بایگانی دسته: انگیزشی و موفقیت

پایان نامه نویسی

پنج تصور اشتباه در مورد تست‌های شخصیت‌شناسی

پنج تصور اشتباه در مورد تست‌های شخصیت‌شناسی

🔸انسان موجودی پیچیده است که شناخت تمام زوایای وجودی‌اش کار ساده‌ای نیست.

با این وجود فلاسفه، روانشناسان و محققان بسیاری در سراسر جهان از زمان‌های بسیار دور در تلاش هستند تا افرادی با رفتار یا طرز فکر نسبتا مشابه را در یک تیپ شخصیتی قرار دهند و بر همین مبنا تست‌های شخصیتی مختلفی طراحی شده‌اند.

🔸تست‌های شخصیت شناسی از محبوبیت زیادی برخوردار هستند و جدای از سرگرمی، در بخش منابع انسانی شرکت‌ها و موسسات بزرگ دنیا به کار برده می ‌روند

. با وجود کاربرد گسترده این آزمون‌ها،‌ تصورات اشتباهی نیز در مورد آنها شکل گرفته که در این مطلب به ۵ مورد از آنها اشاره شده است.

1⃣ شخصیت موضوعی ذاتی و درونی است

مطالعات جهش‌های ژنتیکی نشان می‌دهد که همه چیز بعد از تولد قابل تغییر است.

به علاوه در بسیاری از تحقیقات انجام شده،‌ نتایجی کاملا متفاوت به دست آمده و شخصیت فرد با گذشت زمان دستخوش تغییر شده است.

2⃣ تست‌های شخصیت برپایه علم روانشناسی طراحی شده‌اند

در موارد بسیاری دیده می‌شود که طراحی برخی تست‌های شخصیتی ریشه کاملا عرفانی یا شبه عرفانی دارند و ارتباطی به مطالعات روانشناسی ندارند

و اتفاقا از سوی افرادی معمولی یا بدون تحصیلات دانشگاهی مرسوم و از طریق دریافت‌ها و الهام‌های درونی طراحی شده‌‌اند.

3⃣ در طراحی سوالات تست‌های شخصیت، هیچ‌گونه تعصب و جانب‌داری وجود ندارد

برخلاف تصور برخی،‌ در تست‌های شخصیت شناسی نیز سوالات سوگیرانه دیده می‌شود.

گاهی اوقات سناریوهایی در برخی تست‌ها به تصویر کشیده می‌شود که جانبداری در آن به خوبی دیده می‌شود.
سوالاتی در مورد پول،‌ رفاه، چگونه گذراندن اوقات فراغت و برخی سوالات دیگر در بازه‌های زمانی مختلف و برای طیف‌های مختلف می‌تواند مفاهیم متفاوتی را به همراه داشته باشد.

4⃣ نتایج تست‌های شخصیت کاملا معتبر و قابل اعتماد است

تست‌های شخصیت نیز مانند هر محصول دیگری به شکل‌های مختلفی به فروش می‌رسند و می‌توانند مانند هر محصولی چالش‌ها و مسایل خاص خودشان را داشته باشند.

نمی‌توان گفت این تست‌ها از ریشه و بنیاد اطلاعات غیرمعتبری را ارائه می‌دهند،‌ اما مهر تایید صد درصد هم نمی‌توان به نتایج آن زد.

5⃣ تست‌های شخصیت نیز مانند طالع‌بینی کاری سرگرم کننده و بی‌خطر است

برخی افراد برای سرگرم شدن به سراغ تست‌های شخصیت می‌روند.

محققان معتقد هستند که نباید به عنوان سرگرمی به سراغ تست‌های شخصیت رفت. بسیاری از شرکت‌های بزرگ دنیا با کمک تست‌های‌ شخصیت پرسنل خود را در موقعیت مناسب کاری قرار می‌دهند و به پیشرفت‌ها و نتایج خوبی نیز از همین طریق دست یافته‌اند.

✍منبع: washingtonpost

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

جهت دانلود نمونه سوالات دانشگاه پیام نور اینجا کلیک کنید.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

 

اگر برای نوشتن پایان نامه یا مقاله ی  خود  (از مرحله پروپوزال تا دفاع) نیاز به کمک دارید

و مشاور می خواهید می توانید با یکی از روش های ذیل با ما  در تماس باشید .

روش های تماس:

Mobile : 09102194672  & 09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی بر اساس DSM 5

بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی بر اساس DSM 5

اختلال وحشت زدگی حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع می‌باشد.

مشخصه اختلال وحشت زدگی، حملات و دوره‌های مجزای ترس شدید هستند. نخستین حمله پانیک اغلب کاملاً خود به خود است، اما گاهی نیز حمله‌های پانیک در پی برآشفتگی، فعالیت بدنی، فعالیت جنسی یا آسیب هیجانی متوسطی ممکن است روی دهند.

بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی بر اساس DSM 5
بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی بر اساس DSM 5

بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی و اختلال آگورافوبیا در DSM-5 از هم جدا شده اند. گزینه‌های قبلی در DSM-IV عبارت بودند از: اختلال وحشتزدگی بدون آگورافوبیا، اختلال وحشت زدگی با آگورافوبیا، و آگورافوبیا بدون سابقه اختلال وحشتزدگی.

DSM-5 این دیاگنوزها را با دو اختلال متمایز جایگزین کرده است:
(۱) بیماری پانیک یا اختلال وحشتزدگی و
(۲) آگورافوبیا.

همانطور که از نامش پیداست، بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی (panic disorder ) یعنی حملات مکرر وحشت یا اضطراب.

این حملات با بعضی نشانه های فیزیکی همراه هستند، از جمله تپش قلب، تنفس سریع، سرگیجه، تعریق زیاد، تهوع، و لرزش. علاوه بر آن، ممکن است فرد به شدت رعب و دی پرسونالیزیشین احساس کند.

(مسخ شخصیت حالتی است که در آن فرد احساس می‌کند “خودش نیست”، اعمال خود را از نگاه فرد دیگری تماشا می‌کند و هیچ کنترلی روی شرایط محیطی ندارد).

اکثر مردم، در زندگی خود، حداقل یک بار به حمله پانیک دچار می‌شوند، اما اختلال وحشت زدگی زمانی تشخیص گذاری می‌شود که حملات پنیک به طور دایم و غیر منتظره روی بدهند و تا یک ماه بعد، احتمال روی دادن دوباره آنها وجود داشته باشد.

حملات پنیک برای بعضی افراد غیر قابل پیش بینی هستند ولی ممکن است برای دیگران با موقعیت‌ها یا رویدادهای خاص (مثلاً، سوار اتوبوس یا مترو شدن) تداعی شود.

 بیماری #پانیک با تعدادی ترس و نگرانی که در فرد ایجاد می‌شود مرتبط است، از جمله: ترس از این که مبادا حملات وحشت زدگی علت‌های پزشکی حاد داشته باشند (مثلاً، بیماری قلبی، صرع)، هر چند آزمایش‌های پزشکی مکرر نشان می‌دهند که هیچ مشکل پزشکی وجود ندارد.

بعضی دیگر فکر می‌کنند که در حال از دست دادن کنترل بر زندگی خود یا در حال دیوانه شدن هستند.

کسانی که از این اختلال رنج می‌برند، در رفتار و زندگی خود تغییرات عمده‌ای به وجود می‌آورند.

برای مثال، همیشه اطمینان حاصل می‌کنند که محلی “امن” در دسترس است تا در صورت روی دادن حمله وحشت زدگی بتوانند به آنجا پناه ببرند و این موضوع باعث می‌شود که آنها از موقعیت‌های اجتماعی (تماس با دیگران) دور شوند و حتی شغل خود را ترک کنند.

نگرانی درباره حملات آینده، اغلب رفتارهای اجتنابی ایجاد می‌کند و ترک “امنیت” خانه خود و رفتن به درون جامعه را مشکل می‌سازد.

در این صورت گفته می‌شود که فرد به اختلال اضطراب وحشت زدگی و آگورافوبیا مبتلاست.

به گزارش DSM-5، نرخ شیوع ۱۲ ماهه اختلال وحشت زدگی در مردم آمریکا و چند کشور اروپایی حدود ۲ تا ۳ درصد در نوجوانان و بزرگسالان است.

موارد آن در زنان بیشتر از مردان است (حدود ۲ به ۱). شیوع آن در کودکان زیر چهارده سال کمتر از ۰.۴ درصد است. نرخ شیوع در افراد مسن تر کاهش می‌یابد (۰.۷% در بزرگسالان بالاتر از ۶۴ سال ).

به گزارش DSM-5، میانگین سن شروع برای اختلال پنیک در آمریکا ۲۰ تا ۲۴ سالگی است.

تعداد اندکی از موارد در کودکی شروع می‌شوند و آغاز این اختلال بعد از ۴۵ سالگی غیر معمول اما امکان پذیر است.

به نظر می‌رسد که هم در شیوع و هم در نحوه بروز اختلال وحشت زدگی، تفاوت‌های فرهنگی وجود دارد.

برای مثال، در بعضی کشورهای آسیایی، مثل تایوان، شیوع اختلال وحشت زدگی بسیار پایین است و علت آن احتمالاً استیگمای مربوط به اعتراف و اعلام اختلالات روانی است.

علامتهای مختص فرهنگ (مثلاً، تینیتوس، خشکی و درد گردن، سردرد، و جیغ زدن یا گربه کردن غیر قابل کنترل) نباید به عنوان یکی از چهار سمپتومِ مورد نیاز برای اختلال وحشت زدگی یا پنیک به شمار آیند.

(tinnitus در لاتین به معنای صدای زنگ زدن در گوش است بدون آنکه محرک خارجی وجود داشته باشد).

