بایگانی دسته: پرسشنامه استاندارد

شلوار قرمزت را در بیار وگرنه کشته می شوی!

شلوار قرمزت را در بیار وگرنه کشته می شوی!

قبل از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۲، وزیر جنگ فرانسه در حال بازگشت از جبهه‌ بالکان به این نتیجه رسید که بُرد گلوله‌های اسلحه‌ها به شدت افزایش یافته است و نیاز به استتار (مخفی ماندن از دیدرس دشمن) بیش از گذشته است. چرا که دیده شدن هر سرباز، یعنی هدف‌گیری دقیق توسط دشمن و نهایتا کشته شدن.

او لباس کم‌رنگ بلغارها را دید و تصمیم گرفت لباس سربازهای فرانسوی را تغییر دهد. سربازان فرانسوی تا آن زمان همچنان لباس آبی پررنگ با شلوارهای قرمز می‌پوشیدند. پیشنهاد داد تا سربازان فرانسوی لباس خاکستری-آبی یا خاکستری-سبز بپوشند؛ اما غرور ارتشِ نمی گذاشت. آن‌ها به همان اندازه‌ای در پوشیدن کتِ دامن‌دارِ آبی و شلوار قرمز اصرار داشتند؛ که زمانی در نپذیرفتن توپ‌های سنگین پافشاری کرده بودند.

نظامیان فرانسوی «حیثیت ارتش» را در خطر می‌دیدند؛ چرا که رنگ لباس‌شان داشت تغییر می‌کرد! روزنامه‌ «اکو دو پاری» نوشت: «به‌فراموشی سپردن تمام آن‌چه رنگی است، تمام آن‌چه به سربازان سیمای درخشان می‌بخشد؛ هم خلاف سلیقه‌ فرانسوی است و هم خلاف عملکرد نظامی!!» می بینید چگونه با هیجانات کاذب، واقعیت های واضح را نادیده گرفتند. در هر صورت آن زمان مساله‌ حیثیت و غرور فرانسوی قابل شوخی کردن نبود.
وضعیت زمانی بدتر می شود که وزیر جنگ قبلی هم به نفع وضعیت موجود وارد میدان شد! موسیو اتیِن، وزیر قبلی از جانب فرانسه گفته بود: «حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنی فرانسه!»
بعدترها زمانی که فرانسوی‌ها گروه گروه در مقابل اسلحه‌های آلمانی قتل عام می‌شدند و مثل برگ‌های درختی در پاییز بر روی زمین می‌افتادند؛ هیچکدامشان شاید نمی‌دانست که شلوارهای قرمز یا حیثیت فرانسه چگونه آنان را به کشتن داده‌اند. وزیر جنگ فرانسه، مسیمی، بعدترها اعتراف کرد: «آن چسبیدن کورکورانه و ابلهانه به چشمگیرترین رنگ، عواقبی سخت در پی داشت»!!! (برگرفته از نوشته دکتر امیرناظمی، ژرف اندیش و آینده پژوه)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
فکر نکنید این یک داستان تاریخی بود که تمام شد. همه ما، تاکید می کنم همه ما شلوارهای قرمز داریم. بگذارید چند مثال را با هم مرور کنیم.

۱- در سطح سازمان: در یکی از شرکت های با سابقه بالای نیم قرن به این نتیجه رسیدند که یکی از مشکلات شرکت، نام شرکت است. این شرکت در سراسر کشور حضور داشت. اما نامش باعث می شد که نه محصولاتش را بتوان خوب نام گذاری کرد و نه مردم درک درستی از ماهیت شرکت پیدا می کردند. پیشنهاد تغییر نام شرکت داده شد و در ثانیه اول رد شد. چرا؟ گفتند که قبلا یک بار زمزمه تغییر نام شرکت که پیش آمده بود. بازنشستگان تهدید به تظاهرات کردند. خیلی جالب بود! سودآوری شرکت به خطر افتاد اما شلوار قرمز را از پای شان در نیاوردند.

