بایگانی دسته: انگیزشی و موفقیت

پایان نامه

تاثیر خشونت والدین بر کودکان

تاثیر خشونت والدین بر کودکان

از زمانی که پسرم می تواند حرف بزند و راه برود، خیلی رفتارهای زشت مثل زدن دیگران، پرت کردن اسباب بازی ها و … را می بینم.

مثل آدم های پرخاشگر شده است. نمی دانم واقعا چه کاری باید انجام بدهم و چه برخوردی با او داشته باشم؟

تاثیر خشونت والدین بر کودکان
خشونت والدین بر کودکان

مقدمه

بر اساس مطالعات انجام گرفته می توان گفت که بخش عمده شخصیت انسان در همان دوران کودکی و قبل از شش‌سالگی ترتیب می یابد؛ به همین منظور این دوران در تربیت کودکان باید بیش‌ازپیش مدنظر قرار گیرد. در واقع تجربیات انسان در دوران کودکی بخش مهمی از شخصیتش را شکل می‌دهد؛ به همین دلیل است که اهمیت این تجربیات به‌هیچ‌وجه نباید نادیده گرفته شود.

خشم یک هیجان کاملا طبیعی است که در تمام انسان ها وجود دارد و هیچ فردی را نمی توانیم پیدا کنیم که اصلا خشمگین نشود. اما پرخاشگری کردن طبیعی نیست و افراد دارای بهداشت روان و کسانی که مهارت های زندگی را می دانند، در زمان خشم، پرخاشگری نمی کنند و توانایی کنترل خودشان را دارند. خشم یک واکنش طبیعی است که در انسان ها در برابر موقعیت هایی که در آنها به ناکامی رسیده اند ایجاد می شود.

پرخاشگری و خشونت ممنوع اگر کسی نتواند خشم خود را کنترل کند، نهایتا منجر به بروز پرخاشگری و خشونت می شود. پرخاشگری به رفتارهایی گفته می شود که هدف آن ها آسیب رساندن به خود یا دیگران و محیط از روی قصد و نیت می باشد. پرخاشگری به 2 حالت در افراد دیده می شود:
1- پرخاشگری کلامی همانند توهین کردن و ناسزا گفتن
2- پرخاشگری غیرکلامی همانند پرت کردن وسایل و زدن دیگران افرادی که پرخاشگری می کنند، ظاهری کاملا مشخص دارند، این افراد لرزش دست و پا، تعریق بدن، قرمز شدن چشم، سرد شدن انگشتان دست و پا، گرفتگی عضلات و تغییر فشار خون را از خود نشان می دهند. این نشانه ها ممکن است تا حدی در کودکان پرخاشگر هم دیده شود.

در بسیاری از موارد ناهنجاری‌های رفتاری که والدین را نگران و گاه درمانده می‌کند و پای آنها را به مراکز مشاوره روانشناسی باز می‌کند، ریشه در محیط خانوادگی و نوع روابط حاکم بر آن دارد؛ رفتارهای ناهنجار اغلب تنها نوعی جلب‌توجه منفی از سوی کودکی است که نگران رابطه والدینش است. چنین کودکی با ایجاد ناخواسته مشکل سعی می‌کند توجه والدین را از موضوع اصلی، یعنی اختلافشان، به او جلب کند؛ از همین‌رو وجود روابط ناسالم و سرشار از خشونت و در گیری در محیط خانواده، از جمله روابط ناسالمی است که مواجهه کودک با آن می‌تواند اثرات بسیار وخیمی روی روحیات و نوع رفتارش گذاشته و شخصیت انسان بالغی که قرار است در آینده باشد را شدیداً تحت تأثیر قرار دهد.

علل

۱-رفتار پدر و مادر و تأثیر آن
پدر و مادری که رفتار ی بدون کنترل از خود بروز دامی دهندو محیطی سرشار از دغدغه و هراس مداوم و درگیری برای کودک خود فراهم می‌سازند که در این محیط قدرت به ابزار رُعب و وحشت تبدیل می‌شود، تهدید جای امنیت را گرفته و بی‌اعتمادی جایگزین اعتماد می‌شود؛ این فضا پنهان‌کاری را به کودک آموزش می دهد، موضوعی که خود عامل افزایش اضطراب است. چنین ترس مداومی، توانایی‌های کودک را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از جمله ممکن است به‌آسانی نتوانند احساساتشان را بیان کنند و نسبت به بسیاری از امور بی‌تفاوت شوند؛ استمرار این رفتار زشت احتمال توسل والدین به خشونت را بالا برده و ممکن است میزان آن را افزایش دهد که خود به یک دور باطل فرسایشی می‌انجامد؛ گاهی هم برنامه‌های خشن تلویزیونی دلیل تحریک و تهییج خشونت می‌شود؛ از این‌رو باید به پدر و مادر آموزش داد که از فرزندانشان بخواهند آنچه را که در برنامه‌های تلویزیونی می‌بینند با اتفاقات واقعی مقایسه کنند؛ آنان باید به کودکان تفهیم کنند که تلویزیون در واقع مانند یک داستان‌گو است که داستان‌های آن ساختگی است؛ آنان می‌توانند به زبانه‌ای ساده به کودکان تفهیم کنند که چگونه از جنبه‌های فنّاورانه مانند موزیک و نورپردازی، برای تحت تأثیر قرار دادن هیجان‌ها و عواطف مخاطبان بهره‌برداری می‌شود (حکیم آرا ۲۴۵:۱۳۸۸).

۲- میزان تأثیر خشونت خانگی
تأثیر خشونت خانگی بر کودک به عوامل متعددی از جمله ماهیت و نوع آن، اینکه موردی باشد یا دائمی، در چه سن یا دوره‌ای از رشد بروز کند و امثالهم نیز بستگی دارد؛ میزان رابطه‌ کودک با والدینی که دست به اِعمال خشونت می‌زنند از جمله عوامل مهم در تعیین میزان تأثیر‌پذیری کودک از خشونت است؛ با استناد به تئوری یادگیری اجتماعی (باندورا) کودکان از طریق مشاهده و تقلید، مدل‌های متفاوت رفتاری را یاد می‌گیرند و آن را بروز می‌دهند. هرچه رابطه‌ بین کودک و والدین نزدیک‌تر باشد، میزان الگوبرداری آنان بیشتر است؛ تحقیقات نشان داده‌اند رفتار کودکان کاملاً تحت‌ تأثیر رفتار والدین‌ پرخاشگر بوده و چرخه‌ای از خشونت و پرخاشگری در رفتار اجتماعی را به‌ وجود آورده است.

رفتار خشن و متقابل پدر و مادر روی دختران و پسران اثرات متقابل می‌گذارد؛ فعل‌وانفعالات رفتاری نوجوانان با توجه به عملکردهای خشونت‌آمیز والدین، به‌طور کامل آشکار می‌سازد که خشونت بین والدین، برابری و توازن قدرت را از بین برده و ساختار خانواده که در شرایط عادی شامل پدر و مادر و فرزندان است را مخدوش می‌کند. کودکان ما امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که ساختار روانی و فرهنگی و سیاسی آن، تفاوت‌های ویژه خردسالان را با شرایط زندگی بزرگ‌سالان محترم نشمرده و برای آن ارزش و اعتبار خاص قائل نیست، وقتی‌که دریچه‌های جهان بزرگ‌سالان با همه ویژگی‌های آن به روی اطفال خردسال باز می‌شود، طبیعی و بدیهی است که همه‌چیز اینها مورد تقلید آنان قرار می‌گیرد؛ از آن جمله: ارتکاب به جرائم مردانه!(پستمن ۲۶۹:۱۳۸۸؛ از سوی دیگر، در اثر خشونت پدر با زن، مادر که باید در کنار پدر قادر به تضمین امنیت فرزند باشد از سطح خود نزول می‌کند. چنین مادری که خود حس امنیت ندارد، طبیعتاً نمی‌تواند امنیت فرزندش را تأمین کند. در‌ واقع خشونت خانگی موجب تغییر نقش اعضای خانواده و جابه‌جایی جایگاه‌ها می‌شود.

اگر ‌خشونت والدین را به‌حساب طرز رفتار آنها بگذاریم، می‌توان آن ‌را به‌صورت یک رابطه‌ مؤثر هم در نظر گرفت، که تأثیرش روی کودکان هم به‌صورت مستقیم و هم غیرمستقیم در غالب رفتاری تهاجمی یا اختلال در احساسات، کاملاً واضح و ثابت‌شده است؛ این چشم‌انداز به رفتار خشونت‌آمیز پدر و مادر وقتی بهتر تأثیر خود را نشان می‌دهد که در کانون خانواده امری طبیعی، پذیرفته‌شده و جا افتاده باشد. مفهوم نهفته در این چهارچوب و یافته‌های پژوهشگران، نتایج وسیع‌تری را به ‌دست می‌دهد که نشان می‌دهند هرگونه اختلال در رفتار انسان می‌تواند دلیل اختلال در عملکرد و احساس باشد و قابل‌گسترش در همه‌ جوانب زندگی مثل: ازدواج، خانواده، تربیت فرزند و رفتار اجتماعی است. خشونت والدین و تجربیات به ‌دست آمده از آن، راه بروز خشم را به کودک می‌آموزد؛ رفتار ناشی از خشم، سردی، یا نفرت که گاه باعث برخوردهای فیزیکی می‌شوند، راحت‌تر از رفتاری ناشی از تهاجم و تجاوز قابل تشخیص است.