حملات وحشتزدگی مکرر و غیر منتظره
حمله وحشتزدگی عبارت است از ترس شدید (intense fear)، یا ناراحتی شدید (intense discomfort) و ناگهانی، که در عرض چند دقیقه به اوج خود می‌رسد، و در طی آن، چهار مورد (یا بیشتر) از نشانه های زیر روی می‌دهند: نکته: افزایش ناگهانی می‌تواند از یک حالت یا وضعیت آرام، یا از یک حالت اضطراب، شروع شود.
۱. تپش سریع و نامنظم قلب، تپش سریع قلب با صدای بلند، یا افزایش سرعت تپش قلب.
۲. عرق کردن.
۳. لرزیدن.
۴. احساس تنگی نفس یا خفگی.
۵. احساس گیر کردن چیزی در گلو.
۶. درد یا ناراحتی در قفسه سینه.
۷. تهوع یا درد در ناحیه شکم.
۸. احساس سرگیجه، عدم تعادل، در شرف غش کردن بودن، یا غش کردن.
۹. احساس سرد یا گرم شدن بدن.
۱۰. پارستِسیاس (paresthesias) (احساس بی حس شدن یا سوزن سوزن شدن بدن).
۱۱. مسخ واقعیت(احساس عدم واقعیت) یا مسخ شخصیت (گسسته شدن از خود).
۱۲. ترس از از دست دادن کنترل یا “دیوانه شدن”.
۱۳. ترس از مردن.

بعد از حداقل یکی از این حملات پانیک، فرد به مدت ۱ ماه (یا بیشتر) یکی از موارد زیر یا هر دو را تجربه کرده است:
۱. نگرانی مکرر و مداوم درباره دوباره روی دادن حملات پنیک و پیامدهای آنها (مثلاً، از دست دادن کنترل، دچار حمله قلبی شدن، “دیوانه شدن”).
۲. تغییرات ناسازگارانه و چشمگیر یا معنادار در فتار که با این حملات مرتبط هستند (مثلاً، فرد رفتارهایی در پیش می‌گیرد تا از حملات وحشت زدگی اجتناب کند. برای مثال، از ورزش کردن یا از قرار گرفتن در موقعیت‌های نا آشنا حذر می‌کند)
– این اختلال را نمی‌توان به تاثیر مستقیم یک ماده (مثلاً، مواد مخدر، یا داروهای تجویزی) یا یک عارضه پزشکی دیگر (مثلاً، هایپرتیروئیدیسم، اختلالات قلبی – ریوی) نسبت داد.
– برای این اختلال نمی‌توان علت‌های مناسب تری پیدا کرد. در فرهنگ‌های آمریکای لاتین، در مقایسه با جوامع غربی، روی خود کنترلی و بازداری هیجانی (جلوی بروز احساسات خود را گرفتن) کمتر تاکید می‌شود.

بنابراین، بیماری پانیک در آمریکای لاتین، با جیغ زدن، فریاد کشیدن، رفتارهای غیر قابل کنترل، و پرخاشگری، برون ریز می‌شود. برعکس، در جوامع غربی، با رنج ناشی از بیماری پانیک ( اختلال وحشت زدگی ) معمولاً از طریق اجتناب و انزوا مقابله می‌شود. به همین دلیل، وحشت زدگی اغلب با آگورافوبیا کاموربید است.

باید به یاد داشته باشیم که حملات وحشت زدگی ممکن است در تعدادی از اختلالات اضطرابی حضور داشته باشند (مثلاً در فوبیاهای خاص و اختلال اضطراب اجتماعی)، با این حال، در خود اختلال وحشت زدگی (بیماری پانیک) تعداد زیادی حملات وحشت زدگی غیر قابل کنترل وجود دارد و جنبه مهم و مشکل آن ترس شدید از این است که مبادا حملات وحشت زدگی دوباره روی دهند (ترس از ترس).

همانطور که خواهیم دید، ترس از ترس در نظریه‌های مربوط به این اختلال نقش اصلی را ایفا می‌کند:

نظریه‌های بیولوژیک
نقش هایپرونتیلیشن: hyperventilation
یکی از ویژگی‌های کلی حملات وحشت زدگی است که احتمال دارد جرقه‌ای باشد برای آغاز یک سری واکنش‌های خودمختار (واکنش در سیستم عصبی خودمختار) و به یک حمله وحشت زدگی تمام عیار منجر شود.

هایپرونتیلیشن عبارت است از نوعی تنفس زیاده از حد و بیشتر از آنچه بدن نیاز دارد. این نوع تنفس عمیق تر و سریع تر از تنفس عادی است. هایپرونتیلیشن باعث می‌شود که غلظت دی اکسید کربن خون کمتر از میزان عادی شود و در نتیجه، PH خون بالا رود. افزایش PH باعث می‌شود که به سلول‌های بدنی اکسیژن به اندازه کافی نرسد. این کار باعث می‌شود که در عملکرد دستگاه قلبی و عروقی تغییراتی به وجود آید تا کمبود اکسیژن جبران شود و این تغییرات نیز می‌توانند علایم حملات وحشت زدگی را تولید کنند، علایمی که تحت عنوان اضطراب شناخته می‌شوند.

بعضی تحقیقات، از جمله آزمایش‌های چالش بیولوژیک، تا حدی این توضیح را تایید کرده اند. در آزمایش‌های چالش بیولوژیک، به شرکت کنندگان هوای غنی شده از دی اکسید کربن می‌دهند یا کاری می‌کنند که آنها به هایپرونتیلیشن و در نتیجه، به حمله وحشت زدگی دچار شوند. همچنین، حساسیت به افزایش گاز دی اکسید کربن یک عامل خطر برای اختلال وحشت زدگی به حساب می‌آید و نظریه‌های آژیر خطر خفگی را به وجود آورده است. طبق این نظریه ها، در طول حمله وحشت زدگی، مغز درباره کمبود اکسیژن یا افزایش دی اکسید کربن یک پیام دروغین می‌فرستد و در کسانی که آستانه تحمل پایینی دارند باعث به صدا در آمدن آژیر خطر برای خفگی می‌شود. چون هم افزایش و هم کاهش دی اکسید کربن با وحشت زدگی ارتباط دارد، اکثر متخصصان معتقدند که هر گونه عدم تعادل در گازهای خون، در افراد مستعد، باعث احساس‌های فیزیکی شدید می‌شود. در تایید این نظریه، دیده می‌شود که افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی می‌گویند که به هنگام اضطراب، نفس کم می‌آورند و تعداد دفعاتی که آنها احساس خفگی وحشتناک می‌کنند بیشتر از افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی است. با این حال، وقتی از افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی خواسته می‌شود که نفس خود را به مدت طولانی نگه دارند، اضطراب آنها از اضطراب افراد گروه کنترل بیشتر نمی‌شود. این پدیده نشان می‌دهد که سیستم آژیر خفگی آنها الزاما حساس تر از سیستم آژیر خفگی دیگران نیست.

ویژگی دیگر توضیحات مبتنی بر هایپرونتیلیشن این است که هر چند آزمایش‌های چالش بیولوژیک تغییراتی ایجاد می‌کنند که اغلب باعث حملات وحشت زدگی می‌شوند، معمولاً در افرادی این حملات را به وجود می‌آورند که سابقه حملات وحشت زدگی یا اختلال وحشت زدگی دارند. این موضوع واقعیت دارد، هر چند تغییرات فیزیولوژیک به وجود آمده با آزمایش‌های چالش بیولوژیک، در افراد مبتلا به وحشت زدگی و افراد بدون هیچ گونه اختلال اضطرابی، یکی است. واقعیتی که می‌تواند نشان دهد علت اصلی اختلال وحشت زدگی، شیوه تفسیر یا نحوه برداشت افراد از تغییرات فیزیولوژیک است و این موضوع باعث ظهور سمپتوم‌های پسیکولوژیکِ اختلال وحشت زدگی می‌شود.

اختلال در شبکه نور آدرنالین: یک توضیح دیگر برای اختلال وحشت زدگی، که به تفاوت‌های بیولوژیک بین کسانی که از حملات وحشت زدگی رنج می‌برند و آنهایی که چنین مشکلی ندارند اشاره می‌کند، این است که این اختلال ممکن است در اثر فعالیت بیش از حد در شبکه نورآدرنالین به وجود بیاید. شواهد نشان می‌دهند که شبکه نورآدرنالین می‌تواند به چالش‌های بیولوژیک در تولید حملات وحشت زدگی کمک کند، و نیز نشان داده اند که نوراپی نفرین در سمپتوم‌های اختلال وحشت زدگی نقش دارد.

بعضی روان شناسان معتقدند که افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، در نورون‌های GABA نقص دارند. نورون‌های GABA مانع فعالیت شبکه نورآدرنالین می‌شوند و مطالعات انجام شده با PET اسکن این موضوع را تایید کرده اند. با این حال، هنوز معلوم نیست که نقش سیستم نورآدرنالین تسهیل سمپتوم‌های اختلال وحشت زدگی است یا فعالیت بیش از حد سیستم نورآدرنالین یک “عامل آسیب پذیری” برای اختلال وحشت زدگی است.

نظریه‌های روانشناسی درباره بیماری #پانیک
شرطی سازی کلاسیک: در شرطی سازی کلاسیک، یک محرک شرطی با یک محرک غیر شرطی جفت(pair) می‌شود و سرانجام، باعث آغاز شدن رفتاری می‌شود که معمولاً با محرک غیر شرطی تداعی همراه بوده است. مثلاً، بعد از چند بار جفت (pair) شدن صدای زنگ (محرک شرطی) با غذا (محرک غیر شرطی)، صدای زنگ به تنهایی خواهد توانست یک پاسخ شرطی (مثلاً، ترشح بزاق) را آغاز کند. روان شناسانی که برای توضیح اختلات وحشتزدگی از شرطی سازی کلاسیک استفاده می‌کنند معتقدند که محرک‌های درونی (مثلاً، تپش سریع قلب) و محرک‌های بیرونی (مثلاً، آسانسور پر ازدحام، پلِ هوایی)، که در اولین حملات وحشتزدگی روی می‌دهند (حملات وحشتزدگی محرک‌های غیر شرطی هستند)، می‌توانند به محرک‌هایی شرطی تبدیل شوند که قادر هستند اضطراب پیش بین (anticipatory anxiety) (پاسخ شرطی) یا حملات وحشتزدگی را آغاز کنند.

