...........................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................................
خوش آمدید این سایت دارای مجوز می باشد برای مشاهده مجوز ها پایین صفحه را مشاهده فرمائید.
۱- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست. ۲- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد. ۳- کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد. ۴- هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن ۵- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید. ۶- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد. ۷- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی. ۸- هیچ وقت قمار بازی نکن. ۹- اجناسی که کودکان می فروشند را بخر. ۱۰- همیشه در حال آموختن باش. ۱۱-آنچه می دانی به دیگران بیاموز. ۱۲- روز تولدت یک درخت بکار. ۱۳- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر. ۱۴- از مکانهای مختلف عکس بگیر. ۱۵- راز دار باش. ۱۶- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن. ۱۷- به دیگران متکی نباش. ۱۸- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن. ۱۹- اشتباه هایت را بپذیر. ۲۰- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش. ۲۱- بعد از تنبیه بچه هایت, آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن. ۲۲- گاهی برای خودت اشپلاق بزن. ۲۳- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن. ۲۴- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن. ۲۵- به کسی کنایه نزن. ۲۶- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد. ۲۷- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند. ۲۸- سحر خیز باش ۲۹- بدان در چه وقت باید سکوت کنی. ۳۰- همیشه ساعتت را پنج دقیقه پیش بکش. ۳۱- برای فردایت برنامه ریزی کن. ۳۲-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند ۳۳-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار ۳۴-وقت شناس باش ۳۵-از افراد ناشایست دوری کن ۳۶-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش ۳۷-اصالت داشته باش ۳۸- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن. ۳۹-از حدی که لازم است مهربانتر باش ۴۰-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن ۴۱-بهترین دوست همسرت باش ۴۲- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد. ۴۳-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی ۴۴-از کسی کینه به دل نگیر ۴۵-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو ۴۷-شکست را به راحتی بپذیر. ۴۷- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن. ۴۸- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن. ۴۹- بدان در چه وقت باید سکوت کنی. ۵۰- همیشه به قولت وفادار باش. ۵۱- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان. ۵۲- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی. ۵۳- زندگی را سخت نگیر. ۵۴- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر. ۵۵- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است. ۵۶- از وسایلت به خوبی محافظت کن. ۵۷- زیر شاور برای خودت آواز بخوان. ۵۸- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن. ۵۹- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش. ۶۰- احمقانه رفتار مکن. ۶۱- خودت را دست کم نگیر. ۶۲- متواضع و فروتن باش. ۶۳- گاهی فراموش کن. ۶۴- قدرت بخشندگی را از یاد مبر. ۶۵- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن. ۶۶- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن. ۶۷- تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست نده ۶۸- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش. ۶۹- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند. ۷۰- و طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در زندگیش پشیمان نبود.
برای مشاهده لیست همه ی پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد کلیک فرمایید.
تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.
چهار نوع هوش مهم: ضریب هوشی (IQ)؛ ضریب عاطفی (EQ)، ضریب اجتماعی (SQ)، ضریب سختی (AQ)
According to Psychologists, there are four types of Intelligence:
1) Intelligence Quotient (IQ)
2) Emotional Quotient (EQ)
3) Social Quotient (SQ)
4) Adversity Quotient (AQ)
1. Intelligence Quotient (IQ): this is the measure of your level of comprehension. You need IQ to solve maths, memorize things, and recall lessons.
2. Emotional Quotient (EQ): this is the measure of your ability to maintain peace with others, keep to time, be responsible, be honest, respect boundaries, be humble, genuine and considerate.
3. Social Quotient (SQ): this is the measure of your ability to build a network of friends and maintain it over a long period of time.
People that have higher EQ and SQ tend to go further in life than those with a high IQ but low EQ and SQ. Most schools capitalize on improving IQ levels while EQ and SQ are played down.
A man of high IQ can end up being employed by a man of high EQ and SQ even though he has an average IQ.
Your EQ represents your Character, while your SQ represents your Charisma. Give in to habits that will improve these three Qs, especially your EQ and SQ.
Now there is a 4th one, a new paradigm:
4. The Adversity Quotient (AQ): The measure of your ability to go through a rough patch in life, and come out of it without losing your mind.
When faced with troubles, AQ determines who will give up, who will abandon their family, and who will consider suicide.
Parents please expose your children to other areas of life than just Academics. They should adore manual labour (never use work as a form of punishment), Sports and Arts.
Develop their IQ, as well as their EQ, SQ and AQ. They should become multifaceted human beings able to do things independently of their parents, teachers & coaches.
Finally, do not prepare the road for your children. Prepare your children for the road.”
به گفته روانشناسان، چهار نوع هوش وجود دارد:
1) ضریب هوشی (IQ)
2) ضریب عاطفی (EQ)
3) ضریب اجتماعی (SQ)
4) ضریب سختی (AQ)
1. ضریب هوش (IQ): این معیار سطح درک شما است. برای حل ریاضیات، به خاطر سپردن چیزها و یادآوری دروس به IQ نیاز دارید.
2. ضریب عاطفی (EQ): این معیار توانایی شما برای حفظ صلح با دیگران، رعایت زمان، مسئولیت پذیری، صادق بودن، احترام گذاشتن به مرزها، متواضع بودن، واقعی بودن و با ملاحظه بودن است.
3. ضریب اجتماعی (SQ): این معیار توانایی شما برای ایجاد شبکه ای از دوستان و حفظ آن در مدت زمان طولانی است.
افرادی که EQ و SQ بالاتری دارند نسبت به کسانی که IQ بالا اما EQ و SQ پایین دارند در زندگی بیشتر پیش می روند. بیشتر مدارس از بهبود سطح IQ سرمایه گذاری می کنند در حالی که EQ و SQ در آن ها کم اهمیت هستند.
یک فرد با ضریب هوشی بالا ممکن است در نهایت توسط یک فرد با EQ و SQ بالا استخدام شود، حتی اگر دارای IQ متوسط باشد.
EQ شما نشان دهنده شخصیت شما است، در حالی که SQ شما نشان دهنده کاریزما شما است. به عاداتی تسلیم شوید که این سه Q را بهبود می بخشد، به خصوص EQ و SQ شما.
اکنون یک الگوی چهارم وجود دارد، یک پارادایم جدید:
4. ضریب بدبختی (AQ): معیار توانایی شما برای عبور از یک وصله سخت در زندگی، و بیرون آمدن از آن بدون از دست دادن عقلتان است.
هنگامی که با مشکلاتی روبرو می شود، AQ تعیین می کند که چه کسی تسلیم شود، چه کسی خانواده خود را رها کند، و چه کسی به خودکشی فکر کند.
والدین لطفاً فرزندان خود را در معرض سایر زمینه های زندگی غیر از دانشگاه قرار دهید. آنها باید کار یدی (هرگز از کار به عنوان تنبیه استفاده نکنید)، ورزش و هنر را دوست داشته باشند.
IQ و همچنین EQ، SQ و AQ آنها را توسعه دهید. آنها باید به انسان های چندوجهی تبدیل شوند که بتوانند کارها را مستقل از والدین، معلمان و مربیان خود انجام دهند.
در نهایت، راه را برای فرزندان خود آماده نکنید. فرزندان خود را برای جاده آماده کنید.”
مزوپوتامیا به منطقه ای در بین رود دجله و فرات گفته می شود که مهد تمدن های کهن و باستان است. این منطقه خواستگاه تمدن هایی مانند، مادها، گوتی، لولو، کاسی و میتانی می باشد که بر ریشه تاریخی کُردها در منطقه دلالت دارد.
همه چیز از اینجا شروع شد. هلال حاصلخیز. مهد تمدن.
در حدود 190000 سال اول وجود انسان، ما در گروههای کوچک شکارچی و جمعآوری گردش میکردیم و به طور مداوم از ترس شکارچیان و انسانهای دیگر امرار معاش میکردیم.
اما حدود 10000 سال پیش، در منطقه میزوپوتامیا بین رودهای دجله و فرات در عراق کنونی، عده ای تصمیم گرفتند در آنجا بمانند.
اغراق بر اهمیت آن تصمیم غیرممکن است.
در هلال حاصلخیز بود که کشاورزی آغاز شد.