۳- خشونت بین والدین در خانه
نتیجه تحقیقات روی کسانی که در کودکی شاهد خشونت بین والدینشان بوده‌اند، نشان می‌دهد که درصد زیادی از این افراد در سنین بلوغ و بالاتر، رفتارهای خشونت‌آمیزی در رابطه با دیگران از خود بروز داده و مشکلات روحی و روانی، درماندگی و آسیب زدن به خود (اقدام به خودکشی، اعتیاد) در میانشان رایج است؛ بنابراین خشونت به‌طورکلی دو بعد دارد، نخست، عمل خشونت‌آمیز فیزیکی (یعنی آسیب رساندن جسمی) و دوم، خشونت نمادی (ابراز خشونت به‌طورمعمول کلامی است و ابتدا آسیب روحی یا عاطفی به قربانی وارد می‌شود (فاضل ۳۹:۱۳۸۷)؛ برخلاف باور همگانی که محیط خانه را محیطی امن تصور می‌کنند، «خانه» می‌تواند بیش از هر مکان دیگری برای کودکان نا امن و خطرناک باشد، شواهد نشان می‌دهند که کودکان در خانه خود بیش از هر جای دیگر در معرض خشونت قرار می‌گیرند؛ آنان یا به‌صورت مستقیم قربانی خشونت والدین و نزدیکان خود می‌شوند و یا به‌طور غیرمستقیم و تنها با مشاهده اعمال خشونت بین والدین آسیب می‌بینند؛ وجود حتی خشونت لفظی بین والدین در مورد مسائلی که به کودک مربوط می‌شود، می‌تواند حس تشویش و اضطراب را در او بیدار کرده و در او احساس ناامنی ایجاد کند؛ اگر در این‌گونه مواقع کودک احساس کند که خودش عامل اختلاف و عدم توافق و در نتیجه منشأ بروز خشونت بین والدینش بوده، امکان آسیب‌پذیریش بیشتر شده و احتمال اینکه از اعتمادبه‌نفس پایینی برخوردار شود و نشانه‌هایی از افسردگی بروز دهد، افزایش می‌یابد. حتی فیلمی که در منزل به نمایش درمی‌آید، می‌تواند تأثیرگذار باشد. شخصیت داستانی در فیلم خیلی مهم است. شخصیت‌های مختلف در برنامه‌های تلویزیونی خشونت را به‌روش‌های مختلف اعمال می‌کنند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند بینندگان گروه‌های سنی مختلف، بیشتر از شخصیت‌های مهاجمی تقلید می‌کنند و خشونت را از افرادی فرامی‌گیرند که آنها را شخصیت‌های جذبی تشخیص داده باشد؛ بنابراین مهاجمی که شخصیتی جذاب یا دوست‌داشتنی دارد، می‌تواند در مقایسه با مهاجمی که شخصیتی خنثی یا غیر جذاب دارد، الگوی رفتاری قوی‌تری باشد ؛ از سوی دیگر، تحقیقات روی تعدادی کودک ده تا دوازده‌ساله، نشان داده که وقتی والدین، مسئولیت اختلافشان را به عهده گرفته و آن را به گردن کودک نیانداخته‌اند – حتی موقعی که او عامل اختلاف بوده – کودک اغلب خود را مسئول اختلاف فرض نکرده و در نتیجه آسیب کمتری دیده است. تحقیقات همچنین نشان داده والدینی که خود در کودکی قربانی خشونت بوده‌اند، بیش از دیگران در ایفای درست نقش پدر یا مادر دچار مشکل می‌شوند؛ آنها ممکن است به نیازهای فرزندانشان توجه کافی نکرده و نتوانند به‌موقع و به‌درستی به آنها پاسخ داده و حس امنیت مورد نیازشان را تأمین کنند؛ پس فضای خانواده چه از لحاظ برخورد والدین با یکدیگر و چه از لحاظ برخورد با فرزند و همان‌گونه که گفته شد، بسیار مهم است(حاتمی، ۶۸:۱۳۸۷).

۴- علل یابی خشونت و کمک به رفع آن
هم فروید هم لورنز معتقدند که پرخاشگری به‌عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است، یعنی به‌تدریج در شخص متراکم و فشرده می‌شود و نیاز به تخلیه پیدا می‌کند؛ به نظر فروید اگر این انرژی به شکلی مطلوب و صحیح مثلاً از طریق ورزش‌ها و بازی‌ها، تخلیه شود، جنبه سازنده خواهد داشت. در غیر این صورت به‌گونه‌ای مخرّب تخلیه می‌شود که اعمالی نظیر قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آن از این جمله‌اند؛ در برابر گروهی که به ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند، گروه دیگری هستند که اصولاً چنین اعتقادی را در مورد انسان خطرناک و مخرّب می‌دانند؛ به عقیده آنان چنین طرز فکری سبب می‌شود که پرخاشگری مانند میل به غذا، یک واکنش اجتناب‌ناپذیر تلقی شده، بنابراین دست ما را در کنترل یا کاهش آن ببندد؛ این گروه معتقدند که برخلاف نظریه غریزیون، دلایل فراوانی می‌توان ارائه داد که پرخاشگری منشأ غریزی و ذاتی ندارد و به همین دلایل از لحاظ اجتماعی، هم قابل آموزش و هم قابل پیشگیری و کنترل است.

فارغ از این دو نظریه می‌توان چند علت مشخص برای خشنونت و بروز آن پیدا کرد:
الف. خشونت در قالب پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامی‌های اساسی باشد یا به دلیل وجود مدل‌های پرخاشگرانه در محیط زندگی (خانه یا مدرسه) نوجوان ایجاد شود؛
ب. نوجوانان خشن معمولاٌ والدینی پرخاشگر دارند که روش‌های تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سخت‌گیری، خشونت و تنبیه بدنی است؛
پ. عامل وراثت هم می‌تواند در رفتار خشن یک نوجوان نقش داشته باشد که بیشتر رفتاری اکتسابی و آموخته شده است؛ تحقیقات نشان می دهد که در اغلب مواقع، تربیت‌های کارآمد و قوی می‌تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد؛
ت. نوجوانی که پرتوقع و نازپرورده بار آمده است و انتظار دارد که همگان به خواست‌های او احترام بگذارند، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش، عصبانی می‌شود و به خشونت و پرخاشگری متوسل می‌شود؛
ج. نابسامانی‌های خانواده می‌تواند از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری باشد؛ مانند غیبت‌های طولانی پدر یا مادر، درگیری و اختلاف، جدایی و متارکه و محیط‌های زندگی دور از تفاهم و مسالمت.

 ۵- خشونت ناشی از رسانه در فضای خانه
طبق فرضیه بازداری زدایی، کودکان و سایر افراد با آموزش و تجربه از انجام دادن رفتار پرخاشگرانه نهی می‌شوند، چنانچه مقدار زیادی خشونت در تلویزیون مشاهده کنند، بازداری خود را نسبت به اعمال پرخاشگرانه از دست می‌دهند و در تعامل با دیگران به‌راحتی به خشونت متوسل می‌شوند؛ کودکانی که شاهد برنامه‌های خشونت‌آمیز تلویزیونی هستند، درباره این برنامه‌ها در مدرسه گفت وگو می‌کنند و به‌تدریج خشونت را به‌عنوان راهی برای حل مشکلات می‌پذیرند؛ برای مثال به همکلاسی‌های خود صدمه می‌زنند، بحث‌وجدل می‌کنند، از قواعد کلاس پیروی نمی‌کنند و برای آنچه می‌خواهند، بردباری کمتری نشان می‌دهند (حسینی انجدانی ۸۶:۱۳۸۷). برعکس کودکانی که در معرض خشونت رسانه‌ای قرار می‌گیرند از رسانه یاد می‌گیرند که چگونه موقعیت‌های خطرناک را حل‌وفصل کنند و در نتیجه آسیب‌پذیری کمتری دارند؛ به ‌این‌ ترتیب خشونت رسانه‌ای می‌تواند مفید واقع شود و به کودکان کمک کند تا دنیای اطراف را بهتر درک کنند و خشونت را به‌عنوان واقعیت جامعه بپذیرند و این امر به‌نوبه خود به آنان کمک می‌کند تا به‌گونه‌ای مناسب با موقعیت‌های خطرناک روبه‌رو شوند (حسینی انجدانی ۸۹:۱۳۸۷)؛ بنا بر نظر گربنر کسانی که مقدار زیادی از برنامه‌های خشونت‌آمیز تلویزیونی را تماشا می‌کنند، نسبت به جهان نگاه و ارانه‌ای دارند؛ یعنی این باور در آنان تقویت می‌شود که جهان خشن است و باید از آن ترسید؛ گربنر همچنین تصریح می‌کند که برنامه‌های خشونت‌بار تلویزیونی، حساسیت نسبت به خشونت را در دنیای واقعی در میان بینندگان این برنامه‌ها از میان می‌برد (فاضل ۱۴۸:۱۳۸۷).