علاوه بر آن، یک محرک شرطی (مثلاً، تپش سریع قلب) که باعث آغاز وحشتزدگی یا اضطراب پیش بین(محرک شرطی) در محیطی می‌شود که اولین بار تداعی بین محرک شرطی و حمله پانیک در آن روی داده است، ممکن است به سایر محیط ها تعمیم داده شود. برای مثال، درمانجو در ایستگاه مترو است، ناگهان احساس می‌کند ضربان قلبش افزایش یافته است، و بعد از آن دچار حمله وحشتزدگی می‌شود. در این درمانجو یک اضطراب پیش بین به وجود می‌آید، به این صورت که از این پس، هر بار که به ایستگاه مترو می‌رود، اگر احساس کند تپش قلبش سریع شده است، نگران می‌شود که مبادا دچار حمله وحشتزدگی شود. یعنی، افزایش ضربان قلب در ایستگاه مترو در او اضطرابِ پیش بین به وجود می‌آورد. این موضوع ممکن است تعمیم پیدا کند، طوری که وقتی سوار آسانسور است و ناگهان دچار تپش سریع قلب می‌شود، باز هم در او اضطراب پیش بین به وجود می‌آید، هر چند این “رابطه” (تپش سریع قلب که به اضطراب پیش بین منجر می‌شود) در این محیط جدید (آسانسور) کسب نشده است (کسب آن در ایستگاه مترو روی داده است).

حساسیت به اضطراب: آنچه درباره ویژگی‌های بیماری پانیک آشکار به نظر می‌رسد این است که افراد مبتلا به آن، وقتی یک محرک (درونی یا بیرونی) را احساس می‌کنند که ممکن است قریب الوقوع بودن حمله پانیک را نشان دهد، به شدت مضطرب می‌شوند. بنابراین، هر توضیحی درباره اختلال وحشت زدگی باید بگوید که چرا افراد مبتلا به این اختلال، با تشخیص این محرک‌ها مضطرب می‌شوند و این واقعیت، در نهایت، چگونه به یک حمله وحشت زدگی تمام عیار می‌انجامد.

کسانی که بیماری #پانیک ندارند، در آزمایش‌های چالش بیولوژیک به محرک‌های حسی درونی واکنش نشان می‌دهند و همچنین، به واکنش‌های هیجانی دچار می‌شوند، اما بسیار به ندرت پیش می‌آید که فقط با این سمپتوم ها مضطرب شوند و علاوه بر آن، تقریباً هرگز وحشت زده نمی‌شوند. بنابراین، چه چیزی تعیین می‌کند که یک نفر در واکنش به حس‌های بدنی غیر عادی به وحشت زدگی دچار می‌شود یا نه.

عده‌ای از روان شناسان معتقدند که بعضی افراد یک سری باورهای غلط دارند و فکر می‌کنند که حس‌های بدنی می‌توانند نشان دهند که به زودی رویدادهای خطرناک و مضری را تجربه خواهند کرد. این باور یا تفسیر شخصی از رویدادها حساسیت به اضطراب نامیده می‌شود و منظور از آن تمایل فرد به ترسیدن از سمپتوم‌های مربوط به اضطراب (مثلاً، افزایش ضربان قلب، عرق ریختن، گرفتگی عضلات، و سردرد) است، زیرا این باور در او نهفته است که این گونه سمپتوم ها پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت (مثلاً، حمله قلبی). رایس و همکارانش، برای اندازه گیری این سازه (باور، برداشت، تفسیر شخصی)، آزمون ASI را طراحی کردند که در آن سوالاتی از این نوع وجود دارد: «حس‌های بدنی غیر عادی مرا می‌ترسانند» یا «وقتی احساس ضعف می‌کنم، می‌ترسم». مطالعات نشان داده اند افراد مبتلا به بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی نسبت به افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی یا نسبت به افراد گروه کنترل، در آزمون ASI نمرات بالاتری کسب می‌کنند.

نمونه‌ای از سوالات ASL-R

  ۱. وقتی احساس می‌کنم اکسیژن به اندازه کافی به بدنم نمی‌رسد، می‌ترسم که مبادا خفه شوم.
۲. وقتی در سینه ام احساس فشار می‌کنم، می‌ترسم که مبادا نتوانم درست نفس بکشم.
۳. وقتی احساس ضعف می‌کنم، می‌ترسم.
۴. وقتی گلویم می‌گیرد نگران می‌شوم که ممکن است خفه شوم و بمیرم.
۵. وقتی قلبم تند تند می‌زند می‌ترسم.
۶. وقتی احساس لرز می‌کنم می‌ترسم.
۷. وقتی نمی‌توانم چیزی را خوب قورت بدهم می‌ترسم که مبادا خفه شوم.
۸. وقتی احساس می‌کنم که بدنم حالت غیر عادی یا متفاوت دارد می‌ترسم.
۹. از اینکه در ملا عام غش کنم به شدت می‌ترسم.
۱۰. وقتی جلوی دیگران می‌لرزم از این که آنها راجع به من چه فکر خواهند کرد می‌ترسم.
۱۱. وقتی در معده ام درد شدیدی احساس می‌کنم، نگران می‌شوم که مبادا سرطان باشد.
۱۲. وقتی قلبم به شدت می‌زند، نگران می‌شوم که مبادا سکته کنم.
۱۳. وقتی احساس سرگیجه می‌کنم، نگران می‌شوم که مبادا مغزم مشکل پیدا کند.
۱۴. وقتی ناراحتی معده دارم، نگران می‌شوم که مبادا بیماری حادی داشته باشم.
۱۵. وقتی در دستهایم احساس خارش یا سوزن سوزن شدن می‌کنم، می‌ترسم.
۱۶. وقتی یک لحظه احساس می‌کنم “خودم نیستم”، نگران می‌شوم که شاید بیماری روانی دارم.

فاجعه انگاری حس‌های بدن: با در نظر گرفتن این واقعیت که افراد مبتلا به بیماری پانیک آشکارا درباره عواقب احتمالی عوارض فیزیکی مضطرب می‌شوند، بعضی روان شناسان معتقدند که حملات وحشت زدگی به این علت روی می‌دهند که افراد احساس‌های فیزیکی خود را به طور فاجعه آمیز تهدید کننده تفسیر می‌کنند (از کاه کوه می‌سازند). بسیاری از حس‌های بدنی ابهام آمیز هستند. مثلاً، تپش نامنظم قلب می‌تواند به معنای حمله قلبی قریب الوقوع باشد (تفسیر منفی) یا می‌تواند به این معنا باشد که یکی از کسانی که فرد به شدت او را دوست دارد همین حالا وارد اتاق شده است (تفسیر مثبت). با این حال، افرادی که به اختلال وحشت زدگی یا بیماری پانیک دچار می‌شوند، معمولاً احساس‌های فیزیکی را فاجعه آمیز تفسیر می‌کنند، یعنی، سوگیری شناختی دارند تا از میان چند تفسیر خود، فاجعه آمیزترین آنها را انتخاب کنند و بپذیرند.

بعضی روان شناسان عقیده دارند که این حالت به یک دور باطل منجر می‌شود. در این دور باطل، هر گونه ترس تهدید آمیز تفسیر می‌شود و باعث افزایش شدت تهدید یا خطری می‌شود که فرد آن را “احساس” کرده است. افزایش شدت خطر “احساس شده” باعث افزایش شدت سمپتوم‌های اضطراب می‌شود و این حالت نیز حمله وحشت زدگی را به دنبال می‌آورد. در تایید این توضیح پسیکولوژیک، شواهد بسیار زیادی وجود دارد.

مطالعات نشان داده اند که افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، نسبت به افرادی که این اختلال را ندارند، به احساس‌های فیزیکی خود بیشتر توجه می‌کنند و آنها را بیشتر می‌شناسند.

همچنین این افراد اعلام می‌کنند که، همراه با این حملات، معمولاً افکار مربوط به خطر قریب الوقوع نیز وجود دارد. علاوه بر آن، در آزمایش چالش بیولوژیک، وقتی به افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی گفته می‌شود که گاز دی اکسید کربن دریافت خواهند کرد، ولی در واقع «هوای فشرده» دریافت می‌کنند، آنها باز هم به حمله وحشت زدگی دچار می‌شوند و این واقعیت نشان می‌دهد که انتظار حمله کافی است تا حمله آغاز شود.

همه این توضیحات نشان می‌دهند که در ایجاد اختلال وحشت زدگی احتمالاً یک عامل پسیکولوژیک مهم نقش دارد. این عامل ممکن است سوگیری منفی در پردازش اطلاعات مربوط به احساس‌های فیزیکی و واکنش ناصحیح در مقابل آنها باشد. ظاهرا سوگیری در تفسیر باعث آغاز اضطراب می‌شود، که آن نیز، به نوبه خود، آغاز حمله وحشت زدگی را به همراه می‌آورد.

