بایگانی دسته: انگیزشی و موفقیت

پایان نامه

با فرد مبتلا به افسردگی چگونه همدردی کنیم؟

گر می خواهید به فرد مبتلا به افسردگی کمک کنید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که در مورد این بیماری بیشتر بدانید. اگر تا به حال افسردگی را تجربه نکرده‌اید، همدردی با فردی که این بیماری را دارد کمی برایتان دشوار خواهد بود.

با فرد مبتلا به افسردگی چگونه همدردی کنیم؟
افسردگی

اختلال افسردگی می‌تواند برای هر کسی اتفاق بیفتد؛ با این حال، هنوز بسیاری از افراد درک درستی از آن ندارند. اگر در زندگی با شخصی در ارتباط هستید که از افسردگی رنج می‌برد، بهتر است راه‌های کمک به این افراد را بدانید:

۱. سعی کنید شنونده خوبی باشید
وقتی افراد افسرده می‌شوند، اغلب احساس تنهایی کرده و حس می‌کنند کسی را ندارند تا در مورد مشکلاتشان با او صحبت کنند. معمولاً برای افراد افسرده دشوار است که در مورد احساس خود صحبت کنند. سعی کنید در کنار دوست خود باشید و اجازه دهید تا او راحت صحبت کند. فرد افسرده را تشویق کنید تا در مورد بیماری خود صحبت کنند، اما سعی نکنید راه‌حل‌های فوری ارائه دهید. حمایت شما مهمترین چیزی است که بیمار به آن نیاز دارد.

۲. سعی کنید فرد افسرده را در حلقه‌های اجتماعی نگه دارید
یک فرد افسرده احتمالاً از حضور در اجتماع کناره‌گیری می‌کند یا ممکن است اصلاً تمایلی به معاشرت نداشته باشد. شما به عنوان یک دوست می‌توانید آنها را به رویدادهای اجتماعی دعوت کنید، اما برای حضور آنها خیلی اصرار نکنید که شخص در معذوریت قرار بگیرد. این قبیل دعوت‌ها به فرد مبتلا اطمینان می‌دهد که فراموش نشده است و به او یادآوری می‌کند که انسانی ارزشمند است و دوستانش هنوز هم به یاد او هستند.

۳. پزشک نباشید!
مهمترین احساسی که افراد افسرده دارند این است که هیچکس آنها را درک نمی‌کند. بنابراین، سعی نکنید به دوست خود بگویید چگونه بیماری خود را درمان کند. چیزهایی مانند رژیم غذایی سالم و ورزش می‌تواند به برخی از افراد مبتلا به افسردگی کمک کند. حتی دارو برای بعضی‌ها جواب می‌دهد و برای بعضی‌ها نه. درمان بیماری را به متخصصان بسپارید.
مهمترین کاری که می‌توانید برای یک دوست افسرده انجام دهید این است که در کنار او باشید.

۴. برای اقدام در شرایط اضطراری آماده باشید
اگر نگرانی دارید که دوستتان ممکن است به خودش آسیب برساند، باید مراقب او باشید. اگر فکر می‌کنید که این خطر وجود دارد که دوست شما اقدام به خودکشی کند، با اورژانس تماس بگیرید. اگر دوستتان اصرار دارد که کمک نمی‌خواهد، تحت هیچ شرایطی او را تنها نگذارید و از دور مراقبش باشید؛ ممکن است در کوتاه‌مدت به خاطر مداخلاتتان از شما متنفر شود اما با گذشت زمان، هنگامی که احساس بهتری کرد و بهبود یافت، از شما بخاطر اینکه در شرایط سخت تنهایش نگذاشتید، تشکر خواهد کرد.

۵. صبور باشید
ارتباط با دوستی که افسردگی دارد می‌تواند بسیار خسته‌کننده باشد. ممکن است مواقعی پیش بیاید که ترجیح ‌دهید با او قطع ارتباط کنید و به زندگی خود ادامه دهید. با این حال، سعی کنید صبور باشید و زمانی که شخص افسرده بیشتر از همیشه به کمکتان نیاز دارد، او را ترک نکنید.

مقابله با افسردگی کار آسانی نیست؛ هم برای فرد مبتلا به این بیماری و هم برای دوستان و خانواده او سختی‌هایی به همراه دارد. مهمترین کاری که می‌توانید برای یک فرد افسرده انجام دهید این است که در کنار او باشید.

دوست خود را تشویق کنید تا در مواقع لزوم از دیگران کمک بخواهد و زمانی که حس کردید دوستتان به همراهی نیاز دارد، کمک خود را ارائه دهید.

منبع: intrepidmentalhealth /
مترجم: الهه جعفرزاده- خبرآنلاین

برگرفته از: میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

مدیریت

تقویت مثبت و تقویت منفی چیست؟

تقویت مثبت و تقویت منفی چیست؟

در روانشناسی رفتاری یک تقویت، معرفی یک وضعیت مطلوب است که باعث می شود رفتار مورد نظر بیشتر در آینده رخ دهد، ادامه یابد یا تقویت شود. از آنجا که شرایط مطلوب به عنوان پاداش عمل می کند، تقویت یک وعده مبتنی بر پاداش است در اینجا تقویت مثبت و منفی وجود دارد.

تقویت مثبت و تقویت منفی چیست؟

تقویت کننده چیست؟
هر عاملی که باعث رشد یا پیشرفت دانش آموز ( انسان ) در زمینه علمی، اخلاقی، رفتاری، فرهنگی، اجتماعی و …بشود تقویت کننده نامیده می شود.

تقویت مثبت چیست؟
آیا این مفهوم با مثبت اندیشی مرتبط است؟ آیا تقویت مثبت همان تشویق است؟ علاوه بر مفهوم تقویت مثبت، مفهومی به نام تقویت منفی هم داریم؟ وقتی از تقویت مثبت حرف می زنیم دقیقاً از چه حرف می زنیم؟

می توانیم تقویت مثبت را با یک مثال بهتر نشان دهیم. همه ما گاهی در زندگی تشویق شده ایم. و احتمالاً مزه تشویق ها آنقدر شیرین بودند که به خاطرمان مانده اند. مثلاً شاید در مدرسه به علت سخت کوشی یا یک نمره خوب تشویق شده باشیم. آن تشویق ها در حقیقت نوعی تقویت مثبت بودند. معلم ها دانش آموزان را تشویق می کنند تا آن ها برای انجام رفتاری مثل درس خواندن یا منضبط بودن انگیزه بیشتری پیدا کنند.

  تقویت مثبت و منفی اسکینر
تقویت مثبت و منفی اسکینر یکی از مفاهیم بسیار مهم روانشناسی در حوزه رفتار درمانی است. اگر نخواهیم خیلی تخصصی صحبت کنیم می توانیم به بیانی ساده بگوییم که هر نوع پاداش یا نتیجه ای که باعث شود رفتاری به دفعات تکرار شود یک تقویت کننده مثبت است. تقویت مثبت رفتاری است که در دیگری انگیزه ایجاد می کند و به او انرژی تکرار رفتاری را می دهد. اسکینر اعتقاد دارد که تقویت هر اتفاقی احتمال وقوع آن اتفاق را بالا می برد. به عنوان مثال اگر در یک آزمایش روانشناختی، یک موش اهرمی را فشار بدهد و غذا به او برسد کم کم درک می کند که فشار دادن آن اهرم با یک پیامد مثبت همراه است و این رفتار را تکرار می کند. اما اگر موش اهرم را فشار بدهد و شوک الکتریکی به او وارد شود، دیگر این کار را نمی کند چون می داند که این رفتار با درد همراه است.