 ۶- انتقال خشونت از طریق وراثت
تأثیرات خشونت و بدرفتاری‌های پدر و مادر کودکان از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد؛ افرادی که خودشان در دوران کودکی مورد اذیت و آزار اطرافیانشان قرارگرفته‌اند، به ‌احتمال‌ زیاد همین رفتارها را به فرزندانشان منتقل می‌کنند؛ از سویی دیگر خشونت نسبت به کودک به دو گروه تقسیم می‌شود: الف) خشونت‌های روانی، مثل محرومیت‌های عاطفی، تهدید، شرمنده کردن، تمسخر، بی‌توجهی به نیازهای روانی – جسمی کودک، ناسزاگویی، تحقیر و… ب) خشونت‌های بدنی، مثل کتک زدن، پرت کردن، سوزاندن، ضربه زدن با اشیا و…؛ کودکان و نوجوانانی که مورد بی‌مهری و محرومیت‌های عاطفی قرار می‌گیرند، رفتارهای مخالفت آمیزتر، مقاومت‌کننده‌تر، خشن‌تر و پرخاشجویانِ‌تری از خود بروز می‌دهند؛ تنها پیامی که خشونت و تنبیه‌های بدنی برای کودک دارد، این است که پدر و مادر هیچ علاقه‌ای به نیازها و خواسته‌های او ندارند و از اینکه جثه‌ای بزرگ‌تر و قدرتی بیشتر از کودک دارند، نهایت سوءاستفاده را می‌کنند و او را با اعمال زشت و خشن مورد سرکوب و ایذا قرار می‌دهند؛ کودک (یا نوجوان) نیز در این بین درمی‌یابد، کسانی را که با علاقه دوست می‌داشته است و به آنها اعتماد کامل کرده است، موجب غم، ناراحتی و آزار او می‌شوند؛ والدین بدرفتار و خشن دارای خویی تند، عصبی و پرخاشگر هستند و بیشتر از آنکه رفتارهای سازنده و مثبت از خود نشان دهند، در کلام و اعمالشان انتقاد، تهدید و خشونت دیده می‌شود؛ زمانی که بچه‌های این والدین تحت‌فشارهای روحی شدید قرار می‌گیرند و شروع به گریه و بی‌تابی می‌کنند، به‌جای آنکه مورد محبت و نوازش واقع شوند، مورد اذیت و واکنش‌های تند آنها واقع می‌شوند؛ این‌گونه فشارهای عصبی بر کودک موجب شب‌ادراری، هراس، رفتارهای ضداجتماعی، ممانعت از نظم و انضباط در آنها دیده می‌شود و به‌نوعی آنها را به سمت اذیت و آزار هم‌کلاس‌ها و دوستانشان هدایت می‌کند؛ ادامه این روند منجر به انحطاط اخلاقی و پیامدهای منفی مثل بزهکاری، سیگار کشیدن، اعتیاد، مصرف دارو و… در آینده خواهد شد؛ تحقیقات نشان می‌دهند کسانی که بیش از ۴ حادثه بدرفتاری و آزار در کودکی تجربه کرده‌اند، ۱۲ برابر بیشتر با خطر اعتیاد به مواد مخدر، الکل و… روبه‌رو هستند.

۶-۱- رفتار غیرقابل‌پیش‌بینی
رفتارهای دسته‌ای از والدین قابل پیش‌بینی نیست و کمتر با رفتار و اعمال کودک مرتبط است؛ برای مثال کودک چه رفتار خوبی داشته باشد و چه کج‌خلقی و بداخلاقی کند، آنها کماکان او را مزاحمی کوچک می‌دانند؛ این والدین کودک گریان و یا کودک خندان را به یک اندازه آزاردهنده می‌بینند. خشونت‌های بدنی در این والدین به‌طور ناگهانی بروز نمی‌کند، بلکه همراه با انواع دیگر پرخاشگری‌های لفظی و بدنی زیاد می‌شود؛ اینان توقعات نامتناسب و وارونه‌ای از فرزندان خود دارند؛ برای مثال، خودشان را کودک و فرزندانشان را مسئول زندگی و نان‌آور خود می‌دانند. معمولاً یکی از والدین (یا پدر و یا مادر)، نقش آزاردهندگی فعال را به عهده می‌گیرد و دیگری با سکوت اختیار کردن در برابر خشونت‌های او، نقش منفعلانه به خود می‌گیرد و با آزار کودک توافق می‌کند. در واقع کودک‌آزاری یک بیماری طبی – اجتماعی است که روزبه‌روز بیشتر در جوامع رسوخ می‌کند و بازتاب آن در تمام آمارهای جنایی مشهود می‌شود. خشونت و آزار کودکان مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست، اکنون همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند (اصلانی ۱۳۸۲: ۳۱۸)؛ برای مثال، طبق گزارش پلیس انگلستان، کودک‌آزاری در این کشور از سال ۱۹۹۶ بیش از ۲۰ درصد افزایش داشته است و علت آن هم افزایش خشونت در جامعه و خانواده است؛ در همین سال، حدود ۱۰ هزار مورد کودک‌آزاری در ایالات‌متحده منجر به مرگ کودکان شده است. آمار نشان می‌دهد که والدین بدرفتار معمولاً بین ۳۵ – ۳۰ سال دارند و کودکان آزاردیده هم در اکثر موارد زیر ۱۰ سال هستند. بیشترین آزار نیز از نوع جسمانی بوده است. تهیه آمار دقیقی از بدرفتاری و آزار بدنی کودکان مشکل است، زیرا افرادی که این بدرفتاری‌های را انجام می‌دهند و نیز قربانیان آنها از این‌گونه رفتارها شرمسارند و از پذیرش این موضوع که دست به چنین اعمالی می‌زنند، وحشت دارند؛ علاوه بر آن، در بیشتر موارد این بدرفتاری‌ها در خلوت صورت می‌گیرد، و کودکانی که مورد آزار قرار می‌گیرند، از بازگو کردن آنچه بر آنها گذاشته است، ناتوان‌اند. تنها با بررسی و جمع‌آوری اخبار روزنامه‌ها در سال ۱۳۷۷ _ ۱۳۷۵ (و نه همه موارد بدرفتاری و خشونت علیه کودکان)، می‌توان دریافت، که بیشترین خشونت و آزار در مورد دختران زیر ۱۰ سال (۳۵ درصد) صورت گرفته است و بیشترین آزارگران مردان (۷۰درصد) بوده‌اند. هم‌چنین ۷۰ درصد این آزارگری‌ها در محیط خانه صورت می‌گرفته است. در مورد کودک‌آزاری‌ها، بیشترین درصد مربوط به کودکانی بوده است که والدین آنها از هم جد اشده‌اند؛ به‌عبارت‌دیگر، فرزندان حاصل طلاق و گسستگی‌های خانوادگی در معرض بیشترین اذیت و آزار و خشونت (۴۰درصد) بوده‌اند. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی هم، روزانه بیش از ۲۳ کودک در نتیجه بدرفتارهای والدین خود تلف می‌شود (یعقوبی فر ۱۳۸۵: ۱۹).

۶-۲- کودکان ناسزاگو
امروزه‌ بسیاری‌ از والدین‌ نگران‌ بددهانی‌ یا بدزبانی‌ فرزندانشان هستند و از خود می‌پرسند که‌ آنها این‌ صحبت‌ها را چگونه‌ یاد گرفته‌اند؟ چرا این‌ اتفاق‌ برای‌ فرزند ما افتاده؟ آیا خودمان‌ مقصر بوده‌ایم؟ جمعی‌ از والدین‌ می‌گویند، ما که‌ این‌ حرف‌های‌ زشت‌ را بر زبان‌ نمی‌آوریم، پس‌ چگونه‌ فرزندمان‌ چنین‌ حرف‌هایی‌ می‌زند؟! درنهایت‌ نیز این‌ سؤال‌ برایشان‌ مطرح‌ است‌ که‌ چه‌ باید کرد تا کودک‌ این‌ عادت‌ ناپسند را ترک‌ کند. همان‌طور که‌ در بحث‌های‌ گذشته‌ درباره‌ رفتار کودکان‌ متذکر شدیم، بسیاری‌ از اعمال‌ بچه‌ها از عملکرد والدین‌ نشئت‌ می‌گیرد. کودکان‌ رفتارهای‌ پدر و مادر را به‌طور ناخودآگاه‌ درونی‌ می‌کنند. رفتارهای‌ درون‌فکنی‌ شده‌ جزو معیارهای‌ نهادینه ‌شده‌ کودک‌ قرار می‌گیرند و سپس‌ او مطابق‌ این‌ معیارها عمل‌ می‌کند؛ به‌ این‌ فرآیند همانندسازی‌ می‌گویند. کودک‌ والدین‌ خود را به‌عنوان‌ اولین‌ الگوهای‌ زندگی‌ می‌پذیرد و چون‌ به‌ آنها عشق‌ می‌ورزد و آنان‌ را سمبل‌هایی‌ قوی‌ می‌داند، رفتار والدین‌ برای‌ او شاخص‌ و الگو قرار می‌گیرد. گاهی‌ بین‌ درون‌فکنی‌ یک‌ رفتار و بروز آن‌ فاصله‌ زمانی‌ وجود دارد؛ برای‌ مثال، کودک‌ گفتاری‌ ناپسند را ماه‌ها قبل‌ از زبان‌ پدر یا مادر شنیده، اما برون‌ریزی‌ آن‌ امروز صورت‌ می‌گیرد. این‌ مدت‌ به‌ تشخیص‌ کودک‌ و شرایط‌ او بستگی‌ دارد که‌ چه‌ زمان، چگونه‌ و در برابر چه‌ کسی‌ کلام‌ زشت‌ را به‌ کار برد. در بعضی‌ خانواده‌ها، والدین‌ با فرزندان‌ خود بسیار خصمانه‌ رفتار می‌کنند و درعین‌حال‌ آنان‌ را آزاد می‌گذارند. به‌ این‌ گروه‌ از پدر و مادرها، والدین‌ خصمانه‌ آزاد گذارنده‌ می‌گویند؛ آنها خود از حرف‌های‌ زشت‌ استفاده‌ می‌کنند و فرزندان‌ نیز آزادند که‌ این‌گونه‌ عبارات‌ را به‌ کار برند؛ یعنی‌ هیچ‌ اقدامی‌ در جهت‌ جلوگیری‌ از این‌ رفتار به‌ عمل‌ نمی‌آید؛ و یا از نظر تربیتی هیچ‌گونه‌ تدبیری‌ از طرف‌ والدین‌ برای‌ ترک‌ این‌ عادت‌ در بچه‌ها صورت‌ نمی‌گیرد. ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ چه‌ والدین‌ حرف‌های‌ زشت‌ را به‌ فرزند خود بگویند و چه‌ در حضور او در برابر فرد دیگری‌ این‌گونه‌ گفتار را به‌ کار ببرند، کودک، آنها را می‌آموزد و به‌وقت‌ نیاز بر زبان‌ می‌آورد. از دیگر علت‌های‌ یادگیری‌ کلام‌ زشت، ارتباط‌ کودکان‌ با دوستان‌ و با بچه‌های‌ دیگر است. بسیاری‌ اوقات‌ کودکان‌ عامل‌ بدزبانی‌ یکدیگرند. در مهدکودک، مدرسه، کوچه‌ و هر جای‌ دیگری‌ که‌ بچه‌ها فرصت‌ بازی و به‌خصوص‌ درگیری‌ با هم‌ را پیدا کنند، ممکن‌ است‌ این‌ بدآموزی‌ صورت‌ بگیرد. از دیگر عوامل‌ بروز بدزبانی‌ در بچه‌ها، به‌کارگیری‌ کلام‌ زشت‌ به‌عنوان‌ اعتراض‌ است. کودک‌ با بر زبان ‌آوردن‌ این‌گونه‌ حرف‌ها اعتراض‌ خود را نشان‌ می‌دهد؛ این‌ نوعی‌ رفتار تلافی‌ جویانِ‌ است‌ که‌ بعضی‌ کودکان‌ در پیش‌ می‌گیرند؛ آنها احساس‌ می‌کنند، فقط‌ با ادای‌ این‌گونه‌ کلمات‌ است‌ که‌ تخلیه‌ می‌شوند و می‌توانند نارضایتی‌ خود را نشان‌ دهند. گاهی‌ که‌ کودک‌ خردسال‌ برای‌ اولین ‌بار از کلمات‌ زشت‌ استفاده‌ می‌کند، موجب‌ خنده‌ و مزاح‌ اطرافیان‌ می‌شود. این‌گونه‌ برخورد از همان‌ ابتدا برای‌ او حکم‌ تشویق‌ به‌ انجام‌ این‌ رفتار را خواهد داشت‌ و به‌تدریج‌ به‌ آن‌ عادت‌ می‌کند. در پاره‌ای‌ از موارد نیز کودکان‌ با بر زبان ‌آوردن‌ حرف‌های‌ زشت‌ می‌توانند به‌ خواسته‌های‌ خود برسند؛ بنابراین‌ بدزبانی‌ را راهی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ خود تلقی‌ می‌کنند و در درازمدت‌ جزو رفتار آنان‌ خواهد شد.