انسانها به جای سرگردانی در جستجوی غذا در یک وضعیت جنگی مداوم، شروع به کاشت بذر و کشت محصولات خود کردند.
برای ذخیره آن شروع به ساختن سازه کردند.
برای محافظت از آن، آنها در همکاری و دفاع متقابل با هم متحد شدند.
در حالی که قبلاً جوامع بشری معمولاً به چند ده نفر محدود می شدند، اکنون روستاها به وجود آمدند – سپس شهرها و سپس شهرها. و انسانها شکوفا شدند.
در اینجا، در این سکونتگاههای اولیه انسان در هلال حاصلخیز، انسانها برای اولین بار زبان نوشتاری را توسعه دادند (احتمالاً برای پیگیری حسابها).
حیوانات را اهلی کردند.
آنها چرخ، گاوآهن و معماری چند طبقه را اختراع کردند.
دین توحیدی پدید آمد.
در حدود 2500 پ.م. اولین کتابخانه ها ایجاد شد.
چیزهایی که ما فکر می کنیم به عنوان مشخصه “تمدن” از اینجا شروع شد.
چند هزار سال پیش مردم هلال حاصلخیز به اروپا و آسیا سرازیر شدند و دانش انباشته شده در آنجا را با خود بردند.
و دانه ها و حیوانات مزرعه، بقیه اش تاریخ است.
البته همه اش قشنگ نبود بالاخره ما هنوز انسان بودیم.
اگرچه همکاری اجتماعی در مقیاسی پدیدار شد که قبلاً غیرقابل تصور بود، خشونت و آنچه ما اکنون به عنوان خرافه و بی عدالتی می دانیم باقی ماند.
اما در هلال حاصلخیز، انسان ها اولین گام بسیار مهمی را به سوی شکوفایی تمدن باورنکردنی که امروز از آن لذت می بریم برداشته بودند.
متن انگلیسی
This is where it all began. The Fertile Crescent.
The cradle of civilization. For the first 190,000 years or so of human existence, we roved about in small hunter-gatherer bands, eking out a subsistence living day to day, constantly in fear of predators and of other humans.
But about 10,000 years ago, in the Mesopotamian area between the Tigris and Euphrates Rivers in what is now Iraq, some people decided to stay put. It is impossible to overstate the importance of that decision. It was in the Fertile Crescent that agriculture began.
Rather than wandering around searching for food in a constant state of warfare, humans began to plant seeds and grow their own crops.
To store it they began building structures.
To protect it they banded together in cooperation and mutual defense. Whereas before human societies were typically limited to a few dozen people, now villages arose—then towns, then cities. And humans flourished. Here, in these early human settlements in the Fertile Crescent, humans first developed written language (probably to keep track of accounts).
They domesticated animals.
They invented the wheel, the plow, and multi-story architecture. Monotheistic religion arose. By about 2500 B.C. the first libraries were created.
The things that we think of as characterizing “civilization” began here. A few thousand years ago people from the Fertile Crescent fanned out into Europe and Asia, taking with them the knowledge accumulated there.
And seeds and farm animals. The rest is history. Of course, it wasn’t all pretty. We were still humans after all.
Although social cooperation emerged on a scale that would have been previously unimaginable, violence and what we would now regard as superstition and injustice remained.
But in the Fertile Crescent humans had taken an immensely important first step toward the flowering of the incredible civilization we enjoy today.
طرحواره درمانی یکی از درمان های موثر در بیماری های روانشناختی است که طی سالهای اخیر، محبوبیت زیادی پیدا کرده است.
پیش از آن که وارد این مبحث شویم، لازم است به طور مختصر با واژه “طرحواره” آشنا شویم.
طرحواره چیست؟
طرحواره ها، الگوهای فکری و ویژگی های عمیق شخصیتی هستند که شامل همه خاطرات، احساسات جسماني، هيجانات و باورهای ما میشوند. در یک کلام طرحواره ها نگاه جهان بینی ما به زندگی میباشند. اما آنچه که اهمیت دارد این است که طرحواره ها براساس تجارب مثبت و منفی اولیه ی ما و از بدو تولد (حتی در دوران بارداری) شکل می گیرند و در طول زندگی به رشد خود ادامه می دهند.
آنها میتوانند سازگار و کارآمد باشند و یا بر اثر تجارب تلخ اولیه زندگیمان، به شکل ناسازگار و ناکارآمد ایجاد شوند. بنابراین تجارب مثبت و برطرف شدن متعادل نیازهای هیجانی، باعث شکل گیری طرحواره های سازگار و نهایتا سبک زندگی سالم میشود. همچنین تجارب منفی و عدم ارضای نیازهای هیجانی، منجرب شکل گیری طرحواره های ناسازگار و در نتیجه سبک زندگی ناسالم میشود.
هنگامی که بحث طرحواره درمانی مطرح است، مقصودمان حل طرحواره های ناسازگار و ناکارآمدی است که موجب پدید آمدن اختلالات شخصیت، مشکلات ارتباطی همچنین اختلالات روانی هستند.
[ در مقالات بعدی، به طور مفصل به معرفی طرحواره ها خواهیم پرداخت ]
طرحواره درمانی، یک درمان یکپارچه است؛
یعنی اصول بنیادین چند نظریه (شناختی–رفتاری، دلبستگی، گشتالت، روابط شیء، سازنده گرایی و روانکاوی) را ترکیب و یک کل واحد و مجزا، ایجاد میکند؛
درعین حال که تمام مزایای موجود در نظریه های اولیه را در خود دارد، هیچکدام از آن نظریه ها هم نیست!
در واقع این یکپارچکی دست درمانگر را در انتخاب تکنیک های مختلف موجود در نظریه های مادر با توجه بهمشکل بیمار باز می گذارد.
ویژگی هایی که طرحواره درمانی را از سایر درمان های شناختی-رفتاری، متمایز میکند:
ویژگی اول :
برخلاف اغلب رویکردهای سنتی مثل CBT ، طرحواره درمانی با نحوه شکل گیری و ریشه ی علائم و مشکلات فعلی شخص سروکار دارد و نه صرفا باعواملی که موجب تداوم بخشیدن به آن میشوند.
ویژگی دوم:
طرحواره درمانی به رابطه ی بین درمانگر و بیمار، بسیار اهمیت میدهد و در پی آن است که در چهارچوب این رابطه، هیجانات سالم تجربه شوند و همچنین مواجهه همدلانه و بازوالدینی حد و مرز دار نیازهای هیجانی مراجع، صورت پذیرد.
ویژگی سوم:
طرحواره درمانی اهداف روشنی دارد، که درمانگر باید در طی درمان، به آنها دست پیدا کند.
این اهداف عبارتند از:
کمک به مراجع برای شناخت و درک نیازهای هیجانی اصلی خود و آگاهی از آنها در شرایط مختلف.
آموزش شیوه های صحیح برطرف کردن این نیازها که مستلزم تغییر الگوهای رفتاری، هیجانی و شناختی است.
ویژگی چهارم :
قابل فهم بودن برای همه ی افراد، از دیگر ویژگی های این درمان است،
طوری که مراجع به خوبی می تواند با آن ارتباط برقرار کند و بنابراین همکاری بهتری نیز در درمان خواهد داشت.
ویژگی پنجم :
طرحواره درمانی یک رویکرد و نگاه انسانی است. در واقع نگاه این رویکرد به انسان ها نگاه صرفا بالینی و اختلال محور نیست. در این رویکرد، مشکلات و اختلالات افراد ذاتی و فطری نیست. بلکه برگرفته از نیازهای حل نشده آنها میباشد و بنابراین در طول درمان ، افراد با اراده ای که دارند میتوانند تقدیر خود را به دست گرفته و سبک زندگی سالم را، تجربه کنند.
ویژگی ششم :
رویکرد طرحواره درمانی علاوه بر اینکه یک رویکرد ساختار دار و قابل سنجش میباشد(برگرفته از رویکرد های شناختی و رفتاری ، نگاه عمیق و تحلیل گرایانه ای( برگرفته از نگاه روانکاوی) به انسان دارد.
قابل ذکر است که طرحواره درمانی، در درمان بسیاری از مشکلات روانی از جمله بیماریهایی که سخت
به سایر درمان ها، جواب می دهند مانند اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفه،
بسیار موفق عمل میکند.