تفاوت تقویت مثبت رفتار و تقویت رفتار مثبت
یک نکته بسیار مهم در مبحث تقویت مثبت این است که نباید تصور کنیم تقویت مثبت صرفاً منجر به تکرار یک رفتار با ارزش، درست و مثبت می شود. با تقویت مثبت می توان موجب تکرار یک رفتار اشتباه هم شد. تصور کنید که کسی بعد از یک بار دزدی کردن یک کودک یا انجام یک رفتار بزهکارانه به او جایزه بدهد. در این صورت ممکن است آن کودک که هنوز تصوری از ارزش های اخلاقی ندارد، دوباره آن را تکرار کند.

 تقویت مثبت برای کودکان
اصل تقویت مثبت یکی از مهم ترین و تأثیر گذارترین اصول در سبک های فرزند پروری است. حتماً بارها دیده ایم که وقتی کودکی رفتار مناسبی انجام می دهد پدر یا مادر به او جایزه می دهند. آن ها ممکن است هیچ آگاهی ای از روانشناسی رفتارگرا نداشته باشند، اما به این نتیجه رسیده اند که اگر کودک را بابت رفتاری مناسب تشویق کنند، احتمال تکرار این رفتار بالا می رود. این درست است که تقویت مثبت می تواند احتمال تکرار عمل یا رفتاری را بالا ببرد. اما نباید فراموش کنیم که انسان موجود بسیار پیچیده ای است و رفتارهای او به عوامل بسیار و متنوعی بستگی دارند، در نتیجه اگرچه تقویت مثبت عمل بسیار تأثیر گذاری است اما الزاماً در هر شرایطی موفقیت آمیز نیست.

تقویت منفی
روانشناسی رفتارگرا اعتقاد دارد که در تحلیل انسان ها باید بیشتر از هر چیز به رفتارهای آن ها توجه کرد، نه آنچه در ذهنشان می گذرد. در واقع روانشناسان رفتار گرا بر این باورند برای درمان یک مراجع یا کمک به تغییر او باید رفتارش را تغییر داد. تقویت منفی هم یکی از اصول و ابعاد مهم رفتارگرایی است.

تقویت منفی یعنی انجام عملی یا فراهم کردن شرایطی که موجب کاهش یا افزایش یک رفتار خاص شود.

به بیان ساده تر می توان گفت هر چیزی که در ما احساس بیزاری ایجاد کند و باعث شود که برای اجتناب از آن رفتاری را تکرار کنیم یک تقویت کننده منفی است. به عنوان مثال اگر کسی از ترس نمره پایین در امتحان و احساس سرافندگی در برابر معلم و همکلاسی ها بیشتر درس بخواند، در واقع او برای فرار از یک تقویت کننده منفی، رفتاری را تکرار کرده است.

تقویت منفی مانند تقویت مثبت از پدیده‌های معمولی زندگی روزانه است. کودکی که تازه راه رفتن را آموخته است اگر هنگام راه رفتن قدم اشتباهی بردارد زمین خواهد خورد و بخصوص از بدنش درد خواهد گرفت و بعد برای احتراز از زمین خوردن خواهد کوشید تا از انجام حرکت غلط جلوگیری به عمل آورد.

در کلاس درس معلم ممکن است با تهدید کردن دانش آموز به گرفتن نمره کم و مردود شدن در امتحان آنها را به درس خواندن وا دارد و رفتار درس خواندن را در آنها تقویت کند.

تفاوت تقویت مثبت و تقویت منفی
در تقویت مثبت وجود یک محرک مطلوب موجب تکرار یک رفتار می شود، اما در تقویت منفی یک محرک بیزار کننده نقش اصلی را دارد. مثلاً موشی را در آزمایشگاه در نظر بگیرید که وقتی اهرمی را فشار می دهید یک خوراکی خوشمزه در دسترسش قرار می گیرد. در این حالت او این رفتار را تکرار می کند تا دوباره و چند باره خوراکی را دریافت کند. اما اگر موش بعد از فشار دادن اهرم یک شوک الکتریکی دریافت کند، از ترس تجربه دوباره آن درد شدید، دیگر اهرم را فشار نمی دهد و این همان تقویت منفی است.

تقویت منفى یعنى خارج کردن محرک از موقعیت، به منظور افزایش رفتار مطلوب. تقویت منفى همچون تقویت مثبت، احتمال بروز رفتار را افزایش مى‌دهد. تنها تفاوت بین این دو در این است که در تقویت مثبت، یک محرک مطلوب به ارگانیسم معرفى یا به موقعیت اضافه مى‌شود، در حالى که در تقویت منفی، یک محرک بیزارکننده از موقعیت خارج مى‌گردد یا تقلیل داده مى‌شود؛ مثلاً اگر پنجره کلاس باز باشد و سر و صداى خیابان موجب عدم توجه به درس یا یادگیرى شاگردان شود، مى‌توان با بستن پنجره، احتمال بروز پاسخ مطلوب، یعنى توجه به معلم و یادگیرى شاگردان را افزایش داد.

توجّه
تقویت منفی نیز سبب افزایش رفتار می‌شود. تفاوت این روش با تقویت مثبت در آن است که در تقویت مثبت ارائه یک تقویت کننده مثبت مثل یک جایزه ، یک آفرین و … رفتار مطلوب را نیرومند می‌سازد. در حالی که در تقویت منفی حذف یک عامل منفی یا فرار از آن منجر به نیرومندی رفتار می‌شود. نام دیگر تقویت کننده منفی محرک آزارنده است زیرا حضور آن در موقعیت موجب آزار فرد می‌شود و لذا حذف آن از موقعیت یا به تعویق افتادن آن سبب تقویت رفتاری از فرد می‌شود که به حذف یا به تعویق افتادن آن منجر شده است.

 نمونه هایی از تقویت کننده های منفی 
-تنبیه بدنی
-قرار دادن نمره منفی
– گرفتن تعهّد
-دعوت از اولیا به دلیل ناهنجاری فرزندشان به مدرسه
-اخراج موقّت از کلاس یا مدرسه
-و ….

چند اصل برای استفاده از تقویت کننده های مثبت
اصل اول
از تقویت کننده مناسب استفاده کنید. تقویت کننده‌های مختلف بر افراد مختلف تاثیرات متفاوتی دارند. همچنین تاثیر یک تقویت کننده واحد بر یک فرد معین در شرایط مختلف متفاوت است. بنابراین لازم است در استفاده از تقویت کننده‌ها در شرایط گوناگون و با افراد مختلف این نکته به خوبی مورد توجه قرار گیرد.

اصل دوم
فوریت تقویت یک عامل مهم است. تقویت فوری اثر بخشی بیشتری از تقویت همراه با تاخیر دارد و گاه تقویتی که با تاخیر انجام شده هیچ فایده‌ای ندارد. معلم باید بلافاصله پس از انجام رفتار مطلب از سوی دانش آموزان آن رفتار را تقویت کند و فاصله بین تقویت و رفتار را به حداقل برساند.

اصل سوم
مقدار تقویت را توصیه می‌کند. دانش آموزان اگر ببینند معلمی همیشه و در هر مورد با دلیل و بی‌دلیل همه را مورد تشویق و تمجید قرار می‌دهد رفتار تقویت کننده او نسبت به دانش آموزان اثر تقویتی‌اش را از دست می‌دهد بنابراین لازم است مقدار و میزان مناسب تقویت رعایت گردد.

اصل چهارم
توصیه می‌کند که از موقعیتها و تقویت کننده‌های تازه‌تر استفاده شود. افراد موقعیتهای جدید یادگیری و انجام فعالیتهای تازه را به موقعیتها و فعالیتهای تکراری ترجیح می‌دهند. بنابراین معلمان باید بکوشند تا در آموزش و افزایش رفتارهای مطلوب روشها و فنون گوناگون را بکار برند تا دانش آموزان مرتبا خود را در شرایط تقویتی حس کنند. همچنین بهتر است معلمان سعی کنند تا از روشهای تقویتی متنوع استفاده کنند و برای مدتی طولانی از یک تقویت کننده بطور تکراری استفاده نمایند.