جمع‌بندی
پدران و مادران به‌عنوان اولین معلم کودکان، دارای وظایف و نقشه‌ای متعددی هستند که از جمله آنها می‌توان به نظارت منظم بر رشد سالم آنان و ایجاد یک محیط پر مهر و آرام اشاره کرد. نقش دیگر هر یک از آنها این است که به کودک خود کمک کنند تصور خوبی از خود داشته باشد، هرچند که عامل واحدی وجود ندارد که مطلقاً برای دستیابی کودک به این حس نقش اساسی داشته باشد؛ ولی آنچه حائز اهمیت است، پذیرش همیشگی بدون قید و شرط، اهمیت دادن، همدلی و احترام حفظ یک رابطه مشترک بزرگ‌منشانه بین کودک با والدین و تشویق آزادی و استقلال در چارچوب‌های مشخص، مسلماً بهترین زیربنا برای ایجاد چنین تصوری است؛ قابل توجه است که شخصیت کودک از سه جزء اصلی تشکیل شده است؛ اول، تهیج پذیری که عبارت است از گرایش به اینکه به‌راحتی و شدیداً ناراحت و درمانده شود، آرام کردن چنین کودکانی بسیار مشکل است؛ دوم، فعالیت، یعنی مقدار رفتاری که یک کودک از نظر حرکت و سرعت صحبت کردن نشان می‌دهد یا مقدار انرژی‌ای که صرف فعالیت‌های مختلف و بی‌قراری می‌شود؛ سوم، اجتماعی بودن به معنای طلب تمتع ویژه از ثمرات تماس اجتماعی است؛ چنین کودکانی ترجیح می‌دهند با دیگران باشند و فعالیت‌های مشترک را دوست دارند. در واقع شخصیت کودکان مخلوطی از این سه جزء به مقادیر مختلف است حتی از همان روزهای اول زندگی می‌توان دریافت که کودک به یک‌جهت بیشتر متمایل است، یعنی یا هیجانی یا فعال یا اجتماعی است؛ به‌طور مثال کودکان هیجانی زیاد گریه می‌کنند و آرام کردن آنها آسان نیست، کودکان فعال بی‌قرارند و زیاد نمی‌خوابند و دیگر آنکه کودکان اجتماعی می‌توانند عاطفه خود را از بدو تولد نشان دهند به این صورت که آغوش اطرافیان را به‌راحتی پذیرفته و آرام می‌شوند، اگر کودکی در یکی از این ویژگی‌ها افراط می‌کند وظیفه والدین این است که ضمن تعدیل آن تعادلی را در همه جنبه‌ها برای وی ایجاد نمایند. تمامی والدین دوست دارند که کودکانشان با شخصیتی متعادل بزرگ شوند. آگاهی از مراحل مختلف که کودک ضمن رشد طی می‌کند، می‌تواند یاری‌گر خوبی باشد، به‌عنوان نمونه تا سن یک‌سالگی، تمام سعی کودک این است که دریابد آیا دنیای اطراف قابل‌اعتماد است یا نه، نتیجه ایدئال این است که کودک بیاموزد به مادر یا شخصیتی که از او مراقبت می‌کند اعتماد نماید. او همچنین باید به توانایی خود برای خلق رخدادها نیز اعتماد پیدا کند. عنصر اصلی این امور آن است که کودک بتواند یک دل‌بستگی مطمئن زودرس با والدین خود برقرار نماید.

نویسنده: دکتر محمدکاظم بخشنده : فوق تخصص مغز و اعصاب کودکان -فلوشیپ نوروماسکولار

برگرفته از: میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

برای تحلیل داده های آماری با کیفیت بالا و قیمت مناسب همین جا  کلیک کن.

مدیریت و انگیزشی

با استفاده از این ۷ عبارت با اقتدار در محل کار ظاهر شوید

با استفاده از این ۷ عبارت با اقتدار در محل کار ظاهر شوید

🔸اگر می‌خواهید در محیط کار و حتی در زندگی شخصی فردی مقتدر باشید، لازم است برخی عبارت‌ها را در خودتان تغییر داده و با ادبیات ارتباطی جدیدی با دیگران صحبت کنید. برخی عادت‌های گفتاری در ما نهادینه شده‌اند ولی قابل اصلاح هستند. در این مطلب ۷ عبارت کاربردی ارائه شده که موجب حضور با اقتدار در محل کار می‌شود.

1⃣ «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که…»

به جای اینکه بگویید «نمی‌توانم»، موقع رد کردن درخواست می‌توانید بگویید «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که …» بدین ترتیب مشتری یا همکار شما متوجه می‌شود شما مایل به همکاری هستید ولی برای همکاری خود حد و مرزی تعیین کرده‌اید.

2⃣ «به دنبال پاسخ این سوال می‌روم»

زمانی که پاسخ سوالی را نمی‌دانید، بهترین کار این است که به جای وانمود کردن به دانستن چیزی که نمی‌دانید، خیلی راحت بگویید «به دنبال پاسخ این سوال خواهم رفت.»
در این صورت کارفرما یا همکار شما متوجه می‌شود که شما به دنبال حل سوالات و مشکلات هستید و برای آن تلاش می‌کنید تا یک قدم جلوتر بروید.

3⃣ «آیا می‌توانی …»

زمانی که می‌خواهید همکارتان برای شما کاری انجام دهد از این جملات استفاده نکنید: «می‌دانم که چقدر سرت شلوغ است.» یا «عذرخواهی می‌کنم وقت شما را می‌گیرم.»
این جملات نشان می‌دهند شما به کاری که می‌خواهید واگذار کنید، مطمئن نیستید و آن را باری اضافی برای همکار خود می‌دانید. اگر لازم است کاری انجام شود، نیازی به عذرخواهی یا گفتن جملات اضافی نیست. درخواست خود را دوستانه و با احترام مطرح کنید.

4⃣ «بیایید این مسئله را حل کنیم»

وقتی مشکلی رخ می‌دهد و شما مسئول آن موضوع هستید، تعارف‌های بی‌مورد را کنار بگذارید. با استفاده از جملاتی مانند «بیایید این مساله را حل کنیم.» می‌‌توانید به صورت شفاف مشکل را مطرح کرده و در مورد راهکارها صحبت کنید. از زاویه اقتدار وارد حل مساله شوید نه از موضع ضعف.

5⃣ «خوشحالم که اینطور بوده …»

وقتی فردی در محیط کار از عملکرد شما تعریف می‌کند، به جای پاسخ‌های ضعیفی مانند «کار خاصی نکردم» یا «چیزی نبود» یا «می‌توانست بهتر باشد» به راحتی تشکر کنید و بگویید «خوشحالم اینطور بوده …»

6⃣ «می‌‌خواهم به شما کمک کنم»

اگر همکار یا مدیر شما دچار مشکلی کاری شده و می‌خواهید او را آرام کنید، می‌توانید با تایید احساسی که او در آن لحظه دارد بگویید: «متوجه شدم که ناراحت هستید،‌ تمایل دارم در این شرایط به شما کمک کنم.»