ساختار های اصلی در رویکرد درمانی:
طرحواره درمانی توجه بسیار زیادی به نیازهای هیجانی اصلی دارد که در همه ی افراد نوع بشر مشترک است، و بر این باور است که طرحواره های ناسازگار، زمانی به وجود می آیند که به هر دلیلی این نیازها، برطرف نشوند.
برای مثال فردی که همیشه مورد آزار و اذیت عاطفی، جنسی و یا جسمی دیگران قرار گرفته، در بزرگسالی از طرحواره بی اعتمادی نسبت به دیگران رنج میبرد. یا فردی که نیاز به عشق و محبت و عاطفه را از دیگران دریافت نکرده است، در بزرگسالی درگیر طرحواره محرومیت هیجانی شده و از احساس تنهایی ، نداشتن حامی و کمبود عشق و محبت رنج میبرد.
همچنین بخشی از آسیب های شخصیتی از نگاه این رویکرد، برگرفته از آموخته های غلط و صداهای درونی شده والدینی میباشد که نهایتا جزو باورهای بنیادین فرد شده است. مثل فردی که همیشه مورد تمسخر، قضاوت، مقایسه و تحقیر دیگران قرار گرفته و در بزرگسالی احساس پوچی یا زشتی میکند.
واکنش های رفتاری مقابله ای، بعد مهم دیگری در این رویکرد درمانی است. در واقع طرحواره ها، زمانی که فعال میشوند، انگار فرد در حالت جنگ و اخطار قرار میگیرد. بنابراین با سه سبک متفاوت رفتاری عمل میکند. در بعضی شرایط، تسلیم باورهای طرحواره ای شده و احساس ضعف و ناتوانی میکند. در بعضی موقعیت ها، با حالت فرار و گریز از مواجه شدن با ناراحتی ها، اجتناب کرده و بعضا به سمت رفتارهای تسکین بخش موقت مثل مهاجرت، مصرف مواد، سیگار، قلیان و حتی اعتیاد به کار، سوق پیدا میکند. بعضی مواقع نیز، با تلاش و کوشش افراطی و به اصطلاح با سبک واکنش های جبرانی، درصدد جبران ناراحتی ها و ترس های ناشی از طرحواره بر می آید.
مکانیسم اثر:
در این درمان، ضمن شناسایی طرحواره های بیمار، درمانگر به او کمک می کند تا خاطرات آسیب دیده را بازپروری کند. همچنین نیازهای اساسی-هیجانی خود را از طریق یادگیری و آگاهی نسبت به آنها، برآورده سازد و به احساس ارزشمندی، توانمندی و دوست داشتنی بودن برسد و همچنین در مواقع مختلف زندگی واکنش های عاقلانه نشان دهد.
راهبردهای ارتباطی و تکینک های درمانی :
در این روش درمانی دو راهبرد اصلی وجود دارد:
مواجهه همدلانه
و بازوالدینی حد و مرز دار
همچنین سه تکنیک شامل: تکنیکهای شناختی، تکنیکهای تجربی (هیجانی) و تکنیک های الگوسازی رفتاری
مورد استفاده قرار می گیرد که در مقالات آینده به طور کامل درمورد هرکدام از آنها توضیح خواهیم داد.
واقعيت درماني، در واقع روانشناسي كنترل دروني و شیوه ای مثبتگراست كه تلاش دارد افراد را براي انتخابهاي درست به منظور ارضاي نيازهاي خود آموزش دهد. این رویکرد بر پایه يك تئوري استراتژيك به نام “نظریه انتخاب” شکل گرفته است که این نظریه، رفتار انسان و چرايي و چگونگي آن را مد نظر قرار می دهد.
اساس واقعیت درمانی امروزی این است که افراد باید بدانند در قبال کاری که تصمیم به انجام آن می گیرند مسئولند. این درمان کوتاه مدت (حدود 10 جلسه) و نوعی درمان شناختی -رفتاری است که بر رابطه حمایتگر درمانگر تاکید دارد. نتیجه درمان بهبود روابط و افزایش خشنودی و رضایتمندی و احساس کنترل درونی بر زندگی می باشد.
خاستگاه واقعیت درمانی
ویلیام گلاسر(2013-1925) روان پزشک و عضو شورای روان پزشکی آمریکا و از مخالفین سرسخت تجویز داروهای شیمیایی برای بیمارانی که به مراکز روانپزشکی مراجعه می کردند بود. او تحت تاثیر نظرات جی .ال. هارینگتون روان پزشک و مربی آمریکایی، معتقد بود که باید بیماران را با برنامه هایی در دنیای واقعی درگیر کرد.
او از مشــاهده ي بيماران سايكوتيك و اسكيزوفرني ها به اين نتيجه رسیــد كه اين نشــانه هاي بيمــاري در واقع رفتارهايي هستند كه افراد خودشان انتخاب می كنند. گلاسر سخنرانی هایش را درباره ی”روان شناسی واقعیت” از سال 1962 آغاز کرد و در سال 1965 کتاب” واقعیت درمانی” خود را منتشر نمود.
او به دنبال یافتن نظریه ای بود که بتواند کل کار او را شرح دهد. در همین راستا با نظریه کنترل ویلیام پاورز آشنا شد و آن را بسیار مفید و موثر دانست. وی پس از 10 سال بررسی و اصلاحات فراوان بر روی نظریه کنترل واقعیت درمانی و تلفیق آنها در سال 1996، متوجه شد نظریه به قدری تغییر کرده که لازم است عنوان آن را به نظریه انتخاب تغییر دهد تا بتواند همه آنچه تحول یافته بود را انعکاس دهد.
وي درباره اثر نظريه انتخاب در مدارس اعتقاد داشت: اگر معلمان تئوري انتخاب را بیاموزند و بدانند دانشآموزان چرا و چگونه رفتار ميكنند، در آن صورت خواهند توانست با برخورد درست خود، در دانشآموزان انگيزه ی لازم را ايجاد كنند.
از دیگر آثار گلاسر می توان به کتابهای: مدارس بدون شکست(1969)، جامعه ی در حال تکوین هویت (1975)، اعتیاد مثبت (1976) و ایستگاه های مغز(1981) اشاره کرد.
رابرت ای . وبولدینگ، اد ( -1936) دکترای مشاوره و مدیر مرکز واقعیت درمانی در سین سیتانی و استاد دانشگاه زاویه در ایالات متحده آمریکا است. او در کلاسها و کارگاه های برگزار شده توسط گلاسر شرکت می کرد. گلاسر در سال 1988 او را برای مدیریت آموزشی انستیتوی ویلیام گلاسر برگزید. از جمله تخصصهای وی، سازگار کردن نظریه انتخاب و واقعیت درمانی با فرهنگها و گروههای قومی مختلف است. وی نظریه و کاربست واقعیت درمانی را با برداشت خودش از سیستم WDEP توسعه داد.
ویژگیهای واقعیت درمانی
-تاکید بر انتخاب و پذیرفتن مسئولیت آن انتخاب.
-درمانگر انتقال را رد می کند و به درمانجو تاکید میکند من پدر یا مادر شما نیستم، خودم هستم!
-به جای تمرکز بر گذشته ، تاکید بر برنامه ریزی در زمان حال است.
-تمام نشانه ها به دلیل رابطه ناخوشایند فعلی ست و تمرکز بر روی مشکلات کنونی خواهد بود.
-مبارزه با دیدگاه سنتی متمرکز بر DSM IV و تمرکز روی دیدگاه اریکسونی که افراد مشکلات ندارند بلکه از راه حل های نامناسب استفاده می کنند.
کلیات مورد تایید در واقعیت درمانی
-درمانجویان در اصل مشکلات یکسانی دارند. آنها در رابطه های غیرمناسبی درگیر شده اند و یا اصلا رابطه ای ندارند.
-درحقیقت رفتارهای نامتناسب افراد در روابط، علت نارضایتی آنها می باشد و همین موضوع باعث احساس ناراحتی و رنج کشیدن آنهاست. گلاسر معتقد است نباید به افراد برچسب بیماری روانی زد. بلکه تشخیص را باید رفتارهایی دانست که افراد برای نجات از ناکامی و نارضایتی در روابط متناسبشان انتخاب می کنند. از نظر گلاسر اختلالات ناشی از صدمات و ضربه های مغزی و صرع و عفونتهای مغزی و آلزایمر به علت نابهنجاری مغزی رخ میدهد و این افراد باید به پزشکان مغز و اعصاب سپرده شوند.