تقویت منفی در فرزند پروری
همان طور که تقویت مثبت نقش بسیار مهمی در فرزند پروری دارد و موجب تکرار یک رفتار می شود، تقویت منفی هم می تواند مانع انجام یک رفتار نادرست شود. پدرها و مادرها بچه ها را تشویق می کنند یا گاهی به آن ها جایزه می دهند تا آن ها یک رفتار مطلوب را تکرار کنند. از سویی دیگر یک رفتار تنبیهی می تواند موجب شود که کودک برای فرار از تنبیه رفتار نادرست و نامناسبی را تکرار نکند. البته بعضی والدین به اشتباه تصور می کنند که تقویت منفی باید به شکل تنبیه بدنی اتفاق بی افتد. آن ها بر این باورند که ترس از تنبیه بدنی باعث می شود که کودک دیگر رفتار اشتباه را انجام ندهد. این تصور کاملاً اشتباه است.

نتایج پژوهش ها نشان می دهند که تنبیه بدنی کودک نه تنها باعث درونی شدن رفتارهای مناسب نمی شود بلکه تبعات منفی زیادی دارد. بسیاری از کودکانی که در محیط خانه مورد خشونت قرار می گیرند بعداً این خشونت را در محیط مدرسه نسبت به هم سالانشان تکرار می کنند. بعضی از آن ها در غیبت والدین همچنان به رفتارشان ادامه می دهند و معمولاً کودکانی که تنبیه بدنی می شوند در آینده فرزندشان را به صورت فیزیکی تنبیه می کنند.

تقویت منفی می تواند به این شکل باشد که در صورت مشاهده رفتاری منفی از یک کودک، او را از چیزی که دلخواهش است مثلاً اسباب بازی مورد علاقه یا تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش محروم کنیم تا برای اجتناب از این محرومیت دوباره، رفتار اشتباه را تکرار نکند.

برگرفته از: سایت میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

مدیریت و انگیزشی

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟

■اسپنسر جانسون در کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟

اما مسئله را برای خود سخت نکند.

□دکتر جانسون هنگامی که با یک تغییر سخت و دشوار در زندگی‌اش مواجه شد داستان چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ را برای خود خلق کرد تا بتواند بر دکتر جانسون آن موقعیت غلبه کند. زمانی‌که دوستان او متوجه بهبود زندگی او شدند، از او علت را پرسیدند و دکتر جانسون داستان پنیرش را برای آن‌ها تعریف کرد.



●در سالیان بعد دوستان او اذعان کردند که شنیدن داستان پنیر باعث شد که در سخت‌ترین شرایط هم روحیه‌ی خود را حفظ کنند و با روحیه‌ی خوب خود به دستاوردهای بیشتری دست یابند. پس از آن بود که «بلانچارد»، دوست و همکار او پیشنهاد کرد که دکتر جانسون داستان خود را به صورت کتابی منتشر کند تا دیگران هم بتوانند از این داستان در زندگی خود بهره ببرند. بیست سال بعد از خلق داستان کتاب چه کسی پنیرم را جابجا کرد؟ منتشر شد و در دو سال اول پس از انتشار، ۱۰ میلیون نسخه از آن به چاپ رسید.

●داستان ماجرای دو موش به نام‌های اسنیف و اسکِری و دو آدم کوچولو به نام‌های هِم و ها است که همگی در دالانی پر پیچ و خم زندگی می‌کنند و به دنبال پنیر برای پر کردن شکم خود و رسیدن به سعادت و خوشبختی هستند.

■در این داستان، پنیر استعاره‌ای است از آنچه انسان می‌خواهد و آرزویش را دارد. مثل آرزوی شاگرد اول شدن یا نمرات خوب گرفتن، عضو تیمی شدن، به دست آوردن شغلی خوب و مناسب، داشتن رابطه‌ای خوب و دوستانه و در نهایت داشتن احساسی خوب از خود.

□دالان، نماد جایی است که می‌توان در آن برای آرزوی خود تلاش کرد مثل خانواده، جامعه، مدرسه، محل کار و یا جایی که در آن بازی می‌کنید.

●چهار شخصیت داستان با تغییری غیرمنتظره مواجه می‌شوند ولی تنها یکی از آن‌ها به خوبی به تغییر واکنش مناسب می‌دهد و سپس آن‌چه را که آموخته است را بر روی دیوار‌های دالان ‌می‌نویسد. زمانی‌که خواننده دست‌نوشته‌های روی دیوار را می‌خواند متوجه می‌شود که چگونه بر ترس‌هایش غلبه کند و از تغییر پیش آمده به عنوان راهی برای رسیدن به موقعیت بهتر استفاده کند. شخصیت‌های خیالی کتاب موش‌ها و آدم کوچولوها بدون در نظر گرفتن جنس، سن و ملیت نماینده بخش‌های ساده و پیچیده‌ی شخصیت ما هستند و هرکدام از ما در بخش‌هایی از زندگی احتمالا شبیه به یکی از شخصیت‌های داستان عمل کرده‌ایم.
• اسنیف به خوبی تغییرات را درک می‌کند.
• اسکری به سرعت وارد عمل می‌شود.
• هم از تغییر می‌ترسد چون فکر می‌کند تغییرات منجر به خراب شدن اوضاع می‌شود، در برابر تغییرات مقاومت می‌کند و آن‌ را انکار می‌کند.
• ها وقتی متوجه می‌شود تغییرات می‌تواند منجر به اوضاع و شرایط بهتری شود، می‌آموزد که چگونه خود را با تغییرات به بهترین شکل وفق دهد تا به نتیجه دلخواه خود برسد.

■این گروه یک منبع بزرگ از خوراکی مطلوب شان یعنی پنیر پیدا کرده اند. همه چیز خوب پیش می رود. هم و هاو حتی به آن نزدیکی ها کوچ می کنند تا به منبع پنیر نزدیک باشند و همین منبع محور زندگی آنها می شود. اما آنها متوجه نیستند که ذخیره پنیر درحال تمام شدن است. یک روز صبح وقتی به محلی می روند که پنیر ها در آن انبار شده بود متوجه می شوند که هیچ پنیری در آنجا وجود ندارد و بسیار ناراحت می شوند.

□در اینجاست که داستان دو جریان جداگانه را پی می گیرد. اسکری و اسنیف خیلی زود تمام شدن منبع پنیر را می پذیرند و برای پیدا کردن یک منبع جدید در هزارتو جستجو می کنند ولی آدم کوچولوها از آنجایی که زندگی شان را حول آن منبع سازمان داده بودند، احساس می کنند که قربانی یک توطئه یا دزدی شده اند. اما این برخورد آنها با قضیه باعث می شود که روز به روز گرسنه تر شوند و مشکل شان پیچیده تر شود. در همین زمان موش هایی که از آنجا رفته اند منبع پنیر دیگری پیدا می کنند.

●منابع پنیر دیگری هم وجود دارد. این حکایت به خوبی توصیف می کند که در لحظه از دست دادن یک شغل یا شکست خوردن در یک رابطه چه احساسی دارید و چطور به این نتیجه می رسید که دنیا به آخر رسیده است. در چنین لحظه ای، از نظر شما همه مسائل خوب مربوط به گذشته می شود و تنها چیزی که در آینده وجود دارد ترس است. ولی پیام جانسون این است که به جای اینکه تغییر را پایان چیزی بدانید، باید یاد بگیرید که آن را یک آغاز بدانید. این حرف را همه ما شنیده ایم ولی گاهی اوقات انگیزه زیادی نداریم.

■هاو برای پذیرش این واقعیت، این جمله را روی دیوار هزارتو می نویسد: «اگر تغییر را نپذیری نابود می شوی.»

✍ گاهنامه مدیر

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

تفاوت بیماری و اختلال چیست؟!

تفاوت بیماری و اختلال چیست؟!