۲- در سطح زندگی فردی: روزنامه نگاری، سال های سال است که در روزنامه ها قلم می زند. اکنون دیگر به خاطر ظهور شبکه های اجتماعی، بُرد آنان بسیار بیشتر از روزنامه است. وقتی به روزنامه نگار پیشنهاد می دهید که در شبکه های اجتماعی مطلبش را منتشر کند چه می گوید؟ حذف شلوار قرمز (روزنامه) یعنی نادیده گرفتن سابقه ۲۰ سال روزنامه نگاری من (هویت و حیثیت بیست ساله من)! کاغذها می مانند اما شبکه های حذف و فیلتر می شوند.

۳- در سطح کشورداری: یکی از تعطیلات اعیاد ملی یا مذهبی که در کشور خود داریم را در نظر بگیرید. صحبت بر سر این است که آن عید، عید بماند اما تعطیل نباشد. دلیلش هم ساده است: اگر نفت ملی شده است چه ربطی دارد که آن روز را کار نکنیم؟ یعنی چه ارتباطی وجود دارد بین کار نکردن ما و ملی شدن صنعت نفت. یا اگر میلاد یکی از بزرگان دین است چه نیازی دارد که آن روز را کار نکنیم. اما کافی است همین را بگوییم تا شلوار قرمزها چنین جملاتی را بیان کنند: حذف شلوار قرمز؟ هرگز! شلوار قرمز یعنی سابقه تاریخی و غرور ملی!

چه باید کرد؟
۱- تفکیک محور از پیرامون: اولین کاری که باید انجام دهیم این است که بین موجود محوری (اصل/هدف اصلی/ماموریت) و موضوعات پیرامونی (ملحقات و …) تفکیک قائل شویم. به راحتی نگوییم شلوار قرمز یعنی فرانسه، نوشتن در روزنامه یعنی اصل نوشتن. این مساله از آن جا اهمیت پیدا می کند که در دنیای تغییرات شگرف و همیشگی، آنان‌که با تحولات، خود را تطبیق نمی دهند، همانند کسانی که شلوار قرمز را هویت ملی‌شان می‌دانند، هم خود و هم کشورشان را قربانی می‌کنند.
۲- اگر نمی‌خواهیم که شلوار قرمز بر پا، جلوی مسلسل‌ها هدف قرار گیریم؛ پس چاره‌ای نداریم جز آن‌که با حافظان وضع موجود گفتگو کنیم؛ به زبان های مختلف و مثال های مختلف با خود و با دیگران تکرار کنیم: «شلوار قرمز» هیچ ارتباطی به «حیثیت و غرور فردی./سازمانی/ملی» ندارد!
۳- هر چیزی را سریع تبدیل به ارزش، هویت، حیثیت و غرور فردی/سازمانی/ملی نکنیم.

مجتبی لشکربلوکی

گوشه ای از اعتقادات زیبای سرخپوستان

گوشه ای از اعتقادات زیبای سرخپوستان:

?ما جزئى از طبیعت هستیم نه رئیس آن

?ما هیچگاه گیاهى را با ریشه از خاک
نمى کنیم

?ما موقع ساختن خانه، خاک را زیاد جابه جا نمى کنیم

?ما در فصل بهار، آرام روى زمین قدم
بر مى داریم چون مادر طبیعت باردار است

?ما هرگز به درختان آسیب نمى رسانیم، ما فقط درختان پیر و خشک را قطع مى کنیم و قبل از قطع کردن براى آرامش روحش دعا مى کنیم

?حتى حیواناتى که براى مایحتاج غذایى در حد نیاز از آنها استفاده مى کنیم را نیز با اجازه و دعا براى آرامش روحش او را از چرخه ى هستى جدا میکنیم

?به اندازه ى مصرفمان درخت مى بُریم و گوشت تهیه مى کنیم

?هرگز هیزم ها را اسراف نمى کنیم

?اگر حتى یک درخت جوان و سرسبز را قطع کنیم ، همه درختان دیگر جنگل، اشک مى ریزند
و اشک آنها در دل ما نفوذ می کند و وجودمان را مجروح می کند و قلبمان آرام آرام تاریک می شود

?خاک مادر ما و آسمان پدر ماست

?باران عاشقانه ترین سرود هستی است

?طبیعت روح دارد و مهربانی را میفهمد

۱۲ نشانه‌ یک محیط کاری سمی

۱۲ نشانه‌ یک محیط کاری سمی

?تنبیه همیشه هست ولی هیچ پاداشی وجود ندارد.

