🔺”جان کندی تول” تصور می کرد به دنیا آمده که نویسنده باشد. وقتی این مرد ۲۶ ساله آمریکایی نوشتهای را برای انتشارات “سایمون و شوستر” فرستاد، مطمئن بود که رمان قرن را تحویلشان داده، اما سایمون و شوستر دست رد به سینهاش زدند؛ درست مثل بقیه انتشاراتیها که او از آنها درخواست کرده بود.
عمیقترین باورش در هم شکست. اول به نوشیدن مفرط مشروبات الکلی روی آورد و شش سال بعد خودکشی کرد. بعد از خودکشی مادرش بالاخره برای نوشتهاش یک ناشر پیدا کرد و کتاب “اتحادیه ابلهان” در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و به عنوان یک شاهکار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. کتاب او بیش از ۱۱ میلیون نسخه فروخت.
🔺برتراند راسل گفته: “یکی از نشانههای نزدیکی به فروپاشی عصبی این است که فرد باور داشته باشد که کارش بسیار مهم است. این دقیقا خطرِ ندای درون است؛ اینکه شما خودتان و کارتان را زیادی جدی بگیرید. اگر مثل “جان کندی تول” همه چیز را در گرو تحقق یک خواستهی مشخص بگذارید، نمیتوانید زندگی خوبی داشته باشید.
🔺ایرادی ندارد که هدف های بزرگ داشته باشید، اما به شرطی که ارتباطتان با آنها صحیح و با فاصلهای مناسب باشد. اگر چشم بسته به دنبال ندای درونی خود بروید، سراغ یک فرمول عالی برای یک زندگی عذابآور رفتهاید.
🔺اگر در عصر حاضر یک نفر به شما بگوید ندای درونیاش راه دیگری برای او باقی نگذاشته به جز وقف زندگیاش به گیتار، میتوانید با اطمینان بگویید که شیرین عقل است.
حتی اگر چیزی به عنوان ندای درون واقعی وجود داشته باشد باز هم توصیه نمیشود که به هر قیمتی به دنبال آن بروید. هکرها، شیّادها و تروریست ها، همگی بر این باورند که ندای درونیشان را شنیدهاند و از کارشان رضایت دارند!
◀️ پس چه کار کنیم؟
🔺به صدای ندای درونیتان گوش ندهید؛ ندای درون چیزی نیست جز شغلی که دوست دارید داشته باشید. چنین چیزی وجود خارجی ندارد. فقط استعداد و علایق شما مطرح هستند. مهارتهایی را که واقعاً دارید، تقویت کنید نه استعدادهای خیالیتان را.
یک نکتهی مهم فرعی: بقیه افراد هم باید به استعدادهای شما بها بدهند. به هر حال باید به طریقی امرار معاش کنید. همانطور که فیلسوف انگلیسی، “جان گری” گفته: “آنهایی که به استعدادشان بیتوجهی شده، ناراحتتر از دیگر افرادند.”
✏️ هنر خوب زندگی کردن
👤 رولف دوبلی