درست است در برخی حالات می‌تواند بیماری و اختلال را به صورت کلی یکسان و مترادف دید ولی از نظر تخصصی کاربردها و جایگاه‌های مختلفی دارند.

تفاوت بیماری و اختلال چیست؟!
تفاوت بیماری و اختلال چیست؟!

 اختلال (Disorder) در لغتنامه دهخدا، بی نظمی و آشفتگی و در فرهنگ عمید، به هم خوردگی و آشفتگی نامیده شده‌ است. اختلال ممکن است به الگوهای تصادفی، غیر منظم و آشفته اشاره کند.

بیماری (Illness) به ناهنجاری در بدن یا مغز می‌گویند که به علت ناراحتی، اختلال عملکرد یا تنش در بیمار یا سایر افراد مرتبط با او ایجاد می‌گردد. البته باید میان بیماری و سایر حالت‌ها پزشکی مانند خستگی، ضعف، کسالت و اندوه تفاوت قائل شد.

مفهوم بیماری، با مشکلات سلامت و پزشکی ارتباط دارد. عامل ایجاد بیماری می‌تواند بیرونی (مانند باکتری، انگل، تغذیه ناکافی و…) یا درونی (مانند پرکاری تیروئید، دیابت و …) باشد. همچنین بیماری می‌تواند مادرزادی (مانند سندرم ترنر یا لب شکری) یا ژنتیکی مانند آلبینیسم باشد. بیماری تند (حاد) یا کهنه (مزمن)، واگیر دار یا ناواگیر نیز می‌تواند باشد. هر بیماری با تعدادی علائم و نشانه‌های ویژه تشخیص داده می‌شود.

بیماری‌ها را به روش‌های مختلف می‌توان طبقه‌بندی کرد:
1. عامل ایجادکننده بیماری مانند بیماری‌های عفونی، بیماری‌های ژنتیکی، بیماری‌های شغلی، بیماری‌های روانی.
2. زمان بیماری مانند بیماری حاد، تحت حاد و مزمن.
3. عضو درگیر شده مانند بیماری‌های قلبی، بیماری‌های گوارشی و ریوی.

اما اختلال بیشتر در روانشناسی کاربرد دارد. هرگاه عملکرد طبیعی بدن به لحاظ رفتاری،شناختی و کلا روانی دچار بی‌نظمی یا توقف شود، از واژه‌ اختلال استفاده می‌کنیم. اختلال ممکن است متعاقب یک بیماری و تروما هم رخ دهد. اختلال‌ها به دسته‌های ذهنی، فیزیکی، ژنتیکی، عاطفی، رفتاری و ساختاری تقسیم می‌شوند. اگر علت اختلال تشخیص داده نشود، پزشک و درمانگر به علامت درمانی و رفع علائم می‌پردازند. اوتیسم و بیش فعالی-نقص توجه(ADHD) مثال‌هایی از اختلالات ذهنی با منشأ ناشناخته هستند.

گاهی اختلال به تنهایی استفاده میشود که میتواند شامل هر نوع آشفتگی و بی نظمی باشد و هم می‌تواند موارد زیر را شامل شود:

انواع اختلال

  1. اختلال دارویی: ناهنجاری یا اختلال عملکردی چند دارو با هم
    اختلال روانی: یک الگوی روانشناختی همراه با پریشانی یا ناتوانی است که در یک فرد رخ می‌دهد و جزئی از پیشرفت یا فرهنگ طبیعی نیست:
  • اختلال اضطراب: اشکال مختلف ترس و اضطراب غیرطبیعی و آسیب شناختی
    اختلال عصبی: علائم عصبی مانند: بی‌حسی، نابینایی، فلج یا متناسب بودن، جایی که هیچ توضیحی عصبی ممکن نیست؛
    اختلال وسواس-اجباری: اختلال اضطرابی است که با رفتارهای تکراری با هدف کاهش اضطراب مشخص می‌شود؛
    اختلال شخصیت وسواسی جبری: وسواس در کمال، قوانین و سازماندهی؛
    اختلال شخصیت: الگوی ماندگار از تجربه و رفتار درونی است که به‌طور قابل توجهی از انتظارات فرهنگ فردی که آن را به نمایش می‌گذارد منحرف می‌شود.
    اختلال افسردگی: به حالت پریشانی و غم است که در تغذیه، تفریح، الگوی خواب و رفتار تأثیر می‌گذارد.
    اختلال دوقطبی
    اختلال جنسی
    اختلال فوبیا یا ترس: نوعی اختلال اضطرابی بوده که توسط وحشت زدگی یا ترس غیرمعمولی و ناگهانی ایجاد می‌شود.

     

تفاوت بیماری و اختلال
در حالی که اختلال (Disorder) به بی نظمی، به هم خوردگی و آشفتگی گفته می‌شود که به صورت تخصصی از کلمه بیماری (Sickness و Illness) که نوعی ناخوشی بدنی و ذهنی است، متمایز می‌شود.

بیماری به ناهنجاری در بدن گفته می‌شود که به علت ناراحتی، اختلال عملکردی یا تنش دربیمار یا سایر افراد مرتبط با او ایجاد می‌گردد. البته باید میان بیماری و سایر حالت‌ها پزشکی مانند خستگی، ضعف، کسالت و اندوه تفاوت گذاشت. عامل ایجاد بیماری می‌تواند بیرونی (مانند باکتری، انگل، تغذیه ناکافی و…) یا درونی (مانند پرکاری تیروئید، دیابت و …) باشد.

مفهوم اختلال صرفاً برای توصیف علائم وضعیت غیر طبیعی و تغییر یافته سلامت است که در آن فرد پیدا می شود، در حالی که بیماری نشان دهنده یک رابطه علت و معلولی دارد و با یک آزمایش و سی تی اسکن قابل تشخیص است.

از اختلال به عنوان یک روش شل تر در مراجعه به بیماری در مواردی استفاده می شود که علل آن چندان روشن نیست و تغییرات احتمالی آناتومیک که با آن همراه است هم می تواند علت و هم پیامد آن باشد. در مورد اختلالات روانی، این کار بسیار زیاد انجام می شود، زیرا بسیاری از اوقات مشخص نیست که آیا تغییرات بیوشیمیایی مغز مرتبط با برخی از اختلالات، علائمی را ایجاد می کند یا محصول یک اشکال در تعامل بین فرد و محیط او است. 

اصطلاح اختلال بیشتر در روانشناسی به کار گرفته می شود تا از نظر روانی در ذهن مراجع انگ زدایی از بیمار بودن اتفاق بیفتد و مراجع امیدوار به رفع مشکلش در طی جلسات آینده رواندرمانی با روانشناس باشد.

حتی می توان به این شکل گفت: بیماری یک مشکل ثابت است و اختلال یک اشکال موقت.

بیشتر اختلالات بعلت ناسازگاری، استرس، اتخاذ سبک زندگی غلط، سبک فرزندپروری غیرمنطقی، تعارضات دوران کودکی، ازدواج بد، فشارهای مالی و اجتماعی مداوم، عوامل محیطی ناسالم، تاثیرات دوستان ناباب، مصرف مواد و الکل و…. به وجود می آیند. اما بیشتر بیماری های پزشکی زمینه های ارثی و ژنتیکی دارند.

هر بیماری با تعدادی علائم و نشانه‌های ویژه تشخیص داده می‌شود. علائم بیماری بیشتر جسمی و فیزیولوزیک است اما اختلالات بیشتر جنبه روانی و ذهنی دارند. یک ورزشکار با بدن سالم می تواند یک کیس اختلال شخصیتی باشد.