مسائلی که توضیحات باید آنها را نیز حل کنند عبارتند از:
(۱) اضطراب ناشی از فاجعه آمیز تفسیر کردن احساس‌های فیزیکی، چگونه باعث وحشت زدگی می‌شود؛
(۲) اصلا چرا در بعضی افراد سطوح بالای حساسیت به اضطراب و باورهای فاجعه آمیز به وجود می‌آید؟

درمان بیماری #پانیک به علت نشانه های فیزیکی و رنج آوری که اختلال وحشت زدگی به همراه می‌آورد، اولین درمان دارو درمانی است. هم داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای و هم بنزودیازپین ها، در کنترل سمپتوم ها (نشانه ها) موثر واقع می‌شوند. با این حال، شواهد زیادی نشان می‌دهند که مواجهه درمانی استاندارد شده یا درمان شناختی – رفتاری (CBT) نیز به اندازه داروها (حتی بیشتر) در بلند مدت موثر واقع می‌شوند. در درمان‌های مبتنی بر مواجهه یا قرار گیری در معرض (exposure-based treatments)، از درمانجو خواسته می‌شود تا، در محیط تحت کنترل و امنِ آزمایشگاه، شرایطی به وجود آورد تا به حمله وحشت زدگی دچار شود. برای مثال، اگر درمانجو همیشه پیش از حمله پانیک به طور موقت سرگیجه می‌گیرد، از او خواسته می‌شود که در حالت نشسته روی صندلی آنقدر بچرخد که گیج شود، یا اگر هایپرونتیلیشن جرقه آغازگر است، از فرد خواسته می‌شود، برای مدتی، تند و عمیق نفس بکشد.

به هنگام بروز اولین سمپتوم‌های فیزیکی وحشت زدگی، از درمانجو خواسته می‌شود تا از تکنیک‌های ذهنی (شناختی) و جسمی (فیزیکی) مخصوص که برای کنترل حمله طراحی شده اند (مثل تکنیک‌های به کارگیریِ ریلکسیشن) استفاده کند. انجام دادن این کارها در محیط کنترل شده آزمایشگاه باعث می‌شود که درمانجو حمله وحشت زدگی را تحت شرایط “امن” کنترل کند، و چگونگی کنترل بر محرک‌های پیش بینی کننده حمله وحشت زدگی را یاد بگیرد.

ویژگی متمایز کننده افراد مبتلا به بیماری پانیک، ترس آنها از احساس‌های فیزیکی، تفسیر غلط و فاجعه انگاری احساس ها، و اثر این مسائل در شروع حمله وحشت زدگی است. بنابراین، در طراحی روان درمانی رفتاری – شناختی (CBT) برای اختلال وحشت زدگی، تاکید بر این بوده است که به درمانجویان کمک شود تا باورها و تفسیر‌های غلط خود را به چالش بکشند. این کار به دو صورت انجام می‌گیرد: اصلاح باورهای درمانجویان و به وجود آوردن تجربه‌هایی که برای از بین بردن واکنش‌های هیجانی غلط طراحی شده اند.

CBT عادی این موارد را شامل می‌شود:
(۱) به درمانجویان درباره ماهیت و خصوصیات فیزیولوژیک حملات وحشت زدگی اطلاعات مهم و مفیدی داده می‌شود؛
(۲) به آنها یاد داده می‌شود برای کنترل هایپرونتیلیشن چگونه تنفس خود را تنظیم کنند؛
(۳) به آنها کمک می‌شود تا برداشت ها، باورها، و ادراک‌های اشتباه و ناکارآمد خود را شناسایی کنند و آنها را تغییر دهند؛
(۴) در آزمایشگاه، بعضی احساس‌های فیزیکی درونی و فیزیکی را عمدا ایجاد می‌کنند تا درمانجویان متوجه شوند که این احساس ها چه معنایی دارند و به چه چیزهایی مربوط می‌شوند و به این ترتیب، ترسشان از بین برود.
(۵) بسیاری از درمانجویان برای اجتناب از حمله وحشت زدگی یک سری رفتارهای “ایمنی” در پیش می‌گیرند.

رفتارهای “ایمنی” باعث می‌شوند حملات ادامه پیدا کنند و فرصتی برای این افراد به وجود نیاید که متوجه شوند باورهایشان درباره خطرات و تهدیدات بالقوه اشتباه هستند، روان شناسان تلاش می‌کنند از این رفتارهای “ایمنی” پیشگیری به عمل آورند و آنها را از بین ببرند.

رفتارهای ایمنی (اقدامات ایمنی) کارهایی هستند که برای ایمن نگهداشتن خودتان انجام می‌دهید. مثلاً، برای این که دزد به خانه تان دستبرد نزند، درها را خوب قفل می‌کنید یا برای این که جانتان به خطر نیفتند، از رفتن به محله‌های خطرنام در نیمه شب خودداری می‌کنید. افراد مبتلا به بیماری پانیک نیز رفتارهای ایمنی در پیش می‌گیرند و از موقعیت‌هایی که احتمالاً باعث ترسشان می‌شود دوری می‌جویند، و به همین دلیل ممنون است هرگز برایشان فرصتی پیش نیاید که متوجه شوند این موقعیت‌ها اصلا ترسناک نیستند.

این گونه برنامه‌های درمانی می‌توانند باعث شوند سمپتوم ها به مدت‌های طولانی کاهش یابند و کیفیت زندگی افراد مبتلا به بیماری پانیک بالا برود. همچنین، مطالعاتی که اخیرا انجام شده اند نشان می دهند که این گونه برنامه‌های CBT می‌توانند اثر بخشی خاصی داشته باشند، زیرا از میزان تمایل به واکنش ترس در مقابل احساس‌های فیزیکی عادی به مقدار قابل توجهی کم می‌کنند.

منابع:
-راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانشناختی ویرایش ۵,
-خلاصۀ روان پزشکی کاپلان و سادوک بر اساس DSM-5

برگرفته از سایت: میگنا

بیماری پانیک یا اختلال وحشت زدگی بر اساس DSM 5

موفقیت

درمان زخم‌های به جامانده از کودکی

  • درمان زخم‌های به جامانده از کودکی

آسیب‌های روانی در سنین اولیه‌ زندگی، موضوعی است که درصورت درمان‌نشدن می‌تواند در بزرگسالی مشکلات بسیار زیادی برای افراد به دنبال داشته باشد.

درمان زخم‌های به جامانده از کودکی
درمان زخم‌های به جامانده از کودکیhttps://rava20.ir/

اهمیت دوران کودکی و نقشی که این دوران در نگاه ما نسبت به زندگی دارد چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد.

اگر به هر دلیل در کودکی آسیب‌هایی در ذهن ما نقش بسته باشد، مشکلاتی برایمان رقم می‌خورد که باعث تجربه کردن ترومای رشدی؛ یعنی تجربه‌ شرایط دشوار و حوادث ناگوار خواهد شد.

دکتر تینا پارسامند، روان‌شناس بالینی از دانشگاه شهید بهشتی و وسترن سیدنی در باره تاثیر فرزندپروری در آینده افراد می‌گوید: «تمام تحقیقاتی که در  این حوزه انجام‌شده است، نقش دو عامل مهم  رادر زمینه تربیت کودکان بررسی کرده‌اند؛ ژنتیک و محیط پیرامون فرد. روان‌شناسان، ژنتیک را در شکل‌گیری شخصیت عامل مهمی در نظر می‌گیرند.»

به گفته پارسامند، آنها درنهایت بیشترین نقش را برای ژنتیک قائل شده‌اند.

اما بررسی‌های نمونه‌های متفاوت، نتایج دیگری را هم پیش رو قرار داده است.

یکی از گروه‌هایی که مورد تحقیق قرار گرفته و داده‌های مناسبی را در این باره نشان داده است، دوقلوهای همسانی ( ازنظر ژنتیکی کاملا مانند هم‌) هستند که در محیط‌های متفاوتی بزرگ شده‌اند.

سهم ژنتیک؛ ۲۰ درصد
این روان‌شناس می‌گوید در نهایت نتیجه گرفته شد شکل‌گیری یک اختلال روانی در بیشترین حالت  حدود ۲۰ درصد مربوط به عوامل ژنتیکی است.

البته هنوز خیلی‌ها بر این باورند که در نهایت ژنتیک است که باعث چگونگی شکل‌گیری شخصیت یا بروز اختلالات می‌شود.

اما باید گفت درنهایت، بررسی اختلالات روانی عوامل موثر در  محیط، چیزی بیش از آن را نشان می‌دهند.

پارسامند می‌گوید طبق تحقیقات ژنتیکی در سال‌های اخیر، نتیجه گرفته شده برای اینکه نقش یک ژن بتواند بروز پیدا کند و آشکار شود، محیط نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند.

یعنی عوامل محیطی، ساختارهای ژنتیکی را که به طور کلی به آنها شناخت «اپی‌ژنتیک» گفته می‌شود، فعال می‌کند.

در واقع محیط روی‌ عوامل اپی‌ژنتیک تاثیر می‌گذارد و خصوصیات ژنتیکی ما را آشکار می‌کنند.

نقش موثر و سهم مهم محیط
به گفته پارسامند نقش محیط حتی در بروز خصوصیات ژنتیکی هم اهمیت زیادی دارد. یعنی محیط می‌تواند مانع از بروز بیماری‌هایی مانند سرطان در شخصی شود که از لحاظ ژنتیکی مستعد ابتلا به آن است؛ یا برعکس فرد با درپیش گرفتن سبک زندگی اشتباه و تغذیه بد باعث شود شخص زودتر به آن مبتلا شود.
بنابراین محیط نقش خیلی مهمی در شکل‌گیری شخصیت یا بروز اختلالات روانی دارد.

اهمیت سال‌های نخست زندگی
پارسامند می‌گوید موضوع مهم آن است که متوجه شویم چرا محیط نقش بسیار مهمی به ویژه در سال‌های نخست تولد دارد.

در واقع  همین موضوع هم نقش مهم فرزندپروری را بیشتر مشخص می‌کند.