7⃣ «خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم»

وقتی به همکار خود کمک کردید و او از شما تشکر کرد به راحتی می‌توانید بگویید: «خوشحالم که توانستم کمک کنم» و احساس خود را با او به اشتراک بگذارید.

✍منبع: fastcompany

پایان نامه

گوگل درباره ما چیزی می‌داند؟

براساس گزارش‌های موجود، به نظر می‌آید که این شرکت مانند هر کسب‌وکار یا شبکه‌های اجتماعی دیگری در سراسر دنیا، برخی اطلاعات کاربران خود را رصد و ضبط می‌کند.

گوگل درباره ما چیزی می‌داند؟
گوگل

گوگل همانند هر کسب‌وکار دیگری با بررسی نتایج کاربران، می‌تواند از نیازمندی‌های آن‌ها آگاه شود.

اما برای جلوگیری از برخی موارد نقض حریم خصوصی یا دریافت اطلاعات بیشتر، از جمله دریافت تبلیغات ناخواسته، کاربران می‌توانند برخی موارد را در گوگل جستجو نکنند.
موتور جستجوی گوگل از ابتدای فعالیت تاکنون برای کاربران سراسر جهان تا حدود زیادی مفید بوده است.

چرا که کاربران با استفاده از گوگل می‌توانند اطلاعات جدید و گسترده‌‌ای را درباره هر چیزی پیدا کنند.

گوگل تحولی عظیمی را در شبکه اینترنت به وجود آورد و دارای امنیت نسبتا خوبی است.

با وجود این، هر آنچه در این شبکه وجود دارد لزوما واقعیت ندارد و ممکن است برای کسب‌درآمد مورد استفاده قرار بگیرد.

زیرا حجم اطلاعاتی که روزانه در آن ثبت و وارد می‌شود، به قدری زیاد است که در برخی از مواقع قابل کنترل نیست.

هر کاربر اینترنت باید این نکته را بداند که هر آن چیزی که در گوگل جستجو می‌کند، نمی‌تواند نتیجه قطعی و درستی داشته باشد. اما برخی از کاربران بدون اینکه به سراغ منابع بیشتری بروند به یکی از نتایج گوگل اکتفا می‌کنند که می‌تواند مشکلاتی را برای آن‌ها ایجاد کند.

اما در تعدادی از موارد بهتر است از همان ابتدا، جستجویی صورت نگیرد. این موارد کدام‌اند؟

زمان مرگ: 

کاربرانی در سطح وب وجود دارند از گوگل انتظار دارند زمان مرگ آن‎ها را بداند.

اگر فردی در اینترنت کلمات زمان مرگ (Death Clock) را جستجو کند، با سایت‌هایی مواجه می‌شود که براساس اطلاعاتی که از کاربر در مورد سن، قد، وزن و غیره می‌گیرد، به او زمان دقیق مرگ را می‌گوید.

اما این کار تنها عوارض بسیار بدی بر روحیه کاربر خواهد داشت و هیچ واقعیتی ندارد.

علائم بیماری: 

وب سایت‌های زیادی وجود دارند که به طور تخصصی در خصوص مسائل بیماری اظهار نظر می‌کنند.

اما قطعا اغلب آن‌ها توسط یک پزشک متخصص اداره نمی‌شوند.

جستجو در اینترنت در خصوص معنای علائم، گاهی به کاربران در همان لحظه هیچ کمکی نمی‌کند. کاملاً برعکس، ممکن است احساس فرد را بدتر کند. افراد در این مواقع فقط باید به سراغ یک پزشک واقعی بروند.

اپلیکیشن‌های بانکی:

 این روزها هکران سایبری بیش از هر چیزی به‌دنبال هک اطلاعات بانکی کاربران هستند.

به همین دلیل سعی می‌کنند با ساخت بدافزارها و پخش کردن لینک‌های جعلی در گوگل به اطلاعات بانکی دست پیدا کنند.

کاربران اینترنتی باید در صورتی که می‌خواهند اپلیکیشن پرداخت و مالی خاصی را بر روی موبایل خود اجرا کنند، به سراغ سایت‌های رسمی بانک‌ها بروند و از مطمئن بودن لینک‌های دانلود اطمینان حاصل کنند.

افسردگی:

 اگر فردی فکر می‌کند که افسردگی دارد و تلاش می‌کند ان را با داروهای بدون نسخه درمان کند، ممکن است در حال نادیده گرفتن یک مشکل بزرگ‌تر باشد.

برخی تومورهای مغزی به خاطر تغییر در شخصیت فرد یا افسردگی شکل می‌گیرند. در این مواقع، بهتر است حتما به پزشک مراجعه شود.

علاوه بر موارد بالا، مسائل دیگری مانند جرم‌ها، دارک‌وب‌ها و غیره وجود دارند که هیچ کاربری معمولا به آن‌ها در گوگل سر نمی‌زند.

گوگل طبیعتا مزایای بیشتری از معایب خود برای کاربران فراهم کرده‌است تا کاربران بتوانند به دنیایی جدید و پر از اطلاعات درست به راحتی دست پیدا کنند.

گوگل درباره ما چیزی می‌داند؟
براساس گزارش‌های موجود، به نظر می‌آید که این شرکت مانند هر کسب‌وکار یا شبکه‌های اجتماعی دیگری در سراسر دنیا، برخی اطلاعات کاربران خود را رصد و ضبط می‌کند.

به زبان ساده‌تر گوگل یک پرونده کامل از علایق و سلایق کاربران را دارد که بر اساس آن، تبلیغاتی مطابق نیاز کاربران را به آنها نشان می‌دهد.

یعنی گوگل همانند فیس‌بوک این اطلاعات را جمع‌آوری می‌کند.

سپس از آنها برای نمایش تبلیغاتی که بر اساس نیاز و علایق کاربر است استفاده می‌کند.

برای گوکل فرقی نمی‌کند که کاربر از اینترنت برای چه اهدافی استفاده می‌کند.
این تبلیغات در جستجو‌های گوگل یا حتی صفحه موبایل شما، سرویس جیمیل( ایمیل)، یوتیوب یا دیگر سرویس‌های مرتبط با گوگل نمایش داده‌می‌شود.

با توجه به اینکه گوگل همچنان یکی از موارد سرویس‌های پرکاربرد در جهان است و اکثریت کاربران از آن برای یادگیری بیشتر استفاده می‌کنند؛ در عوض، این سرویس‌دهنده هم برخی از اطلاعات کاربران را برای کسب‌ درآمد جمع‌آوری می‌کند.


برگرفته از: میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

برای تحلیل داده های آماری با کیفیت بالا و قیمت مناسب همین جا  کلیک کن.

۶ موقعیتی که نشان می‌دهد زمان استعفا از کارتان فرا رسیده است

🔸بسیاری از ما به دنبال فرصت‌های شغلی جدیدی هستیم، اما ترک موقعیت شغلی کنونی و رفتن به شرکت جدید کاری چالش‌برانگیز است. با این حال شاید بهترین کار، استعفا از محل کار کنونی‌تان باشد، اما در چه صورتی متوجه خواهیم شد که زمان استعفا فرا رسیده است؟
در ادامه این مطلب ۶ نشانه را عنوان خواهیم کرد که نشان می‌دهد زمان استعفا فرا رسیده است.

▪️بی‌انگیزگی برای کار

«هالی کپلن»، مشاور شغلی عنوان می‌کند: «اگر از نظر ذهنی درگیر شغل روزانه خود نشده باشید، برای ایجاد تغییر، زیاد منتظر نمانید.» او در ادامه اضافه می‌کند حفظ شغلی که به عقیده خودتان کاملا یکنواخت و خسته‌کننده است، باعث آسیب زدن به شما می‌شود. زمانی که احساس کردید این کسالت یا رکود پابرجا مانده، بهتر است به فکر شغل جدیدی باشید.

▪️روابط سمی در محیط کار

تقریبا یک سوم از پاسخ‌دهندگان به این نظرسنجی عنوان کردند که به دلیل داشتن یک مدیر یا رئیس بد، قصد دارند شغل خود را تغییر دهند. گوگینو پانته عقیده دارد سنجش سلامت روابط کاری شما با رئیس، همکاران و افراد بخش‌های دیگر، از بزرگ‌ترین شاخص‌هایی محسوب می‌شود که نشان‌دهنده زمان استعفا و جستجوی شغل جدید است.

▪️کاهش علاقه به کار

اگر دیگر برای یادگیری مهارت‌های جدید یا حتی اشتراک‌گذاری کارهای خود با دیگران علاقه‌ای ندارید، وقت آن رسیده که شغل فعلی خود را تغییر دهید، زیرا شما با ادامه دادن این روند هم فرصت‌های شغلی آینده خود را کاهش می‌دهید و هم در مورد انطباق با تکنیک‌های کاری جدید، به عنوان فردی «بی‌انگیزه» قضاوت خواهید شد.

▪️به اندازه کافی از شما تقدیر نمی‌شود

رئیس‌هایی که از کارمندان خود، تعریف‌های نسبتا ساده‌ای می‌کنند، باعث به وجود آمدن فرهنگی می‌شوند که رشد در آن می‌تواند دشوار باشد.
در واقع استفاده از تعریف‌های عمومی، اعتماد به نفس کافی را برای کارمندان ایجاد نمی‌کند. بنابراین اگر به دنبال رشد عزت نفس و انگیزه خود برای شکوفا شدن هستید، بهتر است از این شرایط دوری کنید.

