بایگانی ماهیانه: نوامبر 2017

ای انسان دنیا، فقط برای تو نیست…..

هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست،
و هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشه اش
نمی کشد!
هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد،
و قناری میداند قار قار هم شنیدن دارد.
هیچ موشی ، به فیل بخاطر بزرگی اش حسادت نمیکند.و زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست…
و رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد!
کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند.
زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن، زشت و زیبا نمیکند!!
هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند و همنوعانش را به خاک و خون نمی کشد!
ای انسان دنیا، فقط برای تو نیست…..

هفت قانون منطقی‌ زندگی

هفت قانون منطقی‌ زندگی

۱. با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند.

۲. آنچه دیگران در مورد شما فکر میکنند به شما ارتباطی‌ ندارد.

۳. گذشت زمان تقریبا داروی هر دردی است؛ به زمان کمی‌ فرصت دهید.

۴. کسی‌ دلیل و مسئول خوشبختی‌ شما نیست؛ خودتان مسئولید.

۵. زندگی‌ خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی‌ آنها برای چه و چگونه است.

۶. زیاد فکر نکنید؛ اشکالی ندارد که جواب بعضی‌ چیز‌ها را ندانیم.

۷. لبخند بزنید؛ شما مسئول حل تمام مشکلات دنیا نیستید.

تفاوت بین پایان_نامه (Thesis) و رساله (Dissertation)

 تفاوت بین پایان_نامه (Thesis) و رساله (Dissertation)

در برخی از دانشگاه‌ها بین رساله و پایان‌نامه تفاوتی قائل نیستند. اما بین این دو واژه تفاوت وجود دارد. معمولاً واژۀ پایان‌نامه یا تز برای درجۀ کارشناسی‌ارشد (Master) بیان می‌شود و رساله یا دیزرتیشن برای درجۀ دکتری (PhD).

در پایان‌نامۀ کارشناسی‌ارشد، دانشجو برای اولین بار به‌طور جدی کار پژوهشی خود را آغاز می‌کند. از دانشجو انتظار می‌رود به اصول روش تحقیق توجه کند و پژوهش او از اصالت و نوآوری (Orginality) برخوردار باشد.

در حالی که در رسالۀ دکتری از دانشجو انتظار می‌رود نه تنها باید پژوهش او از اصالت و نوآوری برخوردار باشد، بلکه باید اندیشه‌ها، تفسیرها، و تحلیل‌های خود را دربارۀ هرگونه اطلاعات گردآوری شده، بیان کند. در واقع حضور اندیشه‌های خود پژوهشگر در رسالۀ دکتری برجسته است. در نهایت در رسالۀ دکتری پژوهشگر باید بتواند نظریه‌ای جدید یا ناقض یا تأییدکنندۀ نظریات پیش از آن را ارائه دهد.

برآورد نقطه ای و فاصله ای

برآورد نقطه ای و فاصله ای

هدف استنباط آماری به دست آوردن و نتیجه گیری در مورد پارامتر جامعه است.
می دانیم پارامتر جامعه مجهول است و باید از روی نمونه ای که از چامعه به دست می آید به براورد یا تخمین مقدار ان بپردازیم.
دو نوع برآوردگر یا تخمین زننده برای پارامتر جامعه وجود دارد.
۱- برآورد کننده ی نقطه ای: برآورد کننده ای را برآوردگر نقطه ای پارامتر جامعه می گوییم که تنها یک عدد را به عنوان برآوردی ( تخمینی) از پارامتر جامعه ارائه کند.
۲- برآورد کننده فاصله ای یا فاصله اطمینان: برآورد فاصله ای یا فاصله اطمینان تخمین می زند که پارامتر جامعه در میان دو عدد مشخص قرار می گیرد یا به عبارت دیگر فاصله ای را ارائه می کند که با احتمال مشخص (۱- ) پارامتر جامعه در آن فاصله قرار می گیرد.
به این فاصله (به عنوان مثال (a,b))  فاصله اطمینان و به احتمالی که این فاصله شامل پارامتر جامعه باشد درجه اعتماد یا سطح اطمینان می گوییم.
بنابراین فاصله اطمینان یا برآورد فاصله ای عبارت است از تخمین فاصله ای از a تا b که انتظار می رود پارامتر جامعه با احتمال (۱- ) ( سطح اطمینان) در این فاصله قرار گیرد.

 اگر عین استنباطی که از برآورد نمونه گرفته ایم به پارامتر جامعه تعمیم بدهیم برآورد نقطه ای است ” مثلاً مشاهده شده اگر ۴۰% افراد نمونه ناراضی اند و عین این را به جامعه تعمیم بدهیم و بگوییم جامعه نیز ۴۰% ناراضی اند، برآورد نقطه ای سات.

ولی اگر علاوه بر یافته نمونه مقداری به پارامتر جامعه اضافه کنیم مثلاً بگوییم ۵±۴۰% افراد جامعه ناراضی اند، برآورد فاصله ای است.