-هدف درمانگر کمک به درمانجو برای آموزش رفتارهای مفید و موثر و برقراری رابطه خوشایند با حداقل یک نفراست. درمانجویانی که راحت تر بتوانند با افراد بیشتری رابطه برقرار کنند، احساس رضایت بیشتری خواهند داشت.
نظریه انتخاب
این نظریه معتقد است: هر فعالیتی که از تولد تا مرگ از انسان سر میزند (به جز چند مورد معدود)، ” رفتار” نام دارد. هر رفتار برای دستیابی به هدفی انجام می شود.
رفتار از چهار جزء مرتبط اما جدا از هم تشکیل شده: عمل کردن ، فکرکردن، احساس کردن و فیزیولوژی .
که در این میان، این نظریه بر تفکر و عمل تاکید دارد. رفتار انسان از درون او نشات می گیرد و برای همین هم گفته می شود ما در انتخاب سرنوشت خویش دخیل هستیم. ما رفتارهای خود را انتخاب می کنیم حتی رفتارهایی مثل افسردگی و بیماری. گلاسر در این مواقع از افعالی چون: افسرده کننده و بیمار کننده استفاده میکند. در واقع فرد با پرورش دادن رفتارهای عذاب آور، افسردگی را انتخاب می کند.
در واقع فرض اساسی این نظریه بر این است که افراد با پنج نیاز اصلی به دنیا آمده اند که این نیازها در طول زمان باعث برانگیختکی فرد خواهند شد.
این نیازها عبارتند از : نیاز به بقا ( صیانت نفس)، نیاز به محبت و تعلق پذیری، نیاز به قدرت (کنترل درونی)، نیاز به آزادی (استقلال)، نیاز به تفریح ( لذت).
ویژگی این نیاز ها :
1 ـ ذاتی هستند، نه اکتسابی 2 ـ كلي هستند، نه اختصاصي 3 ـ فراگير و جهاني هستند، یعنی وابسته به هيچ فرهن،گ خاصی نیستند.
ارضای نیاز محبت و تعلق پذیری از همه نیازهای دیگر اساسی تر و سخت تر است چون ما به فرد دیگری نیازمندیم که دلسوز و مهربان بوده و ما را در ارضای این نیاز یاری دهد. زمانی که ما احساس خوبی نداریم در حقیقت مغز دارد به ما اعلام می کند یک یا چند نیاز ما برآورده نشده است.
این نظریه همچنین بیان می دارد افراد فقط می توانند رفتار خودشان را کنترل کنند و روی رفتار دیگران کنترلی ندارند.
موقعیتهای استفاده از واقعیت درمانی
در جلسات مشاوره، مددکاری اجتماعی، مدارس، بیمارستانها، بیمارستانهای روانی، درمان مصرف مواد، مداخلات در بحران، مراکز اصلاح و تربیت و کلینیکهای نظامی و…
همچنین می توان از واقعیت درمانی به عنوان رویکرد موثری در روابط بین معلم و محصل، زن و شوهر، مدیر و زیردستان و والدین و فرزندان نیز استفاده کرد.
خصوصیات واقعیت درمانگر
صمیمیت، بی ریایی، همخوانی و همدلی ، پذیرش و احترام به درمانجو، گشودگی و تمایل به چالش طلبیده شدن توسط دیگران از جمله خصوصیتهای لازم برای درمانگر می باشد.
وظیفه درمانگر و فرایند درمان
در این روش درمانی، درمانگر در نقش معلم قرار دارد. او به مراجع آموزش می دهد که به ارزیابی انتخاب های خود پرداخته و بررسی کند که آیا آنچه را انتخاب کرده، تامین کننده چیزی که میخواهد و نیاز دارد هست یا نه؟
هرچند درمانجو از ابتدای حضور در اتاق درمان، نقش قربانی را بازی می کند، دیگران را مورد سرزنش قرار می دهد، تمایل دارد در مورد جنبه های منفی زندگی صحبت کند و دلواپسی ها و نگرانی های خود را بیان می کند اما درمانگر، در عین اینکه حرفهای مراجع را به خوبی گوش می دهد، جلسه را به سمتی سوق میدهد تا درمانجو متوجه شود حق انتخابهای زیادی دارد و ماندن در گذشته دردی از او درمان نمی کند. او قربانی نیست و می تواند با انتخاب های مناسب تر آینده بهتری برای خود بسازد.
درمانگر با بکارگیری اصول نظریه ی انتخاب، به او در شناخت نیازهای اساسی اش کمک میکند. به عبارتی دیگر از درمانجو می خواهد تا تصویر ایده ال خود از زندگی ) دنیای کیفی( خود را کشف کند و بیان می کند که انسان نیارهای خود را بطور مستقیم ارضا نمی کند، بلکه از طریق دنیای کیفی خود این کار را انجام میدهد.
دنیای کیفی (جهان مطلوب)، لیستی از خواسته های شخصی فرد است که از فعالیتها، تصورات، رویدادها، عقاید، دارایی ها و موقعیت هایی که نیازهای ما را در طول زمان ارضا کرده اند، تشکیل شده است و این همان دنیایی است که ما آرزو داریم می توانستیم در آن زندگی کنیم. واقعیت درمانی کمک میکند تا افراد این لیست را مرتب کرده و آنچه برایشان مهم تر است در اولویت قرار دهند.
مهمترین جزء دنیای کیفی ما، آدمها هستند. همان هایی که به برقراری ارتباط با آنها علاقه مندیم و از بودن با آنها لذت می بریم و مراجعین کسانی هستند که یا کسی را در دنیای کیفی خود ندارند و یا در برقراری ارتباط با او دچار مشکل هستند. درمانگر موفق کسی است که بتواند به دنیای کیفی مراجع وارد شود.
در این مسیر، درمانگر و درمانجو می دانند که رسیدن به اهداف، مستلزم برنامه ریزی و صرف وقت برای اتخاذ و اجرای تصمیمات مناسب است. بنابراین بر روی برنامه ریزی متمرکز می شوند و در طول این مسیر درمانگر به درمانجو کمک میکند تا به بیراهه نرود.
نقش درمانگر در این درمان، ارزیابی درمانجو نیست بلکه او را به بررسی آنچه که انجام می دهند وا می دارد و در نهایت، این درمانجوست که تصمیم می گیرد چه چیزی را تغییر بدهد و برای رسیدن به هدف جدید برنامه ریزی کند.
واقعیت درمانی به افراد آموزش می دهد تا در روابط خود تصمیمات بهتری اتخاذ کنند. همچنین خزانه ی رفتاری افراد را غنی تر می سازد و این امر مستلزم برقراری یک رابطه رضایت بخش بین درمانگر و مراجع است.
برخی از اشکالات وارد بر واقعیت درمانی
-نادیده گرفتن نقش ناهشیاردر نحوه ی فکر، احساس، رفتار و انتخاب
-رد انتقال
-ایجاد احساس گناه بیشتر در بیمارانی از جمله مبتلایان به اسکیزوفرنی و افسردگی مزمن، در این خصوص که بیماری خود را انتخاب کرده اند.
-امکان تحمیل ارزشهای درمانگر به درمانجو، خصوصا زمانی که درمانجو بی تجربه است.
و در آخر، استفاده از واقعیت درمانی، در خصوص مراجعینی که مشکلات بالینی متعدد دارند، مستلزم تمرین های مستمر سرپرستی و کفایت بالای درمانجو در اجرای روشهای درمان می باشد.
بر گرفته از :
نویسنده : زهره محمودی ( کارشناس ارشد مشاوره خانواده )
موسسه پدیده حمایت ( بانک جامع آموزش های روان شناسی مبتنی بر رویکرد طرحواره درمانی)
برای مشاهده لیست همه ی پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد کلیک فرمایید.
تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.
نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos
نرم افزار کیفی: Maxquda
تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower
روش های تماس:
Mobile : 09143444846 واتساپ – تلگرام
کانال تلگرام سایت: برای عضویت در کانال تلگرام سایت اینجا کلیک کنید(البته قبلش فیلتر شکن روشن شود!!) مطالب جالب علمی و آموزشی در این کانال درج می گردد.
خودآگاهی هیجانی در مدیریت سازمان بسیار تاثیر دارد. این خودآگاهی باعث می شود تا ارزش های واقعی را به جای ارزش های کاذب دنبال کنیم. در ادامه این مطلب از ساعد نیوز درباره خودآگاهی هیجانی بیشتر بحث می کنیم. همراه ما باشیn
خود آگاهی هیجانی را می توان اینگونه تعریف نمود: توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود. شایستگی خودآگاهی هیجانی در تست EQ نشان می دهد فرد تا چه میزان احساسات خود را می شناسد و آنها را درک می کند و در ضمن تا چه میزان چرایی و موجبات پدید آمدنِ احساسات خود را نیز می داند. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
خودآگاهی هیجانی چیست؟
خودآگاهی هیجانی عبارتست از از اینکه فرد بداند در حال حاضر چه احساسی دارد ؟ این احساس چه میزان و از چه جنسی است؟ چگونه می تواند درباره ی آن حرف بزند ؟
برای شناخت این موضوع یک تمرین وجود دارد . این تمرین به این صورت است که باید 30 ثانیه چشمها را ببندید و از خود بپرسید الان چه احساسی دارید ؟ آیا نام این حس را می دانید ؟ میزان این احساس چقدر است ؟ اگر بخواهید به این احساس یک رنگ نسبت دهید ، چه رنگی را نسبت میدهید؟
سپس از خود بپرسید اگر بخواهید مکانی را به آن اختصاص دهید ، آن را کجا قرار میدهید ؟ برای مثال در مشت یا در قلبتان جای میدهید ؟ اگر بخواهید به احساستان شکلی را اختصاص دهید ، آن چه شکلی است؟ برای مثال شکل یک آجر ، گل ، ابر و … است؟
سپس از خود بپرسید میزان این احساس چقدر است ، کم ، متوسط و یا زیاد است؟ حال که به احساستان فکر می کنید ، دوست دارید چه کار کنید ؟ برای مثال دوست دارید در آغوش بگیرید ،گریه کنید و یا فرار کنید ؟ سپس از خودتان بپرسید آخرین بار چه زمانی این حس را داشتید ؟ مثلا زمان کنکور بود ،زمانی که مادرتان بیمارستان بود و یاهنگام عروسی برادرتان؟ سپس جمع بندی کنید و برای احساستان نام گذاری کنید.
اصول مهارت خودآگاهی هیجانی
زمانیکه خودآگاهی هیجانی و احساسی وجود ندارد فقط شخص اظهار ناراحتی می کند ؛ یعنی نمیداند غمگین ، خشمگین ، دلخور و یا مضطرب است. اصلا نمی داند کدامیک از این احساسات است و فقط نامش را ناراحتی می گذارد . به طور کلی، در مهارت خودآگاهی هیجانی نکته های زیر را می آموزیم:
1. شناخت نقاط قوت و ضعف روانی
با شناخت نقاط قوت روانی، امکان تکیه بر آنها برای بهبود نقاط ضعف روانی فراهم می شود. از سویی، آگاهی از نقاط ضعف موجب می شود که فرد با استفاده از این آگاهی بتواند برآورد درستی از ضعف های خویش داشته باشد. درنتیجه با آگاهی کافی در پی رفع این مشکلات برآید. رشد خودآگاهی به فرد کمک می کند تا برای مثال دریابد: آیا هنگام خشم، خویشتن دار است یا نه؟ یا در وضعیت معمول زندگی، استرس دارد یا نه؟ در این دو مثال، خویشتن داری نقطه قوتی برای کنترل خشم است و استرس نقطه ضعفی است که به روابط اجتماعی ضربه می زند و شناخت و رفع آن به بهبود روابط کمک می کند.
2. شناخت درست و دقیق احساسات
تا زمانی که فرد احساسات خود را به خوبی نشناسد، نمی تواند آنها را کنترل کند. خشونت و پرخاشگری از پیامدهای ناتوانی در شناخت و مهار احساسات نامطلوب اند. فردی که احساسات خود را به راحتی شناسایی می کند، واکنش سریع تر و درست تری در برخورد با مسائل دارد. برای مثال، اینکه فرد متوجه باشد اکنون اندوهگین است نه خشمگین، به او کمک می کند تا به جای رفتار نشئت گرفته از خشم، رفتاری متناسب با اندوه نشان دهد؛ اما زمانی که فرد با تأخیر و مشکل، احساسات خود را درک می کند، امکان اداره و کنترل این احساسات نیز در او با تأخیر همراه خواهد بود.
3. آشنایی با نیازهای روحی و روانی
هرچه انسان ها بتوانند نیازهای واقعی خود را بهتر شناسایی کنند، گام های مؤثرتری در جهت ارضای آنها خواهند برداشت و سرانجام به آرامش روانی بالاتری دست خواهند یافت. برای مثال، شخصی که بتواند احساس نیاز به رابطه همدلانه را به موقع درک کند، می تواند در زمان لازم در پی فردی مطمئن برای تأمین نیاز به همدلی خود حرکت نماید و با یافتن چنین فردی، در رفع مشکلات خود گامی درست بردارد.
4. ترسیم اهداف واقعی به جای اهداف تخیلی و کمال گرایانه
هرچه با ظرفیت های خود دقیق تر آشنا شویم، بی شک در هدف گذاری های زندگی واقع بینانه تر تصمیم خواهیم گرفت. داشتن اهداف واقعی، امکان دسترسی به آنها را ممکن تر می سازد و این موجب احساس کارآمدی در شخص می شود. هرچه اهداف زندگی تخیلی تر باشد، امکان ناکامی بالا می رود. تکرار این وضعیت، فرد را از داشتن نیروی اعتماد به نفس محروم می کند و او را به ورطه شکست های پیاپی و سرخوردگی در زندگی می اندازد.
5. ایجاد احساس ارزشمندی
خوداگاهی هیجانی با ایجاد احساس ارزشمندی در ما، کمک می کند به جای ارزش های کاذب در پی ارزش های واقعی باشیم و درنتیجه، از زندگی رضامندی کافی داشته باشیم. در زندگی، ارزش ها همانند اهداف زندگی، نوع رفتار و چگونگی روبه رو شدن با مسائل زندگی را برای ما معین می کنند. هرچه این ارزش ها واقعی تر و سالم تر باشند، همانند اهداف واقعی نقش مثبتی در بالا رفتن احساس کارآمدی در ما خواهند داشت. احساس کارآمدی زندگی را شیرین تر و امید به ادامه آن را پررنگ تر می کند.
تاثیر خودآگاهی در مدیریت سازمان
اساسی ترین توانایی و مهارت مربوط به هوش هیجانی این می باشد که اشخاص از هیجانها و احساسات خود آگاهی داشته باشند. مدیران و رهبرانی که درجه ای بالا از خودآگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و اطلاع دارند که چطور احساساتشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلی آن ها تاثیر می گذارد. آنها با یک احساس قوی از خودآگاهی، با استفاده و در استفاده از توانایی هایشان کوشا می باشند و می دانند چه زمانی درخواست کمک کنند.
توانایی خودآگاهی به مدیران این اجازه را می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد داشته باشند. مدیران خودآگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خودآگاهی استفاده می کنند و به صورت شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چطور دیگران را تحت تاثیر قرار بدهند. مدیران و روسا از این توانایی برخوردار نیستند در تعامل با دیگران سریعا عصبانی و آزردهخاطر می شوند و در نهایت در رابطه های کاری و شخصی با دیگران با مشکل روبرو شده و رفتار های تهاجمی و خشن از خود نشان می دهند. این مدیران فقط اشتباهات را خود را قبول نمی کنند، بلکه از آنها نیز پند نمی گیرند، لذا از انتقادات سازنده فراری بوده و قادر نیستند با یک خودآگاهی واقع گرایانه متوجه نقاط قوت و محدودیت های خود شوند.
سخن پایانی
فراموش نکنید نقطه مقابل خودآگاهی هیجانی، خود درست انگاری است! اگر خودتان را فردی میدانید که به لحاظ اخلاقی، برتر از دیگران هستید، به شما پیشنهاد میکنیم حتما به دنبال پرورش خودآگاهی هیجانی باشید.
هوش عاطفی قوه بسیار مهمی در پیشبرد زندگی است. شناخت هوش عاطفی و بالابردن هوش عاطفی باعث موفقیت در روابط اجتماعی و رسیدن به هدف هاست. در ادامه این مطلب از ساعد نیوز نحوه تقویت هوش عاطفی را بیان می کنیم.
احتمالا شما بارها و بارها نام هوش عاطفی را در موقعیتهای مختلف از جمله روابط اجتماعی و کسب و کار شنیده باشید. یکی از انواع هوشی که میتواند بر بسیاری از جنبههای زندگی شما تاثیر بگذارد هوش عاطفی است. هوش عاطفی به توانایی شناخت و کنترل احساسات خود و دیگران میپردازد و به شما کمک میکند بتوانید تصمیمات بهتری در حوزههای مختلف زندگی خود بگیرید. با ما همراه شوید تا در این مقاله با تعریف هوش عاطفی و روشهای تقویت آن بیشتر آشنا شوید.
تعریف هوش عاطفی
در حقیقت یکی از مهم ترین تواناییهای هر انسانی برای رسیدن به رشد و موفقیت در زندگی همین هوش عاطفی است. زیرا افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند همواره میتوانند در ارتباط با سایر انسانها بسیار موفق عمل کنند و همین رابطه اجتماعی خوب موجب می شود در همه عرصههای زندگی خود از جمله جنبه کسب و کار بتوانند بسیار موفق بوده و به سوی اهداف از پیش تعیین شده حرکت نمایند.
به طور دقیق تر هوش عاطفی یا هوش هیجانی، توانایی درک و همراهی با عواطف خود و دیگران است که در نهایت به توانایی فرد در کنترل و مدیریت بر هیجانات و اضطرابها در اثر تنشهای وارده میانجامد.
هوش عاطفی چه تاثیری بر زندگی ما خواهد گذاشت؟
همه ما در دنیایی زندگی میکنیم که چالشها و نگرانیها به جز جدا نشدنی آن تبدیل شده است. در صورتی که شما هوش هیجانی بالایی داشته باشید میتوانید در حل مسائل و چالشها با انگیزهتر، امیدوارتر و درستتر رفتار کنید، خواستههای آنی و فوری را برای دست یابی به اهداف بزرگتر به تعویق بیاندازید، دوستان صمیمی و خوب زیادی داشته باشید، کمتر از دیگران احساس استرس و نگرانی داشته باشید، مسئولیت پذیرتر از دیگران باشید و در مجموع زندگی سالمتر و موفقتری نسبت به دیگران داشته باشید.
جالب است بدانید علاوه بر تاثیر هوش هیجانی بر زندگی شخصی، این هوش میتواند بر کسب و کارهای شما نیز تاثیر مستقیمی بگذارد. فرقی نمیکند که شما برای یک شرکت و اداره کار کنید و یا خودتان صاحب یک کسب و کار باشید، در هر دو صورت داشتن هوش هیجانی بالا به شما کمک میکند بتوانید با همکاران، رئیس یا مشتریان خود ارتباط بهتری برقرار کرده و در مواقع حساس و بحرانی بدون آن که دچار اضطراب و نگرانی شوید، تصمیمهای منطقی و درست بگیرید. بنابراین اگر شما از جمله افرادی هستید که زود عصبانی میشوید، زود به گریه میافتید و یا توانایی برقراری ارتباط برای شما سخت است، بهتر است با راهکارهایی به دنبال تقویت هوش هیجانی خود باشید.
راههای بالا بردن هوش عاطفی
بدون شک برای بالا بردن هوش عاطفی، اول از همه باید احساسات خود را به خوبی بشناسید تا بتوانید کنترل هوش عاطفی خود را بهتر کنید. اگر احساسات خود را به خوبی نشناسید احساسات دیگران را هم نمیتوانید درک کنید. از این رو بهتر است چند روز هر احساسی که به شما دست میدهد را در لیستی یادداشت کنید. حال به بررسی آنها بپردازید و انگیزههای عاطفی موجود در پس کلیه رفتارها و کردار خود را به خوبی بشناسید.
کم کم خواهید دید این کار موجب میشود درک بسیار بهتری از خود و عواطفتان داشته باشید و همین شناخت به مرور در شناخت عواطف دیگران در روابط اجتماعی نیز به شما بسیار کمک خواهد کرد و در نهایت خواهید توانست روابط اجتماعی مستحکم تری را شکل دهید. این موضوع در روابط کاری به ویژه می تواند برای شما بسیار کارساز باشد.
یک لیست از احساسات خود تهیه کنید
شما مطمئنا در طول یک شبانه روز احساسات مختلفی را تجربه میکنید و تمام آنها بر روی روند زندگی شما تاثیر میگذارند. شاید از خود بپرسید که همانطور که تا به حال بدون تهیه لیستی از احساسات خود زندگی عادی را داشتهاید پس بنابراین تهیه این لیست به نظر شما بیهوده خواهد بود. به نظر آسان میرسد که بدون بررسی علت کارهایی که میکنید زندگی کنید، ولی فقط یک روز تلاش کنید تا احساسات خودتان را ثبت و بررسی کنید آنگاه متوجه تفاوت تاثیرگذار اینکار خواهید شد و متوجه میشوید که با پیشرفت توانایی خود در شناخت انگیزههای عاطفی در پس کارهایتان به چه میزان زیادی درک بهتری از خود و روش احساسی خود خواهید داشت و رفته رفته در روابط اجتماعی و در جنبههای مختلف زندگی خود پیشرفت چشمگیری خواهید داشت.
برای بیان احساسات خود توانایی لازم را کسب کنید
قطعا متوجه شدهاید که آگاه بودن نسبت به حسی که در درون خود دارید و توانایی در توضیح دادن آن به دیگران چقدر متفاوت است. نکته مهم اینجاست که باید بدانید که توانایی و روش انتقال احساسات درونی خود به دیگران به اندازه توانایی درک درونی آنها اهمیت دارد. برای کسب این مهارت می بایست از یکی از آشنایان خود که دارای هوش عاطفی بالایی است کمک بگیرید به این صورت که هنگام احساس ترس ، شادی، غم ، امیدواری، هیجان و یا هر احساس دیگر درباره حالات خود و شرایطی که مسبب اصلی احساسات شما است صحبت کنید. سپس از او بخواهید که هرآنچه از احساسات شما فهمیده را بازگو کند و ببینید که آیا گفتههای او با چیزی که شما حس می کنید یکسان است یا خیر. به هر میزان که نزدیک باشد توانایی شما بالاتر خواهد بود. در صورت تضاد نیز حتما با او درباره نحوهی کسب این مهارت مشورت کنید.
مدیریت احساسات منفی خود را بیاموزید
احساسات منفی از جمله استرسها، افسردگیها و احساساتی از این قبیل را شما در طول روز، هفته و ماه و سال در حالتهای مختلف تجربه میکنید. هوش عاطفی در مدیریت این احساسها بیشتر به کمک شما میآید. بعد از اینکه توانایی درک عواطف درونی خود را آموختید باید برای کاهش و مدیریت احساسات منفی خود تلاش کنید. ممکن است هرکسی راهکار متفاوتی برای این مسئله پیدا کند اما بهترین راه همان تهیه کردن یک لیست از احساسات منفیتان است تا هر زمان که دچار این حسهای منفی شدید به لیست خود مراجعه کرده و برای غلبه بر این حسها از یک روش مناسب استفاده کنید.
به حرفهای دیگران گوش بسپارید و به آنها دقت کنید
یکی از بهترین روشها برای بالابردن هوش عاطفی، افزایش مهارت گوش دادن است. هنگامی که کسی برای مطرح کردن مشکل خود به شما مراجعه میکند، به طور کاملا آگاهانه و با تمام حواس به هرچه میگوید گوش دهید. بگذارید تا به طور کامل احساساتش را برای شما بازگو کند. اینکاربه شما امکان میدهد که در درک افکار، ذهنیت و شخصیت افراد توانایی زیادی پیدا کنید و بنابراین تاثیرگذاری و نفوذ شما روی افراد بسیار بالا خواهد رفت.
از حرکات افراد حس آنها را بفهمید
شما میتوانید احساسات بسیاری از افراد را بدون اینکه آنها راجع به آن صحبتی بکنند، متوجه شوید. برای اینکار شما میبایست از روی نشانههایی که در تغییر حالات چهره و بدن اشخاص به وجود میآید نوع افکار و احساسات آنها را بفهمید. برای کسب مهارت در اینکار به طور مثال میتوانید هنگامی که در محیط بیرون قرار دارید به حرکات و چهره افراد مختلف دقت کنید و رفتارهای آنها را دنبال کنید تا متوجه حالات و احساسات آنها شوید.
خلاصه مطلب
هوش هیجانی یکی از انواع هوش در افراد است که به شما در درک و کنترل احساسات خود و دیگران کمک می کند. این هوش می تواند بر زندگی شخصی و کاری شما تاثیر مستقیم گذاشته و موفقیت شما را تا حد زیادی تضمین کند. این هوش دارای مولفه های مختلفی بوده و به روش هایی می توانید آن را بهبود ببخشید.
چگونه در روابط عاطفی خود انسان مسئولیت پذیری باشیم؟
مسئولیتپذیری یک ویژگی مهم است که در تمام جنبههای زندگی نقش پررنگی دارد و رابطه عاطفی نیز از این قاعده مستثنی نیست.در ادامه این مطلب از ساعد نیوز به مقوله مسئولیت پذیری در رابطه می پردازیم.
هدف از این بحث، ایجاد شناخت و ارائه راهکار در خصوص مسئولیتپذیری ،ضرورت درک آن در روابط، ذکر مراحل و گامهای حسی برای پذیرش و مانوس شدن با آن در روابطمان است.در این مبحث نخست به چیستیِ مسئولیتپذیری و سپس به چگونگی کارکرد آن در روابط انسان و تلقی او از زندگی و در نهایت روش اکتساب و گسترش این مهم پرداخته شده است.
مسئولیت پذیری چیست؟
مسئولیتپذیری یک ویژگی بالغانه و خودآگاه است ،فرد مسئولیت پذیر حریم ، حق و سهم خودش ، نیازهایش ، نقاط ضعف ،قوت، استعدادهایش(قابلیت) و حساسیتهایش را میشناسد و در مسیر ارزیابی و شناخت خویش گام برمیدارد.فرد مسئولیت پذیر آگاهست که زندگی یک بازی ِ هدفمند است ، یک بازی قرارمند و برحسب نقشی که در هر زمین بازی میپذیرد خود را مکلف و موظف بر انجام تکالیف و وظایف آن جایگاه میداند.
فرد مسئولیتپذیر متعهد است و با توجه به شناختی که از خودش دارد و کسب مهارتهای مورد نیازش، به حل مسئله میپردازد و از عهده اجرای قرارها و قوانین خلاقانه برمیآید.فرد مسئولیتپذیردر قبال آنچه از او خواسته میشود یا با او توافق میشود، خود را پاسخگو (مسئولیتپذیر=Responsible) میداند و به واسطه این میزان تعهد و ضمانت به پاسخگویی، قابل اتکاء و اعتماد است.
بنابراین مسئولیتپذیری مفهومی مبتنی بر شناخت و تجربهست. هرچه درک ما از «زندگی» و دانش و بینش ما از «خودمان» به عنوان تجربهکننده زندگی بالاتر برود و در مراقبت و انسجام هر سه لایه جسم، روان و احساس به «تمامیت» برسیم، آنگاه در برابر احساسات،افکار و عملکردمان مسئولانهتر اقدام میکنیم.
اهمیت مسئولیت پذیری در روابط عاشقانه
به عهده گرفتن مالکیت و مسئولیت اعمال خود بخش مهمی از روابط سالم است. انجام این کار یک یادآوری قدرتمند است که شما بر نقشی که در رابطه خود بازی می کنید کنترل دارید. مسئولیت پذیری باعث ایجاد اعتماد و اطمینان می شود. وقتی مسئولیت رفتارهای خود را بر عهده می گیرید، تمایل خود را برای صداقت و آسیب پذیر بودن به شریک خود نشان می دهید که به نوبه خود شریک زندگی تان را تشویق می کند که با شما صریح باشد.
پذیرش سرزنش نابجا در روابط ناسالم ، به ویژه در روابط وابسته ، معمول است که یک نفر بگوید “همه چیز تقصیر شماست ” و شریک زندگی او بگوید “همه تقصیر من است” . در بسیاری از مواقع ، افراد ممکن است مسئولیت چیزهایی را بپذیرند که تقصیر آنها نیست و حتی ممکن است بدون اینکه آگاهانه بدانند این کار را انجام دهند . بهانه تراشی برای رفتار همسرتان یا خودتان ناسالم است و ممکن است منجر به نادیده گرفته شدن یا پذیرفته شدن این رفتارهای ناسالم شود . چگونه این را در زندگی واقعی تمرین کنیم مسئولیت پذیری فقط یک تمرین یک طرفه نیست .
نحوه تمرین مسئولیت پذیری در روابط
اگر دلتان می خواهد فرد مسئولیت پذیری باشید اما نمی دانید از کجا و چطور شروع کنید می توانید این نکات را مد نظر قرار بدهید. با رعایت این موارد می توانید مسئولیت پذیری را به یکی از بخشهای اصلی روابط خودتان تبدیل کنید:
مسئولیت پذیری تمرینی مشترک است و نمی توان به تنهایی آن را انجام داد. پس حتما باید هم شما و هم شریک عاطفیتان در این کار با هم همکاری کنید. صحبت کردن با طرف مقابلتان به شما کمک می کند تا بفهمید اعمال و رفتار شما چه تاثیری روی دیگران می گذارد. یادتان باشد که ایده بهبود رابطه را در یک زمان آرام و بی تنش مطرح کنید نه وسط دعوا و درگیری! چون ممکن است اینطور برداشت شود که شما قصد سرزنش طرف مقابلتان را دارید.
ببینید معمولا با همسرتان چطور رفتار می کنید؟ روی لحظات یا حرفایی که باعث ایجاد تنش و درگیری می شوند فکر کنید. خوب تمرکز کنید و ببینید معمولا کدام رفتار شما باعث ایجاد دعوا و مشاجره می شود؟ علاوه بر این باید به رفتارها و عادات خوب خودتان که باعث تقویت و بهتر شدن رابطه می شود هم فکر کنید و ببینید چه کارهایی باعث بهتر شدن رابطه شما می شود.
وقتی رفتارهای معمول و همیشگی خودتان را ارزیابی کردید، از خودتان بپرسید که این رفتار ممکن است چه تاثیری روی همسر یا شریک عاطفی شما بگذارد. چه رفتاری باعث می شود همسرتان احساس کند برای شما مهم است و کدام کارها باعث ناراحتی و دلخوری او می شود. بعد با همسرتان به آرامی و با ملایمت درباره مسائلی که رابطه شما را خراب می کند حرف بزنید و احساسش را درباره کارهای خودتان بپرسید.
وقتی رفتارهای مختلف و تاثیرشان روی طرف مقابلتان را شناسایی کردید، نوبت تغییر کردن می رسد. در این مرحله باید به تغییراتی که باعث بهتر شدن رابطه می شوند فکر کنید. برای کاهش رفتارهای منفی و بیشتر کردن کارها و رفتارهای مثبت برنامه ریزی کنید.
یادتان باشد رابطه درست و صحیح به این معنی نیست که فقط شما باید کاملا خودتان را تغییر بدهید تا اطرافیانتان را خوشحال کنید، بلکه در یک رابطه درست، هر دو طرف برای بهتر شدن اوضاع با هم همکاری و تغییر می کنند. هم شما و هم شریک زندگیتان باید باید فداکاری و سازش را اولویت قرار بدهید و در جهت بهتر شدن مسائل برای هر دویتان تلاش کنید.
وقتی شروع به تمرین مسئولیت پذیری می کنید باید هر دو با هم تلاش کنید و جلو بروید. اگر متوجه شده اید همسرتان در حال تغییر برای بهبود روابط است، شما هم پا به پای او حرکت کنید و تنهایش نگذارید. مشارکت در رابطه باعث می شود هر دو طرف احساس اهمیت و دیده شدن پیدا کنند و با انگیزه بیشتری ادامه بدهند.
برای اینکه انرژی و انگیزه تان را حفظ کنید باید مرتب بررسی کنید و ببینید آیا جنبه های مختلف روابطتان بهبود پیدا کرده و اوضاع خوب پیش میرود یا نه. اگر متوجه اشتباهاتی شدید، دنبال راههایی بگردید که جلوی اشتباه هر دویتان در آینده را بگیرد.
اگر متوجه افزایش تنش و درگیری در روابطتان شدید و کاری از دستتان برنمی آمد، بهترین کار مراجعه به مشاور یا کمک گرفتن از یک شخص بی طرف است.
سخن پایانی
مسئولیت پذیری (Responsibility) نوعی تعهد شخصی و درونی است که در آن فرد خود را موظف میداند تمام اعمال، افکار و احساساتش به شکلی صحیح را برای انجام مطلوب کارهایی که به او مربوط است به کار گیرد. مسئولیت پذیری باعث میشود فرد سهم خودش و دیگران را در اثر روی امور مختلف تشخیص دهد و به اندازه سهم خودش تلاش کند تا کارها درست پیش رود. این کارها گاهی وظایف شغلی،تحصیلی، اجتماعی، خانوادگی، دوستی و گاهی نیز وظایف مربوط به رابطه عاطفی است که موضوع این مقاله بود.
انجمن کشاورزی آمریکا نشان داده است که در ۱۸۰ گرم اسفناج پخته ۴۳/۶ میلی گرم آهن وجود دارد.
اسفناج گیاهی علفی و بوتهای است که برگهای مثلثی شکل آن دمبرگی شیاردار دارند و در اطراف ساقه قرار گرفته اند. ریشه کلمه Sipnach از کلمه فارسی آسپاناخ به معنی “دست سبز خشن” گرفته شده است. این گیاه دارای خاصیت غذایی بالایی بوده و غنی از ترکیبات آنتی اکسیدان است. این گیاه حاوی انواع ویتامینهای A,C, E,B و املاح، منگنز، منیزیوم، مس، آهن، کلسیم، پتاسیم، روی، فسفر، سلنیم، اسیدهای چرب و امگا ۳ است.
اخیرا ترکیبات جدیدی به نام روبیس کولین در اسفناج گزارش شده است که منبع فولیک اسید یا ویتامین B ۹ هستند. اسفناج منبعی سرشار از آهن است. انجمن کشاورزی آمریکا نشان داده است که در ۱۸۰ گرم اسفناج پخته ۴۳/۶ میلی گرم آهن وجود دارد در حالی که یک همبرگر آماده حداکثر حاوی ۴۲/۴ میلی گرم آهن است. اما نکته حائز اهمیت این است که ارزش غذایی آهن به جذب آن است.
آهن به دو صورت وارد بدن میشود: آهن قابل جذب و آهن غیر قابل جذب. در صورتی که منابع آهن همراه ویتامین C و یا فیبر و الیاف گیاهی مصرف شوند جذب آن افزایش مییابد. از آنجاکه اسفناج حاوی مقدار زیادی اگزالات است با آهن تولید اگزالات آهن نموده، باعث جلوگیری از جذب آهن در بدن میشود. حتی در مطالعاتی نشان داده شده است که مقدار زیاد اگزالات حتی آهن بدن را کاهش میدهد.
همچنین میزان اگزالات زیاد میتواند باعث ایجاد سنگ کلیه گردد. این اگزالات با کلسیم موجود در اسفناج نیز تولید اگزالات کلسیم کرده باعث کاهش جذب کلسیم میگردد و علی رغم بالا بودن درصد کلسیم این گیاه بدن حدود ۵ درصد آن را میتواند جذب کند. اسفناج نباید به کودکان زیر چهار ماه داده شود همچنین نگهداری طولانی مدت آن چه به صورت تازه و چه به صورت پخته شده باعث تبدیل نیتراتهای موجود در آن به نیتریت شده که مضر است.
چرت بعدازظهر و خواب نیمروزی برای برخی اگر نباشد همه چیز به هم میریزد.
چرت بعد از ظهر اگر از طولانی باشد یکی از دلایل اختلال در خواب شبانه می شود پس در ابتدا باید خاطر نشان کنیم که خواب نیم روزی مدت زمان کوتاهی باید داشته باشد.
نداشتن خواب کافی فرد را با مشکلاتی همچون چاقی، دیابت، فشار خون بالا و افسردگی روبه رو می کند که چرت زدن در طول روز می تواند تا حدودی از اثرات منفی ناشی از کمبود خواب بکاهد.
مزایای خواب بعد از ظهر
محققان فرانسوی معتقدند چرت روزانه بدن را در برابر تاثیرات منفی که از نداشتن خواب مناسب و کافی در طول شب متوجه سلامتی می شود، حفظ می کند. در این بررسی مشخص شد چرت زدن در طول روز می تواند هورمون ها و پروتئین هایی که در استرس و عملکرد سیستم ایمنی نقش دارند در سطح نرمال حفظ کند به همین دلیل می توان داشتن خواب کافی نیم روزی را راهی برای کاهش استرس معرفی کرد.
در این بررسی محققان به مطالعه روی 11 مرد 25 تا 32 ساله پرداختند و مدت زمان خواب در آنان را به دو ساعت در شب کاهش دادند و روز بعد مشاهده کردند سطح هورمون استرس در آنان که موجب افزایش ضربان قلب، فشار خون و قند خون می شود دو برابر افزایش یافته است.
علاوه بر این، سطح پروتئین اینترلوکین 6 در این افراد که با ویروس ها مقابله می کند کاهش یافته است. این محققان فرانسوی در مرحله بعدی مطالعه خود به این افراد اجازه دادند در طول روز مدت زمان 30 دقیقه چرت کوتاهی داشته باشند که مشخص شد سطح هورمون استرس و پروتئین اینترلوکین 6 در آنان در حد نرمال بوده است.
فواید خواب بعد از ظهر
محرک های مثبت:
در پایان چرت بعد از ظهر، بدن دو هورمون آدرنالین و نورادرنالین را ترشح می کند. این هورمون ها در بیدار شدن مؤثر هستند زیرا با تحریک ریتم قلب، موجب خون رسانی بهتری به مغز می شوند.
پایان چرت بعد از ظهر تاثیر محرکی دارد. پس از این استراحت، انرژی لازم برای فعالیت های بقیه روز را داریم. این حالت بعد از خواب شبانه نیز به وجود می آید. به همین علت است که معمولا 10 دقیقه بعد از بیدار شدن احساس بسیار عالی داریم.
افزایش خلاقیت:
مفید ترین و خلاقانه ترین ایده ها پس از چرت بعد از ظهر به ذهن می رسد. در این مدت فعالیت مغزی کاهش می یابد اما متوقف نمی شود. ضمیر ناخودآگاه در حال فعالیت است و ذهن نسبت به تجریبات و تصاویر دیده شده طی بیداری راحت است.
سلامت قلب:
چرت یا همان خواب بعد از ظهر منظم خطر ابتلا به حملات و بیماری های قلبی را تا حدود 30% کاهش می دهد. این تاثیر از آنجاست که چرت بعد از ظهر، استرس را به عنوان یکی از عوامل مهم بیماری های قلبی کاهش می دهد.
راه حل های بهتر برای مسائل:
بعد از یک استراحت کوتاه، راه حل هایی مناسب تری برای اطلاعاتی که ناخودآگاه در ذهن ثبت شده اند، کسب می شود. همچنین در مورد اتفاقاتی که چند دقیقه بعد از بیدار شدن روی می دهند نیز می توان ارزیابی خوبی داشت. این حالت عموما پس از خواب شبانه ممکن نیست زیرا ذهن مدتی رویا پردازی کرده است.
ما در این سایت پرسشنامه های استاندارد (دارای روایی، پایایی، روش دقیق نمره گذاری ، منبع داخل و پایان متن ) ارائه می کنیم و همچنین تحلیل آماری کمی و کیفی رابا قیمت بسیار مناسب و کیفیت عالی و تجربه بیش از 17 سال انجام می دهیم. برای تماس به ما به شماره 09143444846 در شبکه های اجتماعی پیام بفرستید. ایمیلabazizi1392@gmail.com
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به لنسرسرا و محفوظ است.
این سایت دارای مجوز می باشد