▪️استعفای مداوم همکاران

اگر همکاران شما به صورت مداوم در حال استعفا هستند و افراد جدیدی جایگزین آن‌ها می‌شوند، متوجه باشید که احتمالا مشکلات سیستمی وجود دارد. در همین راستا بهتر است شما نیز فرصت‌های شغلی دیگر را بررسی کنید.

▪️کاهش اهمیت نقش شما در شرکت

اگر احساس می‌کنید همه چیز در حال تغییر است و گروه یا عملکرد شما به حاشیه رفته، زمان تغییر شغل رسیده است.
هرچند در این شرایط ممکن است بتوانید کار خود را حفظ کنید، اما مدیران ارشد توجه چندان زیادی به شما نخواهند داشت.

✍منبع: Fastcompany

پایان نامه

آتشفشان نظرات: چرا بدون اظهارنظرها آسوده‌ترید؟!

🔸آیا حداقل حقوق باید افزایش پیدا کند؟ آیا فروشگاه‌ها باید اجازه فروش موادغذایی‌ای را که دستکاری ژنتیکی شده‌اند، داشته باشند؟ آیا گرمایش زمین به‌خاطر فعالیت انسان‌ها است؟
مطمئنم برای همه‌ی این سوال‌ها یک جواب حاضر و آماده دارید، اما در حقیقت این سوالات خیلی پیچیده‌تر از آن هستند که در یک چشم به هم زدن حل‌و‌فصل شوند.

🔸مغز انسان، آتشفشانی از نظرات است که بی‌وقفه از خودش ایده بیرون می‌دهد‌، بدون توجه به اینکه سوالات مرتبط هستند یا غیرمرتبط، جواب دارند یا نه، پیچیده‌اند یا ساده، مغز مثل نقل‌و‌نبات جواب تولید می‌کند‌.

🔸طی این فرآیند، مغز مرتکب ۳ خطا می شود:

▪️اشتباه اول: ما درباره‌ی موضوعاتی اظهارنظر می کنیم که هیچ علاقه‌ای به آنها نداریم.

▪️ اشتباه دوم: ما درباره‌ سوال‌های بی‌جواب اظهارنظر می‌کنیم. سقوط بعدی بازار سهام چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ آیا بیش از یک جهان وجود دارد؟ هیچ‌کس نمی‌تواند با اطمینان پاسخ این پرسش‌ها را بدهد، حتی افراد خبره.

▪️اشتباه سوم: ما تمایل داریم که به پرسش‌های پیچیده، بسیار شتاب‌زده پاسخ بدهیم. این جدی‌ترین اشتباه از بین این ۳ اشتباه است.

🔸روان‌شناس آمریکایی، جاناتان هایت، تحقیقات بسیاری درباره‌ سازوکار مغز ما در هنگام وقوع این اتفاق انجام داده و به این نتیجه رسیده که ما، بخصوص در مواجهه با سوالات سخت، تمایل داریم به سرعت در یک طرف ماجرا قرار بگیریم و سپس سراغ بخش منطقی ذهن خود می‌رویم و برای توجیه موضع‌مان تلاش می‌کنیم.

🔸ما فوراً در مغزمان به دنبال دلایل، مثال‌ها و استدلال‌هایی می‌گردیم که پاسخ‌های ما را پشتیبانی کنند. این‌جاست که نظرمان شکل می‌گیرد. وقتی پای موضوعات پیچیده در میان باشد، این فرآیند تقریباً بی‌فایده است.

🔸تصمیمات بد که بر اساس نظرات ناپخته گرفته می‌شوند، می‌توانند فاجعه‌بار باشند و همین، دلیل دیگری برای جلوگیری ازاظهارنظرهای بی‌مورد است. آرامش ذهن برای زندگی خوب ضروری‌اند، اما احساس نیاز دائم به اظهارنظر کردن همیشه ما را به آنها نمی‌رساند.

◀️ پیشنهاد من؟

🔸یک سطل “خیلی پیچیده” برای خودتان تهیه کنید. تمام سوال‌هایی را که برای‌تان جالب نیست، بی‌جواب‌اند یا جواب دادن به آنها خیلی دردسر دارد، در آن بریزید. نگران نباشید، هنوز کلی موضوع دیگر باقی می‌ماند که هر روز می‌توانید یا مجبورید درباره‌شان نظر بدهید.

🔸اصلا نیاز نیست نگران این باشید که بی‌نظری شما به عنوان ضعف فکری‌تان تلقی شود. چون این‌گونه نیست و نشانه‌ هوش شماست. بی‌نظری یک دارائی ارزشمند است. آنچه دنیا را احاطه کرده نه سرریز اطلاعات، که انبوه نظرات ماست.

🔸موضوعات موردعلاقه‌ی خود را با دقت انتخاب کنید. باقی چیزها را به داخل سطل “خیلی پیچیده” بیندازید. وقتی از شما می‌خواهند که راجع به این یا آن اظهارنظر کنید، از انجام آن خودداری کنید.

◀️ وقتی واقعاً می‌خواهید اظهارنظر کنید، چطور باید این کار را بکنید؟

🔺زمانی را مخصوص نوشتن آنها در آرامش اختصاص دهید. نوشتن، یک راهِ ایده‌آل برای سازمان دادن به افکارتان است.
در نهایت، از نظرات بیرونی هم استفاده کنید؛ ترجیحاً از کسانی که متفاوت با شما فکر می‌کنند. وقتی از نظرتان مطمئن شدید، آن را به چالش بکشید. سعی کنید حفره‌هایی در استدلال خود پیدا کنید. این تنها راهی است که می‌توانید از درست بودن آن آگاه شوید‌.

🔺روی هم رفته، هرچه تعداد نظرات شتاب‌زده‌ شما کمتر باشد، زندگی شما بهتر خواهد بود. من فراتر می‌روم و می‌گویم که ۹۹ درصد نظرات شما در یک کلام غیر ضروری‌اند. فقط یک درصد آن به زندگی شخصی یا زندگی کاری شما مربوط است. حتی در مورد این محدوده‌ی کوچک موضوعات شخصی‌تان نیز، اولین نظری را که از آتشفشان شما بیرون می‌آید، دودستی نچسبید.

📖 هنر خوب زندگی کردن
👤رولف دوبلی

کودک را از چه سنی به یادگیری زبان دوم تشویق کنیم؟

تحقیقات نشان داده که یادگیری زبان دوم در سنین پایین فواید زیادی برای کودکان دارد. به‌طورکلی، هر چه ذهن یک فرد جوان‌تر باشد، یادگیری زبان دوم یا حتی زبان سوم آسان‌تر است؛ با این‌وجود، برخی والدین معتقدند که یادگیری زبان دوم باعث گیجی و سردرگمی کودک می‌شود اما تفکر درست کدام است؟

کودک را از چه سنی به یادگیری زبان دوم تشویق کنیم؟
کودک را از چه سنی به یادگیری زبان دوم تشویق کنیم؟

به گزارش ایرنا، تا دهه 1990، بسیاری از والدین آمریکایی به دلیل ترس از سردرگمی کودکان، از آموزش زبان دوم خودداری می‌کردند.

درواقع تا سال 1999، محققان مقالاتی منتشر کرده بودند که ادعا می‌کردند آموزش زبان دوم به کودک قبل از تسلط بر زبان اول می‌تواند منجر به نیمه زبانی مضاعف شود؛ یعنی کودک در هیچ‌یک از دو زبان مهارت کامل پیدا نخواهد کرد.

افرادی که این مکتب فکری را برای یادگیری زبان دوم دنبال می‌کنند، معتقدند که کودکان تا سن تقریباً 11 تا 13 سالگی نباید در معرض زبان دوم قرار گیرند.

اما تحقیقات به روز شده نشان می‌دهند که این ترس بی‌اساس است و برخی شواهد نشان می‌دهند که اگر بعد از 10 سالگی شروع به یادگیری زبان دوم کنیم، ممکن است هرگز نتوانیم کاملاً دوزبانه شویم.

همه این‌ها به این معناست که کودکان می‌توانند هم‌زمان دو زبان را یاد بگیرند و یادگیری زبان دوم در سنین پایین مزایای زیادی دارد.

مزایای یادگیری زبان دوم برای کودکان
اگر به فکر آموزش زبان دوم به کودکتان هستید، فکر کردن به فوایدی که کسب این مهارت ممکن است برای فرزندتان در آینده به همراه داشته باشد، می‌تواند مفید باشد:

کودکانی که قبل از پنج‌سالگی زبان دیگری را یاد می‌گیرند از همان قسمت مغز برای یادگیری زبان دوم استفاده می‌کنند که برای یادگیری زبان مادری خود استفاده می‌کنند. تحقیقات نشان می‌دهد که یادگیری زبان دوم علاوه بر بهبود حافظه، تمرکز و توانایی انجام چند کار، مهارت‌های حل مسئله، تفکر انتقادی و گوش دادن را افزایش می‌دهد. کودکان مسلط به زبان‌های دیگر نیز نشانه‌هایی از افزایش خلاقیت و انعطاف‌پذیری ذهنی را نشان می‌دهند.مزایای شناختی یادگیری زبان، تأثیر مستقیمی بر پیشرفت تحصیلی کودک دارد. در مقایسه با کودکان بدون زبان اضافی، کودکان دوزبانه مهارت‌های خواندن، نوشتن و ریاضی را بهبود بخشیده‌اند و معمولاً در آزمون‌های استاندارد نمره بالاتری کسب می‌کنند.