توجه داشته باشیم انسان هنگام تولد هیچ چیز از محیط نمی‌داند و ذهن او  مانند یک لوح  سفید است که برای بقای خود باید شروع به شناخت محیط کند.

ذهن دراین هنگام مانند یک محقق عمل می‌کند.

یعنی پس از شناخت شروع به پیش‌بینی می‌کند؛ پیش‌بینی رخدادهای اطراف و همچنین چگونگی رفتار آدم‌ها و تجربیاتی که مشاهده می‌کنند.

مثلا کودک با مشاهده بی‌ثباتی والدین می‌تواند پیش‌بینی و نتیجه‌گیری کند آدم‌ها  قابل‌اعتماد نیستند و همیشه مطابق میل خود رفتار می‌کنند؛ یعنی گاهی رفتاری از سر مهر و عطوفت خواهند داشت و هر  زمان هم که خودشان بخواهند بی‌توجه و بی تفاوت  می‌شوند.

پارسامند می‌گوید بنابراین ما طبق تجربیات قبلی که به ویژه در کودکی داریم، شروع به معنا کردن دنیا و آدم‌های آن می‌کنیم و مطابق آن واکنش نشان می‌دهیم.

یعنی نتیجه‌گیری و پیش‌بینی  که مطابق معنایی که در ذهن ما شکل گرفته است، مثلا افراد بدبین با توجه به تجربیات دوران کودکی خود تصورات غیرواقع‌بینانه‌ای نسبت به خودشان و دیگران دارند.  

معنا کردن واقعیت و شکل‌گیری تجربیات
به گفته این روان‌شناس، واقعیت چیزی بیرون از وجود ماست که مطابق تجربیات خود به آنها معنا می‌دهیم و آن را درک می‌کنیم.

اهمیت دوران کودکی هم به همین دلیل است؛ چون دقیقا در چنین زمانی است که تجربیات کودک با شناخت دنیای پیرامون او شکل می‌گیرد و پس از آن، او مطابق آموزه‌ها و تجربیات خود رفتار خواهد کرد؛ درست همان‌گونه که هنگام آموزش مهارت راه رفتن یا دوچرخه سواری، سعی می‌کردیم تعادل خود را حفظ کنیم؛ اما پس از فراگیری آن؛ دیگر بدون هیچ فکر و بازگشتی به گذشته و  زمان آموزش در کودکی، آموخته‌های خود را به کار می‌بریم و به‌راحتی راه می‌رویم و دوچرخه‌سواری می‌کنیم. نگاه ما به دنیا، آدم‌ها و نیز به همین شکل است.

اهمیت فرزندپروری
پارسامندمی‌گوید ما نخست به طور آگاهانه دنیا را مشاهده می‌کنیم و پس از آن مطابق آموزه‌های خود  و با توجه به نتیجه‌گیری‌هایی که در ناخودآگاه ما شکل گرفته اند رفتار می کنیم. این نتیجه‌گیری‌ها باعث شکل‌گیری الگوهایی می‌شوند که ما به صورت اتوماتیک مطابق آنها عمل می کنیم، چون درواقع ملکه ذهن‌مان شده‌اند.

بنابراین آگاهی والدین از اصول فرزندپروری و دوران کودکی و نوجوانی بسیار مهم است.

چون همان‌گونه که هفت سال نخست کودکی در چگونگی رفتار در بزرگسالی نقش زیادی دارد؛ نوجوانی و تحولاتی هم که در این دوران اتفاق می‌افتند، اهمیت زیادی دارد.

شکل‌گیری ترس  و ناامنی
 به گفته این روان‌شناس، تحقیقات عصب‌شناختی هم تاثیر مهم دوران کودکی بر دوران بزرگسالی را تایید می‌کنند، یعنی اتصال نورون‌ها (سلول‌های عصبی) با یکدیگر باعث شکل گرفتن الگوها و نتیجه‌گیری‌های افراد نسبت به پیرامون خود خواهد شد.

مثلا اتصال نورون‌های مغز در محیط ناامن به گونه‌ای خواهد بود که حساسیت نسبت به ناامنی را افزایش خواهد داد.

بنابراین وقتی در دوره کودکی با سخت گیری بیش از حد پدر و مادر خود مواجه شده باشیم؛  به این نتیجه می‌رسیم که انگار در دنیا هیچ نقص، کمبود و اشتباهی قابل قبول نیست.  

بنابراین ترس از اشتباه در ما شکل خواهد گرفت و باعث می‌شود ما در آینده  فرد کمال‌گرایی شویم که از اشتباه کردن می‌ترسد.

در نتیجه با سخت‌گیری نسبت به خود؛ عزت نفس ما آسیب می‌بیند. ضمن‌آنکه سخت‌گیری نسبت به رفتار دیگران هم باعث افزایش حساسیت‌های ما و زودرنجی بیشترمان خواهد شد. در واقع طبق تجربیات اولیه ما درکودکی، انگار دنیا می‌خواهد ما بدون نقص باشیم.
البته بیش از اندازه سهل‌گیر بودن والدین هم  معمولا باعث شکل‌گیری بی‌کفایتی در کودک می‌شود؛ به گونه‌ای که او در بزرگسالی هم  بیش از اندازه به دیگران وابسته خواهد شد.

نقش مهم والدین
پارسامند می‌گوید والدین با آگاه بودن نسبت به اهمیت دوران کودکی و نقشی که خودشان می‌توانند در شکل‌گیری شخصیت فرزندشان داشته باشند می‌توانند تا حد امکان مانع از به وجود آمدن ترس‌های مختلف در کودک شوند؛ ترس‌هایی که می‌تواند آینده آنها، روابط و زندگی شخصی و اجتماعی آنها راتحت تاثیر قرار دهد. چون گسترده شدن دامنه  این ترس‌ها می‌تواند حتی باعث بروز  اختلالات روانی در افراد شود که درمان و رهایی از آنها کار راحتی نیست.

البته همه ما بزرگسالانی هستیم که با وجود تروماها و آسیب‌های دوران کودکی؛ وظیفه پرورش و تربیت کودکان را بر عهده داریم.  بنابراین باید با روان‌درمان‌گری، سعی کنیم از ترس‌ها و اختلالات خود آگاه شویم  و سعی در درمان  آنها داشته باشیم.  

روان‌درمان‌گر با شناخت مشکلات فرد متوجه نوع رفتارهای والدین در کودکی می‌شود و الگوهای جدیدی را  جایگزین آنها خواهد کرد. به این ترتیب، والدین با آگاه شدن از تجربیان ناخوشایند دوران کودکی خود مانع از  تجربه شدن آنها بوسیله فرزندانشان خواهند شد.

توقف تکرار چرخه معیوب اشتباهات   

به گفته این روان‌شناس، آگاهی والدین در این زمینه بسیار مهم است. یعنی آنها باید بدانند در مقاطع مختلف رشد فرزند خود چه رفتارهایی باید با او داشته باشند. در غیر این صورت، این چرخه معیوب همچنان تکرار خواهد شد؛ یعنی هر والد، کودکی را تحویل جامعه خواهد داد که او نیز مشکلاتی را که در کوله‌بار کودکی خود به همراه دارد، به فرزند خود منتقل خواهد کرد.

بنابراین آگاهی از اصول پرورش صحیح کودک، مهم‌تر از تامین خواسته‌های مادی اوست؛ یعنی والدین نباید فکر کنند همین که تلاش می‌کنند با صرف هزینه‌های  بالا و خرید اسباب بازی‌های گران؛ خواسته‌های فرزندشان را تامین کنند، کافی است.

در صورتی‌که شناخت اصول فرزندپروری صحیح؛ مهم‌ترین چیزی است که می‌تواند در احساس شادی و سلامتی کودکان اهمیت داشته باشد.

برگرفته از سایت: میگنا

امیدواری آموخته‌شده» کتابی برای رهایی از افسردگی

امیدواری آموخته‌شده« کتابی برای رهایی از افسردگی»

امیدواری آموخته‌شده» کتابی برای رهایی از افسردگی

مارتین سلیگمن، پروفسور، مدیر بخش روان‌شناسی مثبت‌گرای پن، مدیر اجرایی برنامۀ کاربردی روان‌شناسی مثبت‌گرا در دانشگاه پنسیلوانیا و نویسندۀ کتاب «شکوفایی» «یک زندگی خوب بر پایۀ معنی، هدف و انگیزه بنا می‌شود. لحظه‌های ناامیدی فرصت‌هایی برای شفا، رشد هیجانی و معنوی هستند. دکتر تاماسولو از درهم‌تنیدگی ادراک، تجربیات، حالت‌های فکری، خیال‌بافی و واقعیت‌بخشی به اهداف ارزشمند درک عمیق و بالایی دارد.

کتاب حاضر یک دستورالعمل کامل برای رضایت، شادی، آرامش و گسترش آگاهی است.» دیپاک چوگرا، نویسندۀ «اَبرمغز، نیروی شگرف مغزتان را آزاد کنید» «اگر احساس می‌کنید راهتان را گم کرده‌اید، اجازه دهید دکتر تاماسولو دستتان را بگیرد. او در کتاب زیبای خود گام‌هایی به امید را پیش رویتان قراد داده است و نمی‌توانم به همراه دلسوز و آگاه دیگری فکر کنم.»

آنجلا داک‌ورث، مؤسس و مدیرعامل آزمایشگاه شخصیت، نویسندۀ کتاب پرفروش نیویورک تایمز «سرسختی: قدرت اشتیاق و پشتکار» «کتابی است که درمانگران و هرکسی که با سختی‌ها و مشکلات درگیر است (یعنی همۀ ما) باید آن را بخواند. انتشار این کتاب به من امید می‌دهد.»