 

دسترسی به انواع پرسشنامه های استاندارد، با روایی،  پایایی، روش نمره گذاری و منابع معتبر

تجزیه و تحلیل داده های آماری با نرم افزار پیشرفته SPSS

مبانی نظری و پژوهشی متغیر های مختلف

مطالب متنوع روش تحقیق، مدیریت و …

انواع  پاورپونت

عضویت در کانال تلگرام

خطاهای شناختی

خطاهای شناختی

?ذهن خوانی mind reading
فکر می کنید، بدون شواهد کافی می دانید که دیگران به چه چیزی فکر می کنند. مثل : ”جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.

?پیش گویی furtune telling
پیش بینی می کنید که حوادث آینده، بد از آب در می آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می کند. مثل : ”در امتحان شکست می خورم” یا ”کاری گیر من نخواهد آمد”.

?فاجعه سازی catastrophizing
معتقدید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است. مثل : ”افتضاح می شود اگر در دانشگاه قبول نشوم”.

?برچسب زدن labling
به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت می دهید. مثل : ”من آدم بدبختی هستم” یا من آدم بی ارزشی هستم”.

?نادیده گرفتن جنبه های مثبت discounting positives
مدعی هستید که کار های مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند. مثل: ”این کار از عهده همه بر می آید” یا ”قبول شدن در کنکور که کار مهمی نیست”.

?فیلتر منفی negative filter
تقریبا همیشه جنبه های منفی را می بینید و به جنبه های مثبت توجه نمی کنید. مثل: ”هیچ کس مرا دوست ندارد”.

?تعمیم افراطی overgeneralizing
بر پایه یک حادثه، الگو های کلی منفی را استنباط می کنید. مثل: ”این اتفاق همیشه برای من اتفاق می افتد” یا ”در همه کار ها شکست می خورم”.

?تفکر دوقطبی dichotomus thinking
به وقایع پیرامون و انسان های اطراف با دید همه یا هیچ نگاه می کنید. مثل : ”همه مرا طرد می کنند” یا همه وقتم تلف شد“.

?باید اندیشی should
به جای این که حوادث را بر پایه چیزی که هستند ارزیابی کنید. بیشتر آن ها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می کنید. مثل : ”باید کارم را خوب انجام بدهم” یا ”باید در کنکور قبول شوم”.

?شخصی سازی personalizing
علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می گیرید. مثل : ”ازدواجم بهم خورد، چون من مقصر بودم”.

?سرزنش گری blaming
دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می کنید. مثل : ”دیگران باعث عصبانیت من می شوند” یا ”والدینم باعث و بانی همه مشکلات من هستند”.

?مقایسه های نا عادلانه unfair comparisons
حوادث را طبق معیار های ناعادلانه تفسیر می کنید. خودتان را با کسانی مقایسه می کنید که از شما برترند و به این نتیجه می رسید که آدم حقیری هستید. مثل : ”او خیلی موفق تر از من است” یا ”شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد”.

?تاسف گرایی regret orientation (کشکول ای کاش)
به جای این که در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان بر می آید، بیشتر به این مسئله می اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می کردید. مثل : ”اگر تلاش کرده بودم ، شغل بهتری پیدا می کردم” یا ”ای کاش این حرف را نمی زدم”.

?چی می شد اگر what if
دائم از خودتان سوال می کنید چی می شود اگر چنین اتفاقی بیفتد و با هیچ جوابی راضی نمی شوید . مثل : ”حرف شما درست است، اما چی می شود اگر مضطرب شوم؟” یا ”چی می شود اگر نفسم در سینه حبس شود؟”

?استدلال هیجانی emotional reasoning
از احساسات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می کنید. مثل : ”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری می افتد.”

?نادیده انگاری شواهد متناقض ignoring counter evidences
شواهد یا استدلال های ناهمخوان با تفکر خود را ردرد می کنید. مثل : ” هیچ کس مرا دوست ندارد”. هر گونه شواهد متناقض را نادیده می گیرد و در نتیجه فکرتان همیشه تایید می شود.

?قضاوت گرایی judgment focus
به جای این که خودتان، دیگران و حوادث پیرامون را بپذیرید و درک کنید، اغلب آن ها را در قالب ارزیابی های سیاه و سفید می نگرید. دائم خودتان و دیگران را طبق یکسری معیار های دلبخواهی، ارزیابی می کنید و متوجه می شوید که خودتان و دیگران پایین تر از آن حدی هستید که باید باشید. مثل : ”در دوران دانشگاه خوب عمل نکردم” یا ”اگر تنیس بازی کنم، از پس آن بر نمی آیم” یا ”سارا چقدر موفق است، ولی من اصلا موفق نیستم”.

? منبع: تکنیک های شناخت درمانى
? نوشته: رابرت لی هی
? ترجمه: حسن حمیدپور

خوارزمی

اعدادی که به اعداد انگلیسی شناخته میشوند ابداع دانشمند، ریاضیدان ، ستاره‌شناس،فیلسوف ومورخ ایرانی، خوارزمی بوده است. ✔️برابری هر عدد با تعداد زوایای آن

اعدادی که به اعداد انگلیسی شناخته میشوند ابداع دانشمند، ریاضیدان ، ستاره‌شناس،فیلسوف ومورخ ایرانی، خوارزمی بوده است.
✔️برابری هر عدد با تعداد زوایای آن