?برای انجام هر کاری بوروکراسی شدید و سطوح متعدد تأیید و مدیریت وجود دارد و تلاش می‌شود که کوچک‌ترین رفتار کارمندان نیز از بالا کنترل شود.

?سود‌آوری، شکست دادن رقیب و کاهش هزینه‌ها تنها مواردی هستند که مورد توجه قرار می‌گیرند و به موارد دیگری که در سود خالص شرکت نقش دارند، توجهی نمی‌شود.

?مدیران با قلدری بر کارمندان حکومت می‌کنند یا اجازه قلدری کردن را به بعضی کارمندان‌شان در سازمان می‌دهند.

?با افراد همچون اشیاء یا منابع هزینه رفتار می‌شود نه دارایی و ثروت شرکت و به خوشحالی و رفاه آنها اهمیت بسیار کمی داده می‌شود. همچنین شواهد و نشانه‌های همدلی و هم‌دردی رهبران با کارمندان بسیار اندک است.

? کارمندان باید درون سازمان با هم رقابت کنند و این رقابت با یک سیستم ارزیابی که بر روی عملکردهای فردی تمرکز می‌کند و به کار گروهی توجهی نمی‌کند، به آنها تحمیل می‌شود.

? در محیط‌های کاری سمی، تعادل میان کار و زندگی وجود ندارد و زندگی فردی یا خانوادگی افراد باید برای کارشان قربانی شود.

?خودشیفتگی مدیران و داشتن رئیس‌هایی که گمان می‌کنند مرتکب هیچ اشتباهی نمی‌شوند، یکی دیگر از نشانه‌های محیط کاری سمی است.

? همکاران غرغرو

?شفافیت وجود ندارد. زمانی که شفافیت و ارتباط کمی درباره‌ اهداف درون سازمان وجود داشته باشد، تقریبا غیرممکن است که بتوانیم برای به ثمر رساندن کارها، یک رابطه‌ خوب و مبتنی بر اعتماد شکل بدهیم.

?نبود یک چارچوب بنیادین در کار باعث ایجاد هرج‌ومرج می‌شود. زمانی که فردی برای انجام یک کار مشخص توبیخ می‌شود در‌حالی‌که فرد دیگری برای انجام همان کار ترفیع می‌گیرد، این احساس ایجاد می‌شود که هیچ روال مشخصی وجود ندارد و کارمندان فکر می‌کنند مدیران از برخی کارمندان طرفداری می‌کنند.

?محیط به معنای واقعی کلمه بیمار است. زمانی که محیط کار به این شکل سمی باشد کارمندان واقعا دچار خستگی، فرسودگی و بیماری جسمی می‌شوند.

منبع: inc

خودویران‌گری چیست؟

بیشترِ ما تجربه‌ی گفتگوهای درونی منفی با خودمان را داریم. این که خودمان و توانایی‌هایمان را زیر سوال ببریم و به امکان رسیدن به هدف شک کنیم. زمانی که این واگویه‌های منفی زیاد شوند، تبدیل به خودویران‌گری می‌شوند. آدمِ خودویران‌گر زمانی که در تلاش است به هدفش برسد، ناگهان بدون هیچ دلیل منطقی ترمز می‌کند. او مهارت لازم برای انجام کار را دارد، قدرتش را دارد، و اشتیاق لازم برای رسیدن به هدف را هم دارد؛ اما چیزی جلویش را می‌گیرد و اجازه پیشرفت به او نمی‌دهد. پس اگر کاری هست که فکر می‌کنید باید قدرت کافی برای انجامش داشته باشید، اما نمی‌توانید انجامش دهید، خودویران‌گری دارد خودش را نشان می‌دهد. مواردی مثل به تعویق انداختن کارها، آرزوهای دست نیافته، نگرانی و خودخوری، خشم بی‌مورد، احساس بی‌ارزشی و … می‌توانند از نشانه‌های خودویران‌گری باشند. اگر تصمیم دارید در شغلتان پیشرفت کنید، یا زندگی‌تان را تغییر دهید، باید بر این خودویران‌گری غلبه کنید. وگرنه اعتماد به نفستان را از دست می‌دهید و دیگر توانایی‌هایتان را باور نخواهید کرد.