بنابراین برخلاف تصور رایج،کودکان خردسال با یادگیری چند زبان به‌طور هم‌زمان نه‌تنها گیج نمی‌شوند بلکه به دست آوردن زبان دوم در اوایل زندگی، مغز را برای یادگیری چندین زبان دیگر آماده می‌کند و دنیایی از فرصت‌ها را برای آینده باز می‌کند.

50 درصد یادگیری در 4 سالگی شکل می‌گیرد
همه محققان موافق‌اند که هر چه کودک زودتر شروع به یادگیری زبان دوم کند، بهتر است. برخی از محققان می‌گویند که مهارت‌های کسب زبان دوم در سن 6 یا 7 سالگی یا قبل از آن به اوج خود می‌رسد. برخی دیگر ادعا می‌کنند که این پنجره تا بلوغ ادامه می‌یابد اما همه آن‌ها موافق‌اند که یادگیری‌زبان جدید برای کودک بعد از بلوغ بسیار دشوارتر است؛ این امر به دلیل تغییرات رشدی در مغز نوزادان و کودکان هنگام فراگیری زبان رخ می‌دهد.

مطالعات دانشگاه هاروارد تأیید می‌کند که اگر کودکان زبان دوم را در سنین پایین‌تر یاد بگیرند خلاقیت، مهارت‌های تفکر انتقادی و انعطاف‌پذیری ذهن به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد. اعتقاد بر این است که سال‌های پیش‌دبستانی به‌ویژه سه سال اول زندگی، دوره حیاتی در زندگی کودک است. این‌زمانی است که پایه‌های نگرش، تفکر و یادگیری گذاشته می‌شود.

تحقیقات نشان داده است که 50 درصد از توانایی ما برای یادگیری در سن 4 سالگی و 30 درصد دیگر در سن 8 سالگی توسعه می‌یابد. به همین دلیل است که سن 4 سال بهترین زمان برای تشویق کودک به یادگیری زبان دوم است. بااین‌حال، این بدان معنا نیست که 80 درصد از دانش و یادگیری فرد قبل از 8 سالگی شکل می‌گیرد بلکه به این معناست که کودکان مسیرهای اصلی یادگیری خود را چند سال اول زندگی خود توسعه می‌دهند.

تسلط به زبان مادری شرط یادگیری زبان دوم است
کودکانی که هنوز تسلط کامل به زبان مادری ندارند، برخی حروف را به‌جای هم استفاده می‌کنند، حرف خاصی را نمی‌توانند تلفظ کنند و برخی کلمات را جابه‌جا ادا می‌کنند، برای آموزش زبان دوم آماده نیستند و در چنین شرایطی والدین نباید کودک را مجبور به یادگیری زبان دوم کنند زیرا در این صورت علاوه بر آنکه آموزش زبان اول با تأخیر همراه می‌شود، آموزش زبان دوم نیز طولانی و بی‌نتیجه خواهد شد. همچنین در کودکانی که زبان مادری غالب نشده و آموزش زبان دوم و سوم زودهنگام شروع‌شده است، اختلال یادگیری بیشتر دیده می‌شود. درواقع، زبان مادری یک توانایی برای یادگیری زبان دوم فراهم می‌کند. بنابراین کودکی که در زبان مادری مشکل داشته باشد، نمی‌تواند در یادگیری زبان دوم موفق عمل کند.

چند نکته مهم برای آموزش زبان دوم به کودکان
برای تشویق کودکان به یادگیری زبان دوم مهم‌ترین چیزی که والدین باید به آن توجه داشته باشند این است که زبان دوم را برای کودک سرگرم‌کننده کنند. فراگیری زبان دوم نباید به کلاس درس محدود شود بلکه والدین باید یادگیری زبان را با فعالیت‌های مبتنی بر بازی برای کودکان آسان و لذت‌بخش کنند. برای آموزش موفقیت‌آمیز و مؤثر زبان دوم به کودک لازم است به نکات زیر توجه کنید:

اجازه دهید یادگیری به‌طور طبیعی اتفاق بیفتد
از تحت‌فشار گذاشتن کودکتان برای مطالعه، تمرین یا یادگیری کلمات جدید خودداری کنید. در عوض، سعی کنید فعالیت‌های ساده زبان دوم را برای کودکان پیش‌دبستانی در برنامه روزانه خود بگنجانید. سعی کنید آهنگ بخوانید یا قافیه‌های مهدکودک را به زبان دیگری بخوانید، برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های دوزبانه را با هم تماشا کنید و بازی‌های رومیزی دوزبانه انجام دهید.

فرزندتان را تشویق کنید که معلم شود
یکی از بهترین راه‌ها برای اینکه کودک بتواند چیزی را یاد بگیرد، کمک به آموزش دیگران است. از کودکتان بخواهید مانند یک معلم از آموخته‌هایش به شما آموزش دهد. این روش علاوه بر اینکه تمرینی برای کودک است، منجر به بالا رفتن اعتمادبه‌نفس او نیز می‌شود.

با جملات مثبت کودکتان را تشویق کنید
هنگامی‌که فرزندتان تلاش می‌کند تا زبان دوم را یاد بگیرد، با استفاده از جملات مثبت مانند: «وای! چقدر خوب به درس دقت کردی تا تونستی یادبگیری» یا «آفرین، چقدر خوب کلمات را یاد گرفتی» او را تشویق کنید.

باهم کتاب بخوانید
کتاب‌های دوزبانه می‌توانند دایره واژگان کودک شما را گسترش دهند و به او کمک کنند تا آگاهی و درک فرهنگ‌های مختلف را افزایش دهند.

فیلم و کارتون تماشا کنید
یکی دیگر از روش‌های یادگیری مفید، تماشای فیلم‌ها با زبان اصلی است. این روش یادگیری به بهبود ساختار تلفظ و جملات کودک شما کمک می‌کند.

برگرفته از: میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

برای تحلیل داده های آماری با کیفیت بالا و قیمت مناسب همین جا  کلیک کن.

مدیریت

شایسته‌سالاری

شایسته‌سالاری

یک سازمان شایسته سالار، سازمانی است که در آن افراد، به‌رغم طبقه اجتماعی خود، از طریق سخت کوش ارتقاء می‌یابند.

در این نظام نژاد، قوم و زمینه های اجتماعی، تاثیری بر سرانجام و پیامدها ندارد و هر فرد جدای از شرایط به دنیا آمدن خود، به گونه‌ای واقعی با افراد و اعضای دیگر رقابت می‌کنند.

در سازمان شایسته سالار برابری فرصت، یک واقعیت است و موانع موفقیت افراد به‌جز عدم توانایی های ذاتی تا آنجا که ممکن است حذف می‌شود.

و سرانجام اینکه از پست‌ها و موقعیت های موروثی و فامیل بازی در شایسته سالاری خبری نیست.

📌 مراحل شایسته سالاری

1-شایسته خواهی
در چنین فرهنگی، عدول از بهره گیری از افراد شایسته در مشاغل نوعی تخلف و گناه تلقی می‌شود و رفتار مدیرانی که تحت تأثیر روابط خویشاوندی، قومی و یا ملاحظات سیاسی، در اعمال این محور شایسته سالاری کوتاهی داشته باشند، نوعی رفتار ضد ارزش قلمداد خواهد شد.

2-شایسته یابی
که به عنوان یک محور در فرآیند جذب نیروهای مورد نیاز سازمان‌ها مورد توجه قرار می گیرد.

در این مرحله، سازمان‌ها باید از مؤثرترین روش های اطلاع رسانی و کارآمد ترین روش های جستجو و به شیوه ای انگیزاننده برای یافتن افراد شایسته بالقوه بهره گیرند.

3-شایسته گزینی
به معنای انتخاب مناسب ترین و با قابلیت ترین افراد از میان متقاضیان شغل است.

این امر مستلزم تعریف و تعیین دقیق معیارهای شایستگی و شفافیت انتظارات متقابل فرد و سازمان، انتخاب روش های مناسب گزینش و فرآیند صحیح گزینش می‌باشد.

4-شایسته گماری
به این معناست که با حفظ تناسب شغل و شاغل، افراد در جایگاهی گمارده شوند که در آن حداکثر کارآیی را دارند.

5-شایسته پروری
به ضرورت توسعه مستمر افراد یک سازمان به دلایل مختلف اشاره دارد. شرایط سازمانی امروز ایجاب می کند که افراد سازمان هر روز مطلب تازه ای را بیاموزند، زیرا به تعبیر پیتر دراکر، محیط کار صرفاً برای کارکردن نیست و کارکنان باید از طریق یادگیری و کسب تجربیات، برای بهتر کار کردن آمادگی پیدا کنند.

6-شایسته سالاری
به این معناست که افراد سازمان از نظر نیازهای محیط کار از جمله، نیازهای روحی-روانی و نیازهای مربوط به معاش و گذراندن زندگی به نحو شایسته تأمین شده باشند.

نتیجه شایسته سالاری باید به تقویت تعلق و وابستگی های افراد به سازمان کمک کند، به گونه‌ای که سازمان‌های رقیب به راحتی نتوانند به جلب و جذب آنان مبادرت کنند.

موفقیت

ده تصمیم مدیریتی که کارکنان را از سازمان دور می سازد:

ده تصمیم مدیریتی که کارکنان را از سازمان دور می سازد

ده تصمیم مدیریتی که به فرهنگ سازمانی آسیب می زند و موجب ترک سازمان توسط کارکنان می شود، عبارتند از:

1️⃣ تصمیم به رتبه بندی و امتیازدهی کارکنان خود، یکی در مقابل دیگری

2️⃣ تصمیم به اجرای بازخور 360 درجه که کارکنان را تشویق ( یا حتی وادار) به بازخورد ناشناس به یکدیگر می کند.