اختلال در نتیجه یک پویایی از تعامل است
یک اختلال در واقع می تواند نتیجه درگیر شدن در مجموعه ای از شرایط مرتبط با زمینه زندگی ما و مشکلات ارتباطی باشد و باعث شود ما به یک پویایی از رفتارهایی که به سلامتی ما آسیب می رسانند وارد شویم. بنابراین ، لازم نیست علت این اختلال به یک قسمت خاص از مغز که عملکرد غیرطبیعی دارد تقلیل یابد ، بلکه می تواند در تمام عملکردهایی که یک چرخه را تشکیل می دهند توزیع شود.

تشخیص و درمان بیماری بر عهده پزشک است. اما تشخیص و درمان اختلال بر عهده روانپزشک و روانشناس است.

معمولا اختلال منجر به مرگ فرد نمی شود اما در صورت عدم توجه به برخی بیماریهای پیش رونده مثل سرطان، مرگ اتفاق می افتد. 

به نظر می رسد اکثر اختلالات یک موقعیت گذرا و موقت در زندگی فرد می باشد اما برخی بیماری ها مادام العمر با فرد هستند. 

برخی بیماری ها با عمل جراحی درمان می شوند اما معمولا در اختلال نیاز به عمل جراحی نیست.

نکته: نمی‌توان به اختلال دارویی، بیماری دارویی و به اختلال روانی، بیماری روانی اطلاق کرد.

برگرفته از: میگنا

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

موفقیت

ده دلیل برای انتخاب درمان فراشناختی (MCT)

ده دلیل برای انتخاب درمان فراشناختی (MCT)

درمان فراشناختی (MCT) برای درمان اختلال اضطراب، افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواس فکری – اجباری و روان‌پریشی بسیار خوب عمل می‏ کند.

بیش از ۲۵ سال تحقیق پشت سر آن است و بهبودی بالا و نرخ عود کم را نشان می‌دهد.

ده دلیل برای انتخاب درمان فراشناختی (MCT)
ده دلیل برای انتخاب درمان فراشناختی (MCT)

درمان فراشناختی Metacognitive therapy مبتنی بر مدل کارکرد اجرایی خودتنظیمی (S-REF) پایه گذاری شده است و بیان می‌کند که ذهن می‌تواند خود را از افکار و احساسات ناراحت‌کننده التیام بخشد و درمان کند.

ازآنجایی‌که رفتارهای مقابله‌ای مانند نشخوار فکری، نگرانی، سرکوب افکار و احساسات ناخوشایند، اجتناب، مصرف الکل، پرخوری و توجه برگردانی باعث ایجاد و حفظ بیماری‌های روانی می‌شوند، MCT بر کاهش آن‌ها تمرکز می‌کند تا ذهن بتواند خودش را بدون وقفه درمان کند.

۱) MCT نرخ بهبودی فوق‌العاده‌ای دارد.
درمان فراشناختی (MCT) علائم را به میزان قابل‌توجهی کاهش می‌دهد. بر اساس مطالعات علمی روی MCT، این اثر ۶-۱۲ ماه پس از درمان حفظ می‌شود. موفقیت MCT در شناسایی و تغییر ساختارهای اساسی است که بیماری روانی را حفظ می‌کند: باورهای فراشناختی. زیرا این باورها چرخه بی‌پایان نگرانی و نشخوار فکری را حفظ می‌کنند. این نتیجه بسیار متفاوت از کاهش علائم اضطراب و افسردگی است که در بسیاری از درمان‌های درمانی دیده می‌شود. بنابراین به‌جای کاهش علائم و ایجاد احساس بهتر در افراد، درمان فراشناختی عادات فکری ثابتی را هدف قرار می‌دهد که اگر تغییر نکنند، ناگزیر افراد را به بیماری روانی بازمی‌گرداند. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که MCT برای درمان افسردگی مؤثرتر از درمان شناختی – رفتاری، CBT است. نتایج مشابهی برای اختلال اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواس فکری جبری دیده می‌شود. این نشان می‌دهد که درمان فراشناختی یک درمان مؤثر برای بیماری‌های روانی است.

۲) MCT خودکنترلی را افزایش می‌دهد.
افرادی که درمان فراشناختی (MCT) دریافت می‌کنند همچنین مهارت‌های ذهنی مانند حافظه کاری، تفکر انعطاف‌پذیر و خودکنترلی بهبود می‌یابد. تفکر انعطاف‌پذیر به این معنی است که شما می‌توانید توجه خود را از افکار و احساسات به اطراف خود منتقل کنید، صرف‌نظر از اینکه افکار شما چقدر منفی هستند. شما می‌توانید افکار منفی را بدون توجه به آنها داشته باشید. همچنین به معنای عدم واکنش به احساسات شدید است که کلید خودکنترلی است.

۳) MCT برای افسردگی مؤثرتر از CBT است.
افسردگی دومین علت ناتوانی در جهان است. باعث رنج زیاد، ازدست‌دادن کیفیت زندگی و خطر برای کسانی که از آن رنج می‌برند، می‌شود. درمان‌های مؤثر فعلی، داروهای ضدافسردگی و روان‌درمانی هستند. بیشترین درمان روان‌شناختی مطالعه شده درمان شناختی رفتاری، CBT است. CBT در کوتاه‌مدت به‌اندازه داروهای ضدافسردگی مؤثر است، اما در درازمدت مؤثرتر از داروهای ضدافسردگی است. بااین‌حال، نتایج کلی بهبودی نشان می‌دهد که تنها ۵۰ درصد از بیمارانی که CBT دریافت می‌کنند از افسردگی بهبود می‌یابند. بسیاری از این بیماران نیز پس از درمان عود می‌کنند و دوباره دچار افسردگی می‌شوند. ۵۰ درصد نتیجه درمان افسردگی در چهل سال گذشته ثابت مانده است. علاوه بر این، شواهدی وجود دارد که تأثیر CBT بر افسردگی در حال ضعیف شدن است. با وجود این، در چهل سال گذشته هیچ پیشرفتی در درمان افسردگی حاصل نشده است.

بااین‌حال، درمان فراشناختی (MCT) برای درمان مؤثر افسردگی و جلوگیری از عود بسیار امیدوارکننده به نظر می‌رسد. بر خلاف روش‌های درمانی دیگر مانند CBT، درمان فراشناختی نشخوار فکری را به‌عنوان یک راهبرد داوطلبانه می‌بیند که توسط افراد افسرده برای حل مشکلات استفاده می‌شود. اما ازآنجایی‌که تباهی در وهله اول باعث ایجاد و حفظ افسردگی می‌شود، کاهش آن و تغییر باورهای فراشناختی مسئول فعال‌کردن آن در وهله اول منطقی است تا تغییرات طولانی‌مدت در علائم افسردگی مشاهده شود. درمان فراشناختی نشخوار فکری و نگرانی را کاهش می‌دهد و باورهای فراشناختی را برای همیشه تغییر می‌دهد، به‌طوری‌که هم علائم و هم علت اصلی افسردگی به طور مؤثر (و نه‌تنها علائم به‌تنهایی) مقابله می‌شود. به همین دلیل است که درمان فراشناختی بهتر از CBT عمل می‌کند.

۴) MCT بر اساس ۲۵ سال تحقیق علمی بنا نهاده شده است.
اثربخشی درمان فراشناختی (MCT) در افراد بالینی (افرادی که بیماری روانی آنها تشخیص داده می‌شود) و افراد غیربالینی آزمایش می‌شود. داده‌ها نشان می‌دهد که MCT به طور مؤثر علائم اضطراب و افسردگی را کاهش می‌دهد. داده‌ها همچنین نشان می‌دهد که MCT در درمان اختلالات شخصیت، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اختلال وسواس فکری – اجباری (OCD)، اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) و اختلال دوقطبی -II بسیار خوب عمل می‌کند.