تال بن شاهار، نویسندۀ کتاب پرفروش نیویورک تایمز «حتی شادتر، شادتر، و شادبودن» «تاماسولو توانایی فوق‌العاده‌ای در ساده‌نویسی مطالب پیچیده و دشوار دارد که باعث اطمینان خاطر می‌شود.» جورج وایلانت، پروفسور دپارتمان روان‌پزشکی مدرسۀ پزشکی هاروارد، مدیر اجرایی سابق مطالعۀ وسیع رشد مردان بزرگسال، نویسندۀ کتاب «پیروزی‌های تجربه» «دان تاماسولو یکی از نویسندگان، معلمان، متخصصان و نوآور در روان‌شناسی مثبت‌گرای امروز است.

کتاب جدید امیدواری آموخته‌شده راهنمای کامل و جامعی پژوهشی است تا در زندگی‌تان هدفمند، فعال و مشغول باشید، فارغ از اینکه از کجا شروع کرده‌اید یا آرزو دارید به کجا برسید. بخشی از مهارت چشمگیر دان تاماسولو این است که مدام داستان‌های مراجعان خود و تحقیق پیشگام روی شکوفایی بهره می‌گیرد و سپس قیاس‌ها و تمرین‌های منحصربه‌فردی ارائه می‌دهد تا خواننده را به عمل وادار کند. کنارگذاشتن کتاب‌های دان سخت است. آنها قلب و ذهنتان را جذب می‌کنند. این‌یکی هم دست‌کمی ندارد. آفرین!»

کارولین آدامز میلر، نویسندۀ کتاب‌های پرفروش بین المللی «گرفتن شن و ماسه»، «خلق بهترین زندگی» و «اسم من کارولین است» «کتاب پر از تمرینات شاهدمحور است که برای کاهش افسردگی و تقویت سلامت روان طراحی شده‌اند، گویی درمانگر خودتان را دارید. آن را با کاغذ و مدادی در دست بخوانید.»

ماگارت اچ گرینبرگ، مربی اجرایی و همکار مؤلف کتاب «از مثبت‌گرایی سود ببرید» «امید یکی از بزرگ‌ترین ابرقدرت‌های ماست. بارها کشف شده و پرورش یافته است. در بهترین و بدترین زمان‌ها دان تاماسولو معلم امید است. آن را مجسم و در زندگی‌اش ساطع می‌کند. در این کتاب آن را با همه در میان می‌گذارد. اینکه نقطۀ قوت امید شما بالا یا پایین باشد، سلامت روانی شما با خواندن و انجام تمرین‌های این کتاب مهم اوج می‌گیرد.» راین ام. نیمیک، روان‌شناس، مدیر آموزشی مؤسسۀ معروف وی‌آی‌اِی شخصیت، مؤلف یا همکار مؤلف یازده کتاب ازجمله «قدرت نقاط قوت شخصیت» «کتابی دلنشین و فوق‌العاده دربارۀ مهم‌ترین توانایی بشر، یعنی امید، است. با استفاده از تجربۀ طولانی‌مدت خود به‌عنوان روان‌درمانگر و همچنین تحقیق روان‌شناسی دکتر تاماسولو نشان می‌دهد چگونه فرد می‌تواند امید زیادی در زندگی‌اش به‌وجود آورد.

با نثری سلیس و زیبا نشان می‌دهد که چگونه امید در انواع مختلف خود می‌تواند به افراد کمک کند تا به افسردگی غلبه کنند و زندگی‌شان را شکوفا سازند.» امیلی اصفهانی اسمیت، نویسندۀ کتاب «قدرت معنی» «بقیۀ عمرتان را شاد زندگی کنید شاید در داستان‌های افسانه‌ای نتیجه‌بخش باشد. اما در زندگی واقعی امیدواری آموخته‌شده روشی برای ایجاد روابط سالم است.»

سوزی پیلگی پاولسکی و جیمز پاولسکی، دکتری تخصصی، همکار مؤلفان کتاب «باهم شادبودن»، استاد روان‌شناسی کاربردی مثبت‌گرا «یافتن امید در تاریک‌ترین زمان‌ها، مهم‌ترین بخش بهبودی از صدمه و آسیب است. دکتر تاماسولو، به‌خاطر نقشۀ راه ارزشمندت در امیدواری آموخته‌شده ممنونم.

با این تحقیق جدید و پیشگام، قیاس‌ها و تصاویر ساده، دوباره احساس می‌کنیم چه چیزی ممکن است.» کیم شارنبرگ، موسیقی‌دان و آهنگساز «تاماسولو در کاربرد روان‌

 

مترجمان: دکتر عبداله علیزاده( متخصص روانشناسی بالینی)
آیدا کیارستمی
آذین مبارک
برای تهیه کتاب می توانند با دکتر علیزاده تماس بگیرند. 09123003457

برگرفته از سایت: میگنا

مهارت درست گوش دادن

مهارت درست گوش دادن

🔴روان شناسان می‌گویند هر چه قدر آدم‌ها مهارت‌های ارتباطی‌شان قوی‌تر باشد، بیشتر می‌توانند بر اطرافیان‌شان تاثیر بگذارند و افراد بیشتری را به خود جلب کنند.

🔴یکی از همین مهارت‌های ارتباطی، درست گوش دادن است و این حتی از خوب صحبت کردن هم مهم‌تر است. همین که شما دو گوش دارید و یک دهان یعنی دو برابر صحبت کردن‌تان باید گوش دهید. اما این گوش دادن با گوش دادن‌های معمولی فرق می‌کند چون گوش دادن شما باید تاثیرگذار باشد. یعنی گوش دادن شما راهی است برای درک همدلانه.

این که طرف مقابل تان را می فهمید و با او هماهنگ می‌شوید. همین که می‌گویند با گوش جان بشنو یعنی ظاهری به من گوش نده، بلکه با تمام وجودت حرف من را بفهم.

وقتی شما درست و خوب گوش می‌دهید به طرف مقابل‌تان کمک می‌کنید تا منظور خودش را بهتر منتقل کند و در واقع در یک گفت وگو مشارکت فعالی دارید.

🔴این مدل گوش دادن به شما کمک می کند ارتباطی صمیمی با اطرافیان‌تان داشته باشید و آن‌ها از این که با شما هستند و شما آن‌ها را می‌فهمید احساس لذت می‌کنند.

تکنیک شش کلاه تفکّر

۶ کلاه تفکّر

■تکنیک شش کلاه تفکر (six thinking hats technique) یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های خلاقیت است. ابداع کننده این تکنیک، ادوارد دوبونو Dr. Edward de Bono(پدر تفکر خلاق) است. ادوارد دوبونو را به عنوان نویسنده و متفکر می‌شناسند. عمده فعالیت‌های او در زمینهٔ شیوه‌های فکر کردن و آموزش تفکر خلاق است.

□او توانایی فکر کردن را یک مهارت و در واقع مهم‌ترین مهارت انسانی می‌داند و معتقد است فکر کردن مهارتی آموختنی است و نباید آن را با هوش اشتباه گرفت. تکنیک شش کلاه تفکر روشی برای اصلاح تفکر در فرد می باشد.

●در این تکنیک شما با به سر گذاشتن هر کدام از کلاه ها مساله را از دیدگاه متفاوتی بررسی میکنید و با جمع بندی تمامی این دیدگاه ها می توانید به حل مساله بپردازید. آقای دوبونو که به عنوان مُبدع نظریه «تفکر جانبی» هم شناخته می‌شود.

○در این تکنیک به‌طور کلی با استفاده از شش سبک فکری، موضوع یا مسئله مورد نظر، بررسی می‌شود. برای هر یک از شش سبک فکری نیز یک کلاه با رنگی مخصوص در نظر گرفته شده است. در واقع رنگ کلاه‌ها نمایان‌گر طرز تفکر و نگرش افراد می‌باشد. برای استفاده از تکنیک ۶ کلاه فکری برای ارتقاء کیفیت تصمیم گیریهایتان، باید به تصمیم سر گذاشتن هر کدام از این کلاه ها فکر کنید.

■هر کلاه فکری نوعی متفاوت از فکر کردن است. دوبونو با ارائه تکنیک شش کلاه تفکر، سعی می‌كند به‌كسانی كه دورهم جمع می‌شوند، بياموزد كه تک‌بعدی فکر نکنند. به تفكر خود وسعت دهند و آنگاه به راه‌های خلاق بينديشند. در نهایت با یک هماهنگی مدبرانه نتايج را طبقه‌بندی كرده و در تصميم‌گيری و حل مسائل از آن استفاده كنند.

□در این تکنیک افراد با گذاشتن هر یک از کلاه‌ها بر سرشان، سبک فکری‌شان را براساس رنگ کلاه‌شان تغییر می‌دهند.

در واقع این افراد سعی می‌کنند نقش بازی کنند.

یکی از مهمترین موانع تفکر در زمینه‌های مختلف، عملکرد تدافعی ما است.

ما با گذاشتن هر یک از کلاه‌ها بر سرمان، این فرصت را به خودمان می‌دهیم تا بدون تعصب و پیش‌داوری، در نقش خصوصیات فردی آن کلاه، درباره موضوعات مختلف فکر کنیم و حرف بزنیم.

●هدف اصلی در شش کلاه تفکر پروش تفکر موازی است.

یعنی ما بتوانیم به شکلی شفاف صادقانه نسبت به یک مساله، خلاق، مستند، احساسی، مثبت، منفی و سازماندهی شده فکر کنیم.

در این روش مدیر جلسه، ابتدا صورت مساله را دقیق و شفاف بیان می کند و سپس از شرکت کنندگان با نظمی طراحی شده می خواهد که فقط یک بخش از نظرات خودشان را بیان کنند. به طور مثال، وقتی کلاه زرد به شکل سمبلیک بر سر افراد است همه با روشن بینی و امید مساله را می بینند.