3️⃣ درخواست از کارکنانی که می خواهند در داخل سازمان جابجایی شغلی داشته باشند ، برای کسب اجازه از مدیر فعلی خود

4️⃣ درخواست از کارکنان برای ارائه دلیل مستند ( مانند اطلاعیه فوت هنگام فوت یکی از اعضای خانواده شان، جهت ارائه مرخصی)

5️⃣ تصمیم به محاسبه هر غیبت کوچک از کار، در برابر کارکنان

6️⃣تصمیم به ثبت و یادداشت تخلفات، بجای توانمندسازی و شناخت موفقیت های کارکنان

7️⃣ تصمیم به پر کردن پست سازمانی خالی با استخدام های خارج از سازمان، زمانیکه افراد مناسبی در حال حاضر در داخل سازمان وجود دارند.

8️⃣ تصمیم به اینکه مدیریت سرمایه انسانی بجای تیم حل مساله و فرهنگ ساز ، به یک تیم اجرای قانون تبدیل شود.

9️⃣ تصمیم به استخدام افراد با حقوق کمتر از نرخ بازار برای پست سازمانی مربوطه، به دلیل صرفه جویی در هزینه ها

🔟 تصمیم به اداره سازمان بوسیله مطالعه تئوریها، بجای گوش دادن به کارکنان شایسته ای که استخدام شده اند.

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

برای تحلیل داده های آماری با کیفیت بالا و قیمت مناسب همین جا  کلیک کن.

مدیریت و انگیزشی

پارادیگما؛ پدیده ای که باعث کوری و تحلیل و تصمیم اشتباه می شود

پارادیگما؛ پدیده ای که باعث کوری و تحلیل و تصمیم اشتباه می شود

قبل از آن که مفهوم پارادیگما را با هم مرور کنیم بگذارید یک داستان معروف را با هم مرور کنیم:

گروهی از محققان پنج میمون را در قفسی گذاشتند و در وسط قفس یک نردبان که بالای آن مقداری موز گذاشته شده بود قرار دادند.

هربار که میمونی از نردبان بالا رفت، دانشمندان میمون های دیگر را با دوش آب سرد خیس کردند.

پس از مدتی، هر میمون که از نردبان بالا رفت میمون های دیگر میمونی را که از نردبان بالا رفته بود را کتک زدند.

پس از مدتی، هیچ میمونی دیگر جرات اینکه از نردبان بالا رود را نداشت، گرچه وسوسه او بسیار عمیق بود.
محققان تصمیم گرفتند یکی از میمون ها را با میمون جدیدی عوض کنند.

میمون تازه اولین کاری که می کند به سمت موز از نردبان بالا می رود. ولی ناگهان بقیه میمون ها روی او می ریزند و او را محکم کتک می زنند
پس از چند بار کتک خوردن، میمون تازه وارد فرامی گیرد که نبایستی از نردبان بالا برود، اما هرگز نمیداند چرا؟
میمون دوم جایگزین می شود و همان وضع ادامه می یابد.

میمون اول هم در کتک زدن میمون دوم همکاری می کند. میمون سوم جایگزین می شود و همان وضع کتک زدن ادامه میابد. میمون چهارم جایگزین می شود و همچنان کتک زدن هر میمونی که از نردبان بالا می رود ادامه دارد.

میمون پنجم هم جایگزین می شود و کتک زدن و کتک خوردن همچنان ادامی میابد.

حالا آنچه مانده میمون های جدیدی هستند که حتی هیچکدامشان دوش آب سرد را هرگز تجربه نکرده اند، ولی همچنان هر میمونی که از نردبان بالا می رود را کتک می زنند.

اگر ممکن بود از میمون ها پرسش شود چرا آنانی را که از نردبان بالا میروند را کتک می زنند، جواب می توانست این باشد: من نمیدانم، همه همین کار را می کنند. جمله ای که متاسفانه برای همه ما آشناست!

مفهوم پارادیگما (واژه ای یونانی که در انگلیسی پارادایم خوانده می شود) می تواند داستان بالا را توضیح دهد:

هر فرد یا جامعه ای «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب مفروضات، پیش دانسته ها و پیش فرض های خود درک و تحلیل می کند.
پارادایم یک مجموعه از باورها و پیش فرض ها و ارزش هاست که ممکن است زمانی به یک دلیل منطقی بوجود آمده باشند اما به دلایل غیرمنطقی ته نشین شده باشند و سپس از طریق آموزش های رسمی و غیررسمی آنقدر تکرار می شوند که برای ما به صورت چارچوب‌هایی «بدیهی» در می‌آیند.

به احتمال خیلی زیاد پارادایم ها در زمان شکل گیری به خاطر این که موفق بوده اند و یک مساله را به خوبی حل کرده اند (جلوگیری از آب سرد) در ذهن ما پایدار می شوند اما زمانی که یک پارادایم شکل گرفت همچنان در ذهن ما باقی می ماند ولو اینکه دیگر کارآمد نباشد. چرا؟ چون تبدیل به پیش فرض های بدیهی شده است.

پارادایم ها باعث می شوند که ما کور شویم! بگذارید مثال بزنم.

زمانی که شرکت معروف آمازون (که آن موقع یک کسب وکار نوپا و ناشناخته بود) ادعا کرد که می خواهد بزرگ ترین کتاب فروشی آنلاین دنیا شود رقبای سنتی او خندیدند و برخی نیز رسما در روزنامه ها گفتند که آرزو بر جوانان عیب نیست.

اما بعدها به شدت تنبیه شدند! چرا؟

چون پارادایم قبلی کاملا چشم های آنان را بسته بود.

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

برای تحلیل داده های آماری با کیفیت بالا و قیمت مناسب همین جا  کلیک کن.

پایان نامه نویسی مقاله نویسی

زمان مناسب برای ورزش کردن مردان و زنان

زمان مناسب برای ورزش کردن مردان و زنان

به گفته محققین آمریکایی زمان ورزش کردن برای مردان و زنان با یکدیگر متفاوت است.

زمان مناسب برای ورزش کردن مردان و زنان
زمان مناسب برای ورزش کردن مردان و زنان

ورزش کردن در هر زمانی برای سلامت مفید است، اما نتایج بررسی‌ها حاکی از آن است که زمان ورزش کردن به منظور دستیابی به بهترین نتیجه ممکن است برای زنان و مردان متفاوت باشد.

متخصصان آمریکایی اظهار داشتند:

بسیاری از نکاتی که در مورد این موضوع شناخته شده است بر اساس مطالعات انجام گرفته روی مردان بدست آمده است. تفاوت در هورمون‌ها، ساعت بیولوژیکی و چرخه خواب و بیداری بین مردان و زنان، همگی میتوانند نقش داشته باشند.

این مطالعه روی ۳۰ مرد و ۲۶ زن ۲۵ تا ۵۵ سال با وضعیت جسمی سالم برای مدت ۱۲ هفته به طول انجامید و اثرات برنامه تناسب اندام متنوع که شامل تمرینات کششی، دوی سرعت، مقاومتی و استقامتی بود، بررسی شد. یک گروه به مدت یک ساعت قبل از ساعت ۰۸:۳۰ صبح و گروه دیگر همان فعالیت‌ها را در هنگام عصر، بین ساعت ۱۸:۰۰ تا ۲۰:۰۰ دنبال کردند. همه شرکت کنندگان از یک برنامه غذایی ویژه پیروی کردند.

متخصصان با بیان اینکه بهترین زمان برای ورزش، ساعتی است که می‌توان آن را انجام و در برنامه خود قرار داد، اظهار داشتند: موضوع دیگری نیز مطرح است و اینکه زمان ایده آل برای ورزش در زنان و مردان متفاوت است.

بر اساس نتایج بدست آمده، زنانی که علاقه‌مند به کاهش چربی ناحیه میانی و کاهش فشار خون خود هستند، باید صبح‌ها ورزش کنند. این مهم است، زیرا چربی شکمی در اطراف اندام‌های داخلی بدن از جمله کبد انباشته می‌شود و می‌تواند خطرناک باشد. با این حال، زنانی که سعی میکنند قدرت عضلانی اندام بالایی و همچنین خلق و خوی کلی و مصرف غذای خود را بهبود بخشند، باید ورزش عصرگاهی انجام دهند.

به گزارش شبکه خبری بی بی سی، همچنین مشخص شد مردان شرکت کننده در این بررسی حساسیت کمتری نسبت به زمان ورزش کردن در طول روز داشتند و قدرت بدنی شان در صبح و عصر بهبود پیدا کرد. اما مشخص شد که ورزش عصرگاهی برای مردانی که علاقه‌مند به بهبود سلامت قلب و متابولیک و همچنین سلامت عاطفی هستند، ایده آل است. بهبود سلامت متابولیک به معنای کاهش خطر ابتلا به بیماری‌هایی مانند چاقی، دیابت نوع دو، بیماری قلبی و سکته است.

مرجع : باشگاه خبرنگاران

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

جهت دانلود نمونه سوالات دانشگاه پیام نور اینجا کلیک کنید.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

 

اگر برای نوشتن پایان نامه یا مقاله ی  خود  (از مرحله پروپوزال تا دفاع) نیاز به کمک دارید

و مشاور می خواهید می توانید با یکی از روش های ذیل با ما  در تماس باشید .

روش های تماس:

Mobile : 09102194672  & 09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما