بایگانی ماهیانه: آوریل 2019

تمرین مدیریت در دوران کارمندی

تمرین مدیریت در دوران کارمندی

🔸«به مدیری با پنج تا ۱۰ سال سابقه کار مدیریتی و مسلط به اصول مدیریت نیازمندیم.»
شاید شما هم با این چنین آگهی‌هایی روبه‌رو شده‌اید و افسوس خورده‌اید که به علت نداشتن سابقه کار و عنوان مدیریتی در رزومه کاری‌تان نمی‌توانید برای آن درخواست دهید.

🔸با این همه واقعیت آن است که اغلب مدیران بدون داشتن سابقه کار مدیریتی و فقط به خاطر توانمندی‌های مدیریتی شان به‌عنوان مدیر کارشان را شروع می‌کنند و پس از مدتی به‌عنوان مدیرانی موثر شناخته می‌شوند. در واقع این افراد در دوران پیش از مدیر شدن توانسته‌اند خود را به مهارت‌های مورد نیاز در عرصه مدیریت مجهز کنند و به محض مدیر شدن از آن مهارت‌ها بهره برده‌اند.

🔸آنچه در ادامه خواهد آمد شش راه برای کسب تجربه مدیریتی بدون مدیر شدن است که می‌تواند شما را پیش از ارتقا به سمت‌های مدیریتی با این عرصه پرتلاطم آشنا سازد.

▪️یک پروژه را رهبری کنید:
مهارت‌های مورد نیاز برای رهبری یک پروژه کاری، شباهت‌های زیادی با مهارت‌های مدیریتی دارد چرا که هر دوی آنها شامل مواردی چون برنامه‌ریزی، هدف‌گذاری، مدیریت بودجه و … می‌شوند.
بنابراین اگر تاکنون مدیریت یک پروژه را بر عهده نگرفته‌اید حتما به‌صورت داوطلبانه و در مقیاسی کوچک این کار را انجام دهید و بکوشید تا در حین اجرای این پروژه کوچک، تکنیک‌های مختلف مدیریتی را به کار ببندید.

▪️برعکس مدیران ناکارآمد عمل کنید:
یکی دیگر از راه‌هایی که می‌توانید از طریق آن به تمرین مدیریت دست بزنید نگاه کردن به نحوه عمل مدیران ناکارآمد و ضعیف و برخلاف آنها عمل کردن است. شما با این کار خواهید توانست از اشتباهات سایر مدیران درس گرفته و با اجتناب کردن از آنها به مدیری موثر و توانمند تبدیل شوید.

▪️آموزش دهید، مربیگری کنید و به همکاران‌تان مشاوره دهید:
بیاموزید چگونه می‌توانید تیم‌تان را آموزش دهید و اینکه این کار را به‌صورت عملی انجام دهید. برای این کار لازم است مانند یک مدیر مجرب اقدام به آموزش کارکنان جدید و همچنین مشاوره دادن به کارکنان قدیمی و همکارانتان کنید. البته لازمه برخوردار شدن از این فرصت این است که همکاران‌تان شما را به‌عنوان آگاه‌ترین و ماهرترین همکارشان قبول داشته باشند.

▪️مهارت‌های مصاحبه‌گری‌تان را ارتقا دهید:
در بسیاری از سازمان‌ها، کمیته‌هایی متشکل از برخی کارکنان و مدیران تشکیل می‌شود که وظیفه‌شان اجرای برنامه‌های مصاحبه‌ شغلی، گزینش و استخدام است. تشکیل چنین کمیته‌هایی، فرصتی است برای عرض‌اندام کارکنانی که می‌خواهند در آینده مدیر شوند. بنابراین برای ورود به این کمیته‌ها هیچ گونه تردیدی به خود راه ندهید.

▪️چگونه تعارضات و چالش‌های کاری را حل و فصل کنید:
بروز اختلاف و حتی درگیری‌های شدید کاری بین افراد در محیط کار، امری اجتناب‌ناپذیر است و در اغلب موارد، این مدیران هستند که باید این کشمکش‌ها را حل کنند. با این همه هستند کارکنانی که خیلی خوب می‌توانند نقش میانجی و حل‌کننده اختلافات بین افراد را بازی کنند. شما هم که سودای مدیر شدن را در سر دارید حتما به‌صورت داوطلبانه در جهت حل تعارضات و درگیری‌های بین همکاران‌تان گام بردارید.

▪️مدیریت بودجه و رسیدگی به امور مالی را تمرین کنید:
یکی دیگر از مهارت‌های مورد نیاز یک مدیر توانایی او در زمینه مدیریت هزینه‌ است. این مهارت از آن دسته مهارت‌هاست که برخی مدیران به خاطر نداشتن دانش بودجه‌نویسی و مدیریت مالی در آن ضعیف هستند و دوست دارند انجام آن را به کارکنانی که در آن توانمند هستند واگذار کنند.
بنابراین اگر در زمینه مدیریت مالی دارای مهارت‌های خوبی هستید و با فرآیند بودجه‌نویسی آشنایی دارید بدون هیچ تردیدی به مدیرتان پیشنهاد دهید تا در این زمینه به او کمک کنید.