با کلاه زرد افراد فقط هر نکتۀ مثبتی به ذهنشان رسید مطرح می کنند. و بر عکس وقتی کلاه سیاه را بر سر دارند همه در مورد ریسک ها و نکات منفی صحبت میکنند.

○دوبونو سعی می‌کند به کسانی که دور هم جمع می‌شوند، بیاموزد که تک بعدی فکر نکنند و به تفکر خود وسعت دهند و آنگاه به راه‌های خلاق بیاندیشند و با یک هماهنگی مدبرانه نتایج را طبقه بندی کرده و در تصمیم‌گیری از آن استفاده کنند.
افراد با گذاشتن هر یک از کلاه‌ها بر سرشان، سبک فکری‌شان را براساس رنگ کلاه‌شان تغییر می‌دهند.

■سبک فکری هر کدام از کلاه‌های رنگی به شرح زیر است:

▪️سفید، رنگی خنثی و منفعل است. کلاه سفید با موضوعات و شکل‌های انفعالی سر و کار دارد. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، واقعیت‌ها را بدون هیچ‌گونه قضاوتی مورد کنکاش قرار می‌دهد.

▪️رنگ قرمز نشانه خشم، شور و هیجان است. در کلاه قرمز بینش هیجانی و جنبه‌های احساسی و غیر استدلالی مد نظر می‌باشد. در واقع این رنگ کلاه ابزار مناسبی برای بیرون ریختن احساسات است.

▪️رنگ سیاه نشانه منفی‌نگری و افسردگی است. بنابراین فردی که با این رنگ کلاه در جلسه حضور پیدا می‌کند، جنبه‌های منفی و بد بینانه موضوع را ابراز می‌کند.

▪️زرد نشانه آفتاب و مثبت است. فرد صاحب کلاه زرد جنبه‌های مثبت و خوشبینانه موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهد.

▪️رنگ سبز نشانه رویش و باروری است. به همین جهت از کلاه سبز برای ابراز ایده‌ها و راه‌حل‌های جدید و خلاقانه استفاده می‌شود.

▪️رنگ آبی سرد است. این کلاه کنترل کننده و سازمان دهنده اندیشه‌ها است. کسی که این کلاه را بر سر گذاشته، نظرات بقیه کلاه‌ها را مورد ارزیابی قرار داده و سازمان‌دهی می‌کند.

✍منبع: سایت میگنا

 

خطر مدیران تصادفی

خطر مدیران تصادفی
🔺اگر خودروهایی مانند تویوتا، بنز، بی ام و، همچنان جزو بهترین برندهای دنیا هستند و موقع رانندگی با آنها احساس امنیت و راحتی میکنی تعجب نکن.

🔺اگر لوازم خانگی خارجی ات ۲۰ سال است همچنان برایت کار می کند تعجب نکن.

🔺اگر میبینی در دادگاههای کشورهای غربی پرنده پر نمیزند متعجب نباش.

🔺اگر یک جوان غربی بعد از فارغ التحصیل شدن از مدرسه به سه زبان زنده دنیا مسلط است در جوامع خودشان یک امر عادیست.

🔺اگر می بینی اقتصاد بسیاری از کشورهای توسعه یافته روی اصول درستی پایه گذاری شده و هیچ تولید کننده ایی احساس خطر نمی کند مورد تعجب انگیزی نیست.

🔺اگر می بینی سرانه مطالعه کشور ما در مقابل دیگر کشورهای دنیا هیچ است نباید تعجب کرد.

🔺اگر سفری به اروپا داشتی و دیدی کسی برای هر چیز کوچکی از دروغ و قسم دروغ استفاده نمی کند مسئله پیچیده ایی نیست.

🔺اگر برایت تعجب انگیز است که می بینی سیاستمداران دنیا بر این باورند که قرار است چند صباحی بر مسند قدرت بنشینند، کاری برای کشور و مردمشان انجام دهند و بروند و هیچگاه هم قرار نیست مادام العمر بمانند و حکومت کنند بدان که در آن جوامع یک رفتار عادیست.

🔺اگر با تعجب دیدی جایگاه معلم و سیستم آموزش و پرورش در غرب بر یک اصول و مبنای درستی واقع شده ذهنت به هم نریزه و دلت نگیرد.

🔹 *غرض از ذکر نکات نام برده که قطعاً هزاران مورد دیگر هم وجود دارد این بود که بگویم نه خدای آنها با ما فرق دارد و نه خدایمان آنها را بیشتر دوست دارد.*

🔸تنها علت پیشرفت آنها که آنقدر برای ما تعجب انگیز شده این است که افرادی که بر مسند امورشان نشسته اند بر مبنای تخصصشان انتخاب شده اند.

🔸علت بدبختی و عقب افتادگی جامعه ما انتخاب و نشاندن ” *مدیران تصادفی*” بر مسند امورات است.

کسانیکه می توانند در عرض چند سال کشوری چون *سوئیس* را تبدیل به *اتیوپی* کنند.

جایی می خواندم که *مدیران تصادفی* کسانی هستند که با یک تصادف و به صورت اتفاقی، به یک *پست مدیریت* رسیده‌اند‎.

▪️🔸 *مدیران تصادفی*، بیشتر کارکنان سازمان را « *تهدید*» می‌دانند و همواره احساس می‌کنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند‎.

🔸 *مدیران تصادفی*، تصمیم‌های پراکنده‌ می‌گیرند و روند یکسانی در تصمیم‌های آنها مشاهده نمی‌شود.

گاه برای یک بخش به طرز گسترده‌ای هزینه ‏می‌کنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایه‌گذاری برای یک واحد را فراموش می‌کنند‎.

🔸 *مدیران تصادفی*، بسیار دهن بین هستند.

از آنجا که آنها تخصصی در حوزه‌ مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر *آخرین فردی* است که از اتاقشان ‏خارج شده است‎.

▪️🔸 *مدیران تصادفی*، تصمیم‌های تکانشی می‌گیرند.
به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف می‌کنند.
آنها استراتژی بلندمدت ‏ندارند و تصمیم‌های آنها غیرقابل پیش‌بینی است‎.

🔸 *مدیران تصادفی*، به نظام جاسوسی بسیار علاقمند هستند.

*آنها ترجیح می‌دهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا ‏کنند و حتی حاضرند سازمان را فربه‌تر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد‎.*

▪️🔸 *مدیران تصادفی*، معیار انتخاب اطرافیان خودرا « *وفاداری*» می‌دانند و نه « *تخصص*».

چرا که وجود نیروی متخصص، وجودآنها را زیر سوال می‌برد اما ‏وجودافراد *وفادار، .‌‌‌.. متملق و بی‌تخصص*، می‌تواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد‎.

🔸 *مدیران تصادفی*، تشنه‌ عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینه‌های جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت می‌کنند‎.

🔸 *مدیران تصادفی*، سازمان را محل تفریح می‌دانند و نه محل کسب‌وکار.

به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان می‌بینی که هرگز نمی‌توانی ‏توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی‎.

🔸 *مدیران تصادفی* از کارکنان رده پایین‌تر فاصله گرفته و خود را ایزوله می‌کنند.

چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغه‌ها و … ندارند و ‏عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.‏

🔸 *مدیران تصادفی* از جلسات متعدد استقبال می‌کنند.
در جلسه‌های میان کارکنان، می‌توانند لغت‌های جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی ‏را در حافظه‌ی خود،‌ برای استفاده‌های آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند‎.

▪️🔸 *مدیران تصادفی*، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، « *می‌بینند*».
گاه کارمندی ماه‌ها در محل کار دیده نمی‌شود.
برای یک جلسه یا ‏یک پروژه صدا زده می‌شود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده می‌شود‎.‎

👈 برای بهبود این جامعه باید *اندیشه کنید و دیگران را هم به اندیشیدن وادارید .*

چگونه در اکسل نمودار خطی بکشیم

✅ ۷حقیقت غیرقابل انکار در زندگی

حقیقت غیرقابل انکار زندگی

۱.سلامت روان شما مهم تر از پول و شغل و نظر دیگران است

۲.هیچکس آنقدر که در مجازی نشان می دهد موفق و زیبا نیست

۳.اگر میخواهید به مشکلی بال و پر بدهید مدام بهش فکر کنید

۴. ۹۹درصد صدمات رو از طریق خودتون و افکارتون به خودتون میزنید

۵.توقع شما از دیگران میزان زود رنجی شما را رقم خواهد زد

۶.اگر حس میکنید خودتون رو گم کردید بیشتر باخودتون وقت بگذرانید تا دیگران

۷.تنها به حرف ها اعتماد نکنید

حقیقت غیرقابل انکار زندگی
برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی 
پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

جهت دانلود نمونه سوالات دانشگاه پیام نور اینجا کلیک کنید.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

اگر برای نوشتن پایان نامه یا مقاله ی  خود  (از مرحله پروپوزال تا دفاع) نیاز به کمک دارید .

و در صورت نیاز به مشاور می توانید با یکی از روش های ذیل با ما  در تماس باشید .

تحلیل داده های آماری

روش های تماس:

Mobile : 09102194672  & 09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

نوامبر 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
30  
  • آزمون علامت زوجی چیست؟ ( paired sign test)

    آزمون علامت زوجی چیست؟ ( paired sign test)

  • آزمون علامت تک نمونه (Sign Test)

    آزمون علامت تک نمونه (Sign Test)

  • آزمون ضریب همبستگی چند گانه چیست؟ Multiple Correlation Coefficient

    آزمون ضریب همبستگی چند گانه چیست؟

پرسشنامه استاندارد

چگونه اضطراب امتحان حضوری دانش آموزان را کنترل کنیم؟

چگونه اضطراب امتحان حضوری دانش آموزان را کنترل کنیم؟

مدارس سراسر کشور پس از گذشت دو سال از همه‌گیری کرونا در ۱۴ فروردین ماه ۱۴۰۱ با ابلاغ مصوبه ستاد ملی مقابله با کرونا بازگشایی شد.