۵) درمان فراشناختی (MCT) خطر آسیب‌دیدگی مجدد ندارد.
برخی افراد دریافت بینش در مورد آسیب‌های گذشته در درمان را مفید می‌دانند. بسیاری از مردم آن را با یک فرایند درمانی مرتبط می‌دانند. اما کندن آسیب‌های قدیمی می‌تواند دوباره به مردم آسیب برساند. در نتیجه، احساسات و خاطرات قدیمی دوباره ظاهر می‌شوند و باعث می‌شوند افراد بدون اینکه بدانند چگونه با آنها رفتار کنند، احساس اضطراب و سردرگمی کنند.

ندانستن نحوه برخورد با افکار و احساسات منفی بسیاری از افراد را به سمت فعال‌کردن راهبردهای مقابله‌ای غیرمفید مانند نشخوار فکری و نگرانی سوق می‌دهد. هنگامی که این راهبردها به طور گسترده مورداستفاده قرار می‌گیرند، اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و PTSD را حفظ می‌کنند؛ بنابراین به‌جای یک‌روند درمانی، درمان دردناک، طولانی و پرهزینه می‌شود. درمان فراشناختی به دلیل توانایی ذهن برای التیام خود به بهبود سریع‌تر و کارآمدتر آسیب‌های قدیمی کمک می‌کند.

با دانستن اینکه ذهن شما می‌تواند خود را از افکار، احساسات و آسیب‌ها درمان کند، بهتر است آن‌ها را به حال خود رها کنید و اجازه دهید ذهنتان خودش را تنظیم کند. به‌دست‌آوردن بینش نسبت به گذشته خوب است اما مستقیماً به بهبودی منجر نمی‌شود. درک راه‌حل‌ها را تضمین نمی‌کند. ترومای گذشته مانند زخم یک‌روزه است. کندن آن باعث بهبود سریع‌تر آن نمی‌شود. رهاکردن آن به حال خود درمان‌بخش خواهد بود.

۶) یک تکنیک برای شروع بهبودی کافی است.
تصور کنید که افکار مانند قلاب ماهی هستند و شما ماهی هستید که در آب شنا می‌کند. شما نمی‌توانید کنترل کنید که چند قلاب ماهی به سمت شما می‌آید، اما می‌توانید تصمیم بگیرید که آیا از کنار آنها شنا کنید یا طعمه را بگیرید. اجتناب از افکار منفی در طول زندگی غیرممکن است و گاهی اوقات در دام آن می‌افتید. شما در مورد افکار برانگیزاننده، نشخوار می کنید و آنها را تجزیه‌وتحلیل می کنید. اما هنوز هم می‌توانید انتخاب کنید که از گیرکردن در قلاب پرهیز کنید و از کنار آنها شنا کنید. رهاکردن خود از افکار منفی تکنیکی است به نام ذهن‌آگاهی انفصالی. ذهن‌آگاهی انفصالی، آگاهی از افکار و احساسات منفی بدون درگیرشدن با آنهاست. افکار منفی زودگذر هستند و در نهایت خواهند گذشت. بیماران ما اغلب می‌توانند تنها با استفاده از تکنیک ذهن‌آگاهی انفصالی، ساعت‌ها نگرانی را تا ۳۰ دقیقه در روز کاهش دهند.

۷) درمان فراشناختی (MCT) نتایج خوبی برای اختلال شخصیت مرزی دارد.
درمان فراشناختی (MCT) همچنین می‌تواند به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، BPD که معمولاً در تنظیم اضطراب و خلق‌وخو مشکلات طولانی‌مدت دارند، کمک کند. BPD همچنین به دلیل سخت بودن درمان شناخته شده است. تحقیقات روی درمان فراشناختی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بهبود قابل‌توجهی را در علائم BPD نشان می‌دهد. بیماران شرکت‌کننده در این مطالعه سابقه ترومای اولیه دوران کودکی داشتند و نسبت به سایر درمان‌ها بهبود نیافته بودند. پس از MCT، بسیاری از این بیماران نه‌تنها از MCT بهبود یافتند، بلکه پس از دو سال بدون BPD باقی ماندند.

یکی از عناصر درمان فراشناختی (MCT) برای BPD، حذف باورهای خود محدودکننده است. باورهای خود محدودکننده مانند “من نمی‌توانم ذهنم را کنترل کنم” یا “نمی‌توانم نشخوار فکری را متوقف کنم” می‌تواند در برابر هرگونه درگیری درمانی و بهبودی مؤثر باشد. سایر باورهای فراشناختی خود محدودکننده که در درمان BPD به آنها پرداخته می‌شود عبارت‌اند از: “ذهن من شکسته است”، “مشکل از ژن‌های من است” و “من باید خودم را پایین بیاورم تا احساس امنیت کنم” یا “فقط با تنبیه خودم”. آیا می‌توانم احساس خوبی داشته باشم.”همراه با حذف باورهای فراشناختی خود محدودکننده، درمان فراشناختی بر حذف راهبردهای مقابله‌ای غیرمفید (نگرانی، نشخوار فکری، آسیب رساندن به خود و پایش تهدید) و افزایش انعطاف‌پذیری شناختی و کنترل توجه (کنترل بر آنچه انتخاب می‌کنید به آن توجه کنید) تمرکز دارد.

این مراحل به طور کامل یا مستقیم در درمان‌های مرسوم برای BPD به چالش کشیده نمی‌شوند، اما برای بهبود دائمی اختلال شخصیت مرزی ضروری هستند. درمان‌های مرسوم کنونی برای اختلال شخصیت مرزی مفید به نظر می‌رسند، اما اغلب طولانی‌مدت و نیاز به منابع زیاد دارند. آنها همچنین دارای میزان عود بالایی هستند (پس از بهبودی دوباره به بیماری مبتلا می‌شوند). هیچ انتخاب درمانی واحدی برای BPD وجود ندارد که نیاز به درمان کوتاه‌تر و کارآمدتری مانند MCT را ایجاد می‌کند.

۸) درمان فراشناختی (MCT) به کنترل سلامت روان کمک می‌کند.
در درمان فراشناختی می‌دانیم که علت اصلی اختلالات روانی مکانیسم‌های مقابله‌ای داوطلبانه و فعال مانند نشخوار فکری و نگرانی است. در درمان فراشناختی، افراد یاد می‌گیرند که نشخوار فکری و نگرانی راهبردهای داوطلبانه‌ای هستند که می‌توانند آن‌ها را خاموش و روشن کنند. وقتی مردم یاد بگیرند که چگونه نشخوار فکری و نگرانی را متوقف کنند، احساس می‌کنند کنترل دارند و می‌توانند از افسردگی جلوگیری کنند. آنها همچنین احساس اطمینان می‌کنند که اگر دچار افسردگی شوند، خودشان می‌توانند از آن خارج شوند. افراد همچنین یاد می‌گیرند که افکار و احساسات منفی زودگذر هستند و خطرناک نیستند. تنها کاری که آنها باید انجام دهند این است که آنها را به حال خود رها کنند و بگذارند خودشان محو شوند.

۹) درمان فراشناختی (MCT) مقرون‌به‌صرفه است.
درمان فراشناختی ثابت کرده است که یک درمان مؤثر و مختصر برای افسردگی و اختلالات اضطرابی است. در مقایسه با CBT که به‌عنوان یک درمان مختصر نیز شناخته می‌شود، نسبتاً سریع است. معمولاً شش تا هشت جلسه MCT انفرادی یا شش جلسه گروه‌درمانی برای کاهش بیشتر علائم افسردگی و اضطراب کافی است. برخی افراد حتی پس از شش جلسه گروهی MCT به طور کامل بهبود می‌یابند. ما همیشه این نتایج را در کلینیک‌ها می‌بینیم.

بنابراین، درمان فراشناختی گزینه خوبی برای افرادی است که واقعاً به درمان نیاز دارند اما توانایی پرداخت هزینه‌های درمانی را ندارند. این درک جدید از بیماری روانی راهگشا است. نحوه نگرش ما به بیماری روانی را از چیزی خارج از کنترل ما به چیزی که می‌توان با تکنیک‌های اصلی MCT با آن مقابله کرد و حتی از آن اجتناب کرد، تغییر می‌دهد.

۱۰) درمان فراشناختی (MCT) عزت‌نفس روانی را بهبود می‌بخشد.
زندگی گاهی اوقات می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. در نهایت تجربیات منفی خواهید داشت که باعث می‌شود احساس ناراحتی، غمگینی، ناامیدی و اضطراب کنید. چه ازدست‌دادن شغل، پایان‌دادن به یک رابطه، داشتن مشکلات مالی، یا ازدست‌دادن یک شخص مهم. این تجربیات اغلب باعث ایجاد افکار و احساسات منفی می‌شود. اما صرف‌نظر از میزان افکار تحریک‌کننده‌ای که تجربه می‌کنید، همیشه می‌توانید از طریق درمان فراشناختی با آنها مقابله کنید. هنگامی که چندین تجربه مثبت در درمان فراشناختی به دست آوردید، تصویر شما از خود تغییر خواهد کرد. شما دیگر خود را به‌عنوان فردی که در طول روز تحت‌تأثیر تغییرات خلقی و افکار متفاوت قرار گرفته‌اید نخواهید دید. در عوض، خود را فردی قوی و انعطاف‌پذیر خواهید دید که افکار منفی او را آزار نمی‌دهند. می‌دانید که می‌توانید باتکیه‌بر مهارت‌های فراشناختی تجربه‌های چالش‌برانگیز را بدون افسردگی پشت سر بگذارید.

برگرفته از: میگنا – نوشته دکتر شهرام محمدخانی درمانگر فراشناختی

ده دلیل برای انتخاب درمان فراشناختی (MCT)

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

چگونه در اکسل نمودار خطی بکشیم

چند راه طبیعی برای کاهش افسردگی

⁣ ⁣سروتونین نوعی هورمون ضد افسردگی و یکی از انواع هورمون های شادی است.

⁣روش‌های زیر به شما کمک می‌کنند میزان این ماده را در بدن خود افزایش دهید:

⁣⁣- دریافت میزان کافی از نور خورشید
⁣- مصرف بیشتر منیزیم با استفاده از مواد غذایی همچون سبزیجات با رنگ سبز تیره، ماهی،موز و حبوبات
⁣- کاهش مصرف قند
⁣- ورزش کردن
⁣- مصرف بیشتر ویتامین C

افسردگی بسیار جدی‌تر از آن است که فکر میکنیم. قبل از تشدید علایمش در خودمان یا نزدیکانمان حتما درصدد درمان آن برآییم

👤 دکتر شاهین فرهنگ

۱۴ مهارت مهم برای افراد کم تر از ۳۰ سال

این ۱۴ تا نصحیت برای تو اگه کمتر از ۳۰ سالته:
۱.خودتو بیشتر دوست داشته باش.
۲.بیشتر ریسک کن.
۳.خودت رو با دیگران مقایسه نکن.
۴.بیشتر کتاب بخون.
۵.هدف داشته باش.
۶.اینو بدون که مسئولیت صفر تا صد زندگیت با خودته.
۷.نه گفتن رو یادبگیر.
۸.وابستگی رو حذف کن.
۹.خودت رو ببخش.
۱۰.روی ذهنت کار کن.
۱۱.یادبگیر هوشمندانه کار کنی.
۱۲.مدرسه یا دانشگاه برو ولی درکنارش مهارت پول سازی رو یاد بگیر.
۱۳.به چرندیات اجازه ی ورود به ذهنت نده.
۱۴.علاقت رو پیدا کن

موفقیت

۶ عادت نادرستی که اعتبار و وجه شغلی شما را نابود می‌کند

۶ عادت نادرستی که اعتبار و وجه شغلی شما را نابود می‌کند

هرقدر هم که از نظر تخصص و مهارت در سطح بالایی قرار داشته باشید، برخی اشتباهات رفتاری کوچک می‌تواند به قیمت نابودی اعتبار شغلی‌تان تمام شود.
برای پیشرفت در زمینه شغلی باید دو بال مهارت فنی و مهارت‌های نرم را در کنار هم داشته باشید. در ادامه به ۶ اشتباهی پرداخته‌ایم که ممکن است با نابودی یکی از این بال‌ها، شما را زمین‌گیر کند.

🔺تصویری منفی از خودتان می سازید

بسیاری از ما تصوراتی منفی از خودمان در پس ذهنمان داریم اما نیاز نیست آنرا در محل کار جار بزنیم. به جای اینکه به همکارتان بگویید «می‌دانم خیلی باهوش نیستم اما….» یا «می‌دانم تازه فارغ‌التحصیل شده‌ام و تجربه کافی ندارم» به دیگران اجازه دهید خودشان از شما شناخت پیدا کنند.

🔺محل کار را با خانه اشتباه گرفته‌اید

هرچند محیط‌های کاری این روزها نسبت به گذشته فضای بازتری پیدا کرده و اتاق‌های مجزا جای خود را به سالن‌هایی داده است که همه کنار هم می‌نشینند، اما این بدان معنا نیست که محیط کار را با خانه اشتباه گرفت.
شاید انجام برخی کارها در خانه مشکل نداشته باشد اما محل کار جای آنها نیست؛ برای مثال پوشیدن لباس نامناسب، خوردن غذاهای بودار، تبلیغ عقاید شخصی، سرقت غذای دیگران، قلدری کردن و … بجز لطمه به اعتبارتان سود دیگری نخواهد داشت.

🔺فقط با بالادستی‌ها رابطه دارید

اگر به خاطر اینکه فکر می‌کنید بالاسری‌ها مهم‌تر هستند، پس فقط باید برای آنها وقت بگذارید، بدانید که در اشتباهید و با اینکار اعتبارتان را زیر سوال خواهید برد.
شما به هیچکس به اندازه افرادی که با شما در یک سطح قرار دارند، طی روز سرو کار ندارید و این افراد بهتر از هر کس دیگری شرح وظایف شما را درک می‌کنند و می‌توانند در کارها به شما کمک کند. پس خود را محدود به روسا نکنید.

🔺روی کمک بقیه حساب نمی‌کنید

داشتن همکاران و دوستان، و البته ارتباطی خوب با کسانی که برای نسل‌های دیگر هستند مفید به نظر می‌رسد. شما می‌توانید به تیم همکاران و افرادی که در کنار شما هستند اتکا کنید و یا برعکس آنها به شما اتکا کنند.
از این فرصت استفاده کرده و از آنها سوال بپرسید و توصیه‌های آنها را در رابطه با پروژه‌ای که مشغول آن هستید، دریافت کنید.

🔺به جای سوال کردن تصور می‌کنید

بسیاری از قوانین سازمان‌ها نانوشته هستند. پرسیدن چنین مسائلی بدون شک خیلی بهتر از این است که بعد از یک روز کامل کاری متوجه اشتباهات‌تان شوید.

🔺بیش از حد مسئولیت به عهده می‌گیرید

در حالی که کمک رساندن به دیگران در پروژه‌های مختلف کاری شایسته تقدیر است، ریختن بار زیاد روی دوش خودتان ممکن است باعث شود هیچ کدام از امورتان به درستی انجام نشوند. در عوض سعی کنید روی آنچه از همه مهمتر است تمرکز کرده و فعالیت‌های خودتان را تمام و کمال به سرانجام برسانید. معمولا سعی کنید اولویت‌های مدیرتان را بدانید.

✍منبع: business insider

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما

پرسشنامه استاندارد

پنج صفت اصلی شخصیت (OCEAN)

پنج صفت اصلی شخصیت (OCEAN)

اگر نظر شما این است که بهترین راه شناسایی استعدادها و افراد مناسب برای مشاغل مختلف، انجام تست‎‌های تعیین سطح دانش تخصصی و تست‌های هوش است، ممکن است در اشتباه باشید. افرادی که دارای دانش تخصصی مناسب و هوش بالا هستند، الزاماً بهترین کارمندان نیستند.

در سال 1961، دو محقق نیروی هوایی آمریکا به اسامی «ارنست توپز» و «ریموند کریستال» ایده‌ای را پایه‌ریزی کردند که توانست نحوه ارزیابی کارمندان بالقوه را متحول کند.

نظریه این دو محقق تحت عنوان ویژگی‌های مدل شخصیتی پنج عاملی (Big Five Personality Traits)، پنج صفت اصلی شخصیت را در نظر می‌گیرد که علت رفتار افراد در محیط کار یا خانه است. این پنج صفت عبارتند از:

1️⃣ اشتیاق نسبت به تجربه یا گشودگی (O)
این عامل به جنبه‌ها یا زمینه‌های تجربی که فرد در برابر آن‌ها منعطف و باز است، اشاره دارد و نشان‌دهنده میزان سازگاری فرد با عوامل محیطی است. افراد با نمره بالا در این شاخص، خلاق و کنجکاو بوده و زندگی آن‌ها سرشار از کنجکاوی و کسب تجربه‌های جدید است.

2️⃣ وظیفه‌شناسی و وجدان‌گرایی (C)
نمره بالا در این عامل معرف افرادی است که دارای اهداف و خواسته‌های از پیش تعیین‌شده هستند. این افراد دقیق، وقت‌شناس، قابل اعتماد و مسئولیت‌پذیر هستند. افراد دارای نمره پایین معمولا دقت کافی در انجام کارها از خود نشان نمی‌دهند و برای رسیدن به اهداف خود نیز چندان مصر و پیگیر نیستند.

3️⃣ برون‌گرایی (E)
این عامل یکی از نشانه‌های رفتار اجتماعی و معاشرتی فرد می‌باشد و به رفتارهای بین فردی و رشد اجتماعی مرتبط با فعالیت‌های اجتماعی معطوف است. افرادی که میزان شاخص برون‌گرایی در آن‌ها زیاد است افرادی خوش‌مشرب، اجتماعی و قاطع هستند.

4️⃣ توافق‌پذیری (A)
این عامل بیانگر ویژگی‌های انسان دوستی و همکاری‌های گروهی در محیط کار می‌باشد. نمرات بالا در این صفت معرف افرادی است که اهل معاشرت و همکاری بوده و عموما با دیگران احساس هم‌دردی می‌کنند و مشتاق کمک به دیگران است. همچنین در مواقع مشخص از نیازهای خودشان کوتاه می‌آیند و اغلب مصلحت جمع را قربانی خواسته‌های خودشان نمی‌کنند. نمرات پایین معرف افرادی است که عمدتا خودمحور بوده و به قصد و نیت دیگران مظنون هستند.

5️⃣ عصبیت یا بی‌ثباتی هیجانی (N)
افرادی که در این شاخص نمره بالایی کسب می‌کنند معمولاً پایداری احساسی بالایی ندارند و به‌طور ناگهانی و غیرقابل انتظار احساسات و رفتارشان دچار دگرگونی می‌شود. این افراد راحت‌تر و سریع‌تر از سایرین عصبی و یا غمگین می‌شوند و به‌طور کلی احساسات منفی را تجربه می‌کنند. استرس و اضطراب، نگرانی، افسردگی، غم و حساس‌بودن و زودرنجی زیاد از دیگر نشانه‌های بالابودن این شاخص در افراد است. از طرفی افرادی که شاخص عصبیت در آن‌ها پایین است کم‌تر دچار تغییر ناگهانی احساسات می‌شوند و در مجموع در برابر احساسات منفی مقاوم‌تر هستند.

با استفاده از این ۷ عبارت با اقتدار در محل کار ظاهر شوید

با استفاده از این ۷ عبارت با اقتدار در محل کار ظاهر شوید

🔸اگر می‌خواهید در محیط کار و حتی در زندگی شخصی فردی مقتدر باشید، لازم است برخی عبارت‌ها را در خودتان تغییر داده و با ادبیات ارتباطی جدیدی با دیگران صحبت کنید. برخی عادت‌های گفتاری در ما نهادینه شده‌اند ولی قابل اصلاح هستند. در این مطلب ۷ عبارت کاربردی ارائه شده که موجب حضور با اقتدار در محل کار می‌شود.

1️⃣ «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که…»

به جای اینکه بگویید «نمی‌توانم»، موقع رد کردن درخواست می‌توانید بگویید «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که …» بدین ترتیب مشتری یا همکار شما متوجه می‌شود شما مایل به همکاری هستید ولی برای همکاری خود حد و مرزی تعیین کرده‌اید.

2️⃣ «به دنبال پاسخ این سوال می‌روم»

زمانی که پاسخ سوالی را نمی‌دانید، بهترین کار این است که به جای وانمود کردن به دانستن چیزی که نمی‌دانید، خیلی راحت بگویید «به دنبال پاسخ این سوال خواهم رفت.»
در این صورت کارفرما یا همکار شما متوجه می‌شود که شما به دنبال حل سوالات و مشکلات هستید و برای آن تلاش می‌کنید تا یک قدم جلوتر بروید.

3⃣ «آیا می‌توانی …»

زمانی که می‌خواهید همکارتان برای شما کاری انجام دهد از این جملات استفاده نکنید: «می‌دانم که چقدر سرت شلوغ است.» یا «عذرخواهی می‌کنم وقت شما را می‌گیرم.»
این جملات نشان می‌دهند شما به کاری که می‌خواهید واگذار کنید، مطمئن نیستید و آن را باری اضافی برای همکار خود می‌دانید. اگر لازم است کاری انجام شود، نیازی به عذرخواهی یا گفتن جملات اضافی نیست. درخواست خود را دوستانه و با احترام مطرح کنید.

4⃣ «بیایید این مسئله را حل کنیم»

وقتی مشکلی رخ می‌دهد و شما مسئول آن موضوع هستید، تعارف‌های بی‌مورد را کنار بگذارید. با استفاده از جملاتی مانند «بیایید این مساله را حل کنیم.» می‌‌توانید به صورت شفاف مشکل را مطرح کرده و در مورد راهکارها صحبت کنید. از زاویه اقتدار وارد حل مساله شوید نه از موضع ضعف.

5⃣ «خوشحالم که اینطور بوده …»

وقتی فردی در محیط کار از عملکرد شما تعریف می‌کند، به جای پاسخ‌های ضعیفی مانند «کار خاصی نکردم» یا «چیزی نبود» یا «می‌توانست بهتر باشد» به راحتی تشکر کنید و بگویید «خوشحالم اینطور بوده …»

6⃣ «می‌‌خواهم به شما کمک کنم»

اگر همکار یا مدیر شما دچار مشکلی کاری شده و می‌خواهید او را آرام کنید، می‌توانید با تایید احساسی که او در آن لحظه دارد بگویید: «متوجه شدم که ناراحت هستید،‌ تمایل دارم در این شرایط به شما کمک کنم.»

7⃣ «خوشحالم که توانستم به شما کمک کنم»

وقتی به همکار خود کمک کردید و او از شما تشکر کرد به راحتی می‌توانید بگویید: «خوشحالم که توانستم کمک کنم» و احساس خود را با او به اشتراک بگذارید.

✍منبع: fastcompany

برای مشاهده لیست همه ی  پرسشنامه های استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد  کلیک فرمایید.

تحلیل داده های آماری برای پایان نامه و مقاله نویسی ،تحلیل داده های آماری شما با نرم افزارهای کمی و کیفی ،مناسب ترین قیمت و کیفیت عالی انجام می گیرد.

نرم افزار های کمی: SPSS- PLS – Amos

نرم افزار کیفی: Maxquda

تعیین حجم نمونه با:Spss samplepower

روش های تماس:

Mobile :  09143444846  واتساپ – تلگرام

Telegram: @abazizi

وبلاگ ما