منبع: Forbes

چگونه می‌توانیم به شغل‌مان معنا و ارزش بدهیم؟

چگونه می‌توانیم به شغل‌مان معنا و ارزش بدهیم؟

🔸اگر احساس می‌کنید شغلی که دارید بی‌فایده است و هیچ هدف و ارزشی در آن نمی‌بینید، بدانید که تنها نیستید. افراد زیادی هستند که نسبت به شغل‌شان چنین حسی دارند.

🔸دکتر امی وریسنویسکی، استاد و پژوهشگر دانشگاه ییل، کشف کرده است که مردم یکی از سه دیدگاه زیر را در مورد کار خود دارند:

▪️افرادی که شغل‌شان را به چشم یک کار نگاه می‌کنند:
این دسته از افراد شغل‌شان را به عنوان یک وظیفه، و حقوقی که دریافت می‌کنند را پاداش آن می‌دانند. این دسته از افراد کار می‌کنند چون مجبورند.

▪️افرادی که شغل‌شان را به چشم یک حرفه نگاه می‌کنند:
این دسته از افراد مفهوم پیشرفت و موفقیت را دوست دارند ولی شغلی که انجام می‌دهند این حس را چندان در آنها به وجود نمی‌آورد و تقویت نمی‌کند.

▪️افرادی که شغل‌شان را به چشم پیشه نگاه می‌کنند:
این دسته از افراد شغل خود را کمال بخش می‌بینند و فکر می کنند معنی دار است و نقاط قوت و توانایی‌های آنها را به اثبات می‌رساند.

🔸افرادی که معنا و ارزش‌هایشان را در شغل‌شان می‌بینند حس می‌کنند شغل‌شان علاوه بر درآمد داشته‌های دیگری هم برایشان به همراه می‌آورد از این رو سخت‌تر و طولانی‌تر کار می‌کنند و همین انگیزه و عملکرد آنها را به جلو می‌راند.

🔸جالب ترین یافته‌‌ی وریسنویسکی فقط این نیست که مردم کار خود را در یکی از این سه دیدگاه می‌بینند، بلکه او همچنین کشف کرد که مهم نیست که چه نوع کاری داشته باشند، او متوجه شد که پزشکانی هستند که کارشان را تنها به عنوان یک کار می بینند و نگهبانانی که کار خود را به عنوان یک پیشه مشاهده می‌کنند.
در حقیقت، در یک مطالعه از 24 دستیار اداری، هر سه جهت گیری مشاهده شد، هر چند که شرایط آنها (توصیف شغل، حقوق و سطح تحصیلات) تقریبا یکسان بود.

🔸 پس چگونه می توانیم به شغلمان معنا و ارزش بدهیم؟

1⃣ توصیفی که از شغل‌تان دارید را بازنویسی کنید

مهم نیست چه شغلی دارید، این شما هستید که باید در آن معنا ایجاد کنید. برای معنا دادن به شغل‌تان می‌توانید توصیف شغلی‌تان را طوری بازنویسی کنید که مخاطبین برای درخواست همان شغل جذب شوند. هدف این نیست که در توصیف کاری که انجام می‌دهید اغراق و مبالغه کنید بلکه هدف این است که معنا و ارزشی که شغل‌تان دارد را برجسته کنید.

2⃣ اهداف زندگی‌تان را بازنگری کنید

سپس به اهداف شخصی‌تان در زندگی فکر کنید و ببینید چگونه می‌توانید از طریق وظایفی که در شغل‌تان انجام می‌دهید خود را به اهداف بزرگ‌تری که در زندگی دارید وصل کنید. تحقیقات نشان داده است وصل کردن کوچک‌ترین وظیفه‌ها به اهداف و ارزش‌های شخصی معنای بیشتری به آن وظایف می بخشد.

🔸با به کارگیری راهکارهای عملی و کاربردی زیر و انجام دادن این تمرینات بهتر و سریع‌تر می‌توانید به شغل‌تان معنا و ارزش ببخشید:

▪️یک تکه کاغذ بردارید و یک کار اجباری که در آن معنی نمی‌بینید را یادداشت کنید. چیزی که از آن متنفرید.

▪️از خودتان بپرسید که هدف این وظیفه چیست، یک فلش بکشید و پاسخ را بنویسید.

▪️اگر پاسخ هنوز هم برایتان معنی نداشت، از خود بپرسید، این فعالیت منجر به چه نتیجه‌ای می‌شود؟ پاسخ را بنویسید.

▪️این روند را تا زمانی که یک نتیجه معنی دار پیدا کنید ادامه دهید.

منبع: Success