با کوتاه‌کردن لینک درآمد کسب کنید!

با کوتاه‌کردن لینک درآمد کسب کنید!

سایت‌هایی وجود دارند که شما با ثبت‌نام در آنها، می‌توانید لینک‌های خودتان را کوتاه کنید و به ازای هر کلیکی که سایر افراد روی آن لینک انجام می‌دهد، مبلغ را در حساب کاربری‌تان دریافت نمایید. این مبلغ پس از رسیدن به حداقل برداشت، به حساب بانکی شما واریز می‌شود سایت‌ ایرانی که در این زمینه فعال است، اپیزو است.

]اما چرا این سایت‌ها پس از کلیک کاربران روی لینک‌های کوتاه شدن پول می‌دهند؟ این سایت‌ها دارای تبلیغ‌دهندگانی هستند که حاضرند به ازای نمایش یا کلیک روی تبلیغات‌شان به سایت پول پرداخت کنند. به همین دلیل پس از کلیک کردن روی لینک کوتاه شده، کاربر ابتدا تبلیغاتی را مشاهده می‌کند و سپس به لینک هدف (لینک قبل از کوتاه شدن) وارد می‌شود.

شما به راحتی می توانید لینک کوتاه تولید کنید و آن را در تلگرام، وب سایت، وبلاگ، فیسبوک و … پخش کنید و از آن درآمد کسب کنید، به همین راحتی بدون هیچ هزینه ای!!!

همین حالا با کلیک بر لینک زیر در این سایت ثبت نام کن و برا خودت درامد کسب کن!

ورود به صفحه اصلی سایت اپیزو

ثبت نام در سایت اپیزو

 

معنای زندگی

معنای زندگی

ویکتورفرانکل روان شناس معنا گرا برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه پیشنهاد می کند:

۱- اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می تواند با معنا باشد، (در اینجا انسان از خود سؤال می کند: من برای چه زنده هستم؟

 ۲- انسان معنا را در شیوه تجربه کردن زندگی ، یا کسی را دوست داشتن، می بیند.(در اینجا انسان از خود می پرسد:من برای چه کسی زنده هستم؟)

۳- انسان معنا را در بحبوحه ی مشکلات سنگین در می یابد. طرز برخوردی که ما نسبت به رنج انتخاب میکنیم.

در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرو می شویم. مثلاً(یک بیماری غیر قابل علاج، مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده،…) در این جاست که زندگی را معنا میکنیم.(در اینجا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر و اجتناب ناپذیر نداشته باشم؟)

ویکتور فرانکل معتقد است که درست در جایی که ما با یک موقعیت روبه رومی شویم که نمی توانیم آن را تغییر دهیم از ما انتظار می رود که خود را تغییر دهیم، رشد کنیم، بالغ شویم و از خود فراتر رویم…

گوردون آلپورت در مقدمه ی کتاب «انسان در جستجوی معنا» فرانکل می نویسد :

اگر زندگی کردن رنج بردن است، پس برای زنده ماندن باید ناگزیر معنایی در رنج بردن یافت. اگر اصلا زندگی خود هدفی داشته باشد ، رنج و مرگ نیز معنا خواهد یافت.

اما هیچ کس نمی تواند این معنا را برای دیگری بیابد. هرکس باید معنای زندگی خود را، خود جستجو کند و مسئولیت آن را پذیرا باشد . اگر موفق شود، با وجود همه تحقیرها به زندگی ادامه می دهد.

منبع: انسان در جستجوی معنا /ویکتور_فرانکل