تعلیم و تربیت
اضطراب امتحان

آموزش و امتحان مجازی در طی دو سال گذشته تا حدودی به نفع دانش‌آموزانی بود که معمولا در دوره امتحانات اضطرابی تکرار شونده پیدا می‌کنند.

آرامش حضور در منزل و دوری از جو امتحان یکی دیگر از عواملی بود که موجب کاهش یا عدم اضطراب بچه‌ها در دوران امتحانات می‌شد، اما اکنون با حضوری شدن امتحانات، دانش‌آموزان اضطراب فزاینده‌ای را تجربه می‌کنند.

به درخواست بسیاری از والدین درباره راهکار‌های کاهش اضطراب در این دوره دو هفته‌ای با دکتر پریسا ارجمندی مشاور کودک و نوجوان و عضو انجمن خانه روانشناسان گفتگو کردیم.

استرس مطلوب چه تفاوتی با اضطراب دارد؟

امتحانات یکی از چالش‌هایی است که به خودی خود استرس‌زاست و با توجه به حضوری شدن امتحانات بعد از دو سال تحصیل مجازی، استرس در دانش‌آموزان بیشتر شده است.

دکتر ارجمندی در این باره می‌گوید: «استرس یک حالت تنش روانی است که در برخی مواقع باعث هوشیاری و محافظت از ما شده و باعث می‌شود تا در برابر خطر، واکنش سریع نشان دهیم.

استرس در دوران امتحانات نیز تا حدی طبیعی است و می‌تواند نشانه اهمیت دادن کودک و نوجوان به درس باشد که این نوع استرس «استرس مطلوب» شناخته می‌شود و به افزایش تمرکز و انگیزه در طول امتحانات کمک می‌کند، اما وقتی استرس از کنترل خارج شود تبدیل به اضطراب می‌شود و با علائم مختلفی همچون دل درد، دل پیچه، حالت تهوع، تنگی نفس واختلال خواب ظاهر می‌شود.»

روش‌های کاهش اضطراب در دوران امتحانات

به گفته این مشاور تربیتی، اضطراب در دوران امتحانات با روش‌هایی مثل خواب، ورزش و تغذیه قابل کنترل است،

اما یکی از روش‌های بسیار موثر برای کاهش اضطراب امتحانات و اضطراب‌های متفرقه دیگر تمرین تنفس عمیق است که با انجام عمل دم و بازدم صورت می‌پذیرد، به این صورت که بچه‌ها با سه شماره هوا را از بینی نگه می‌دارند و با چهار شماره فوت می‌کنند.

یکی دیگر از روش‌ها برای کاهش اضطراب کودکان و نوجوانان در دوران امتحانات، تمرین «تن آرمیدگی یا بازی عضلانی» است.

نحوه انجام این تمرین به این صورت است که فرد با ۵ شماره باید عضلات بدنش را سفت کند

و سپس رها نماید که در این صورت انقباض و انبساط بدن صورت می‌گیرد و باعث آرام شدن بدن و کاهش اضطراب می‌شود.

عواملی که اضطراب امتحانات را تشدید می‌کند

دکتر ارجمندی خواب ناکافی، تغذیه نامناسب، ورزش نکردن، استفاده از تلفن همراه و فکر‌های منفی و آشفته را از جمله عوامل تشدیدکننده اضطراب در دوران امتحانات می‌داند

و می‌گوید: «دیر خوابیدن، کم خوابی و حذف یکی از وعده‌های غذایی بر مغز تأثیرگذار است.

برای تقویت مغز در دوران امتحانات لازم است تا کودکان و نوجوانان از مواد غذایی سالم استفاده نمایند چراکه خوب غذا خوردن برای سلامت روحی و جسمی آن‌ها مفید است.»

این مشاور کودک و نوجوان ادامه می‌دهد: «خواب برای یادگیری به اندازه ورزش برای استقامت بدنی مهم است لذا دانش اموزان اگر می‌خواهند زمان یادگیری خود را به حداکثر برسانند باید حداقل ۶ ساعت قبل از امتحان بخوابند.»

دکتر ارجمندی با اشاره به تأثیر ورزش در کاهش اضطراب می‌گوید: «ورزش در دوران امتحانات تأثیر بسیار زیادی در کاهش اضطراب دارد، زیرا انرژی را افزایش می‌دهد، کیفیت خواب را بهبود می‌بخشد و موجب آرامش روان و پویایی ذهن می‌شود؛ بنابراین توصیه می‌کنم که دانش‌آموزان حداقل ۱۵ دقیقه در روز را ورزش کنند.»

این مشاور تربیتی می‌گوید یکی از عوامل تشدیدکننده اضطراب در دوران امتحانات، استفاده طولانی مدت از تلفن همراه است: «زمانبندی استفاده از موبایل در زمان‌های غیر از دوران امتحانات در سنین ۶ الی ۷ سالگی نهایتاً نیم ساعت تا یک ساعت است و در دوران نوجوانی زمان استفاده از تلفن همراه یک ساعت و نهایتاً دوساعت است، اما در زمان امتحانات حتماً باید زمان استفاده از تلفن همراه کمتر شود که این مسئله باید از طرف خانواده اعمال شود.»

ارجمندی فکر‌های منفی را به عنوان عاملی دیگر در اضطراب معرفی می‌کند: «فکر‌های منفی و آشفته تنها با جایگزین شدن فکر‌های مثبت از بین خواهد رفت.

فکر‌هایی مثل اینکه “اگر امتحان سخت باشد، اگر نتوانم قبول شوم و… “

از جمله فکر‌های منفی است که می‌تواند باعث تشدید اضطراب در دانش‌آموزان شود؛ در چنین مواردی دانش‌آموزان باید با جایگزین کردن فکر‌های مثبت مثل “من درس خواندم پس حتما موفق می‌شوم”، اضطرابشان را کاهش دهند.»

توصیه‌های مهم به والدین

والدین در دوران امتحانات وظیفه بسیار مهمی را برعهده دارند.

آن‌ها با عملکرد خود می‌توانند مستقیماً بر روی موفقیت یا اضطراب فرزندشان تأثیربگذارند.

برخی والدین عموماً نگران نتیجه امتحانات و عملکرد فرزندشان هستند و متأسفانه استرس‌شان را به فرزندشان انتقال می‌دهند.

دکتر ارجمندی دراینباره می‌گوید: «والدین باید سعی کنند آرامش خود را حفظ کنند و این آرامش را به فرزندشان انتقال دهند.

همچنین، آن‌ها باید بیش از نمره به تلاش فرزندشان اهمیت دهند چراکه توقع بیش‌ازحد والدین از فرزند برای گرفتن نمره بالا منجر به استرس و اضطراب می‌شود.

به گفته این مشاور تربیتی، والدین باید مقررات و تایم‌هایی را برای ساعت خواب، ساعت استفاده از تلفن همراه و تغذیه سالم بچه‌ها در نظر داشته باشند.

برای کاهش اضطراب، والدین تنها می‌توانند نقش کمک‌کننده داشته باشند، اما نقش درمان را نخواهند داشت لذا در صورت اضطراب شدید در کودک و نوجوان توصیه می‌کنم حتماً از یک متخصص خبره کمک گرفته شود.

دکتر ارجمندی ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از نکات مهمی که والدین در ایام امتحانات باید به آن توجه داشته باشند، آرام نگه داشتن جو خانه است.

بنابراین، در زمان امتحانات هرگز در محیط خانه تنش ایجاد نکنید، فضای مناسب درس خواندن را برای فرزندتان فراهم کنید و از مهمانی رفتن و مهمان دعوت کردن در بازه زمانی امتحانات خودداری کنید.

اگرچه مهمانی رفتن و مهمان دعوت کردن در دروان امتحان فرزندان ممنوع است، اما محرومیت مطلق از تفریح و استراحت هم می‌تواند آسیب‌زا باشد؛ بنابراین سعی کنید در طول هفته زمان کمی را به استراحت و تفریح در خارج از خانه بگذرانید، همین مسئله در کاهش اضطراب کودک و نوجوان می‌تواند تأثیرگذار باشد.»

علاوه بر اینها، لازم است والدین با رعایت توصیه‌های مهم دیگر، آرامش و موفقیت فرزندشان را در اولویت قرار دهند:

-با فرزندتان جر و بحث نکنید.

-وظایف محول شده به فرزندتان را در ایام امتحانات حذف یا کاهش دهید.

-از مقایسه فرزندتان با دیگران بپرهیزید.

-جو خانه را آرام نگه دارید و سعی کنید خودتان با خواندن کتاب‌های متفرقه محیطی شبیه کتابخانه ایجاد کنید.

-بیش از هر زمان دیگری به فرزندتان محبت کنید و با احترام و آرامش با او صحبت کنید.

-از تذکرات مداوم به فرزندتان برای درس خواندن پرهیز کنید، چون این مسئله تمایل او به درس خواندن را کمتر می‌کند.

-با ارائه پاداش یا برنامه‌ریزی یک سفر برای بعد از امتحانات در فرزندتان انگیزه ایجاد کنید.

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از : جمهوری اسلامی


برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی 
پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

جهت دانلود نمونه سوالات دانشگاه پیام نور اینجا کلیک کنید.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

اگر برای نوشتن پایان نامه یا مقاله ی  خود  (از مرحله پروپوزال تا دفاع) نیاز به کمک دارید .

و در صورت نیاز به مشاور می توانید با یکی از روش های ذیل با ما  در تماس باشید .

تحلیل داده های آماری

روش های تماس:

Mobile : 09102194672  & 09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi