بسته به فرهنگ هر کشور و شرایط سیاسی و اقتصادی هر ناحیه پاسخ به این سوال هم متغیر است. برخیها فلسفه عملیتری در زندگی خود دارند و از سالها پیش به دنبال این کارها میروند و برخی هوش هیجانیشان در این مورد خوب نیست و شغل ظاهرا با کلاس بهتر، اما پر از رنج را انتخاب میکنند.
اما ببینیم به طور خلاصه چه نمونههایی در مورد افراد و حرفههای با درآمد نجومی و کار آسان وجود دارند:
🔺اینفلوئنسرها:
آیا باید از اینفلوئنسرها انتقاد کرد؟ حقیقت این است که خود جامعه آنها را رو میآورد و به هر مطلب و عکس بیاهمیت آنها واکنش نشان میدهد. اینفلوئنسرها دوزهای دوپامین را وارد مغز آدمهای آسانگیر میکنند و مهمتر از آن رویای داشتن زندگی راحت و پول بیزحمت را در ذهن آنها هم بیدار میکنند.
🔺سهامداران بیمارستانها و مدیران آنها:
این حرفه مسلما در خارج هم بسیار پردرآمد است. کار را یک سری پزشک محوری با حقوق متوسط میکنند و سود اصلی را آنها میبرند. اما باید توجه داشته باشیم که سرمایههای کلان اولیه هم در مواردی تصادفی از آسمان نازل نشدهاند و این اشخاص روزها سختی داشتهاند. اما اینکه باید این همه تفاوت درآمدی بین دارندگان و تلاشگران باشد، موضوع دیگری است.
🔺اقتصاددانها و مشاوران اقتصادی:
بسیاری از آنها بابت یک مشاوره پول کلانی درمیآورند. هر چقدر هم اقتصاد یک کشور از قواعد دانش اقتصاد تبعیت کند، نقش آنها پررنگتر میشود.
🔺سیاستمداران سابقی که بابت کتاب و سخنرانیهای خود کلی پول درمیآورند:
کتابهای روسای جمهور آمریکا در ایران هم پرفروش هستند چه برسد به خود آمریکا. به علاوه آنها جلسات سخنرانی میلیوندلاری منظم دارند.
سوال این است که آیا کتابهای آنها ارزش این همه توجه را دارد. در مواردی بله، اما در مواردی هم نه. گاهی کتابهای آنها پر از لفاظیهای بیاهمیت است و در مورد مهمترین مسائل دورانشان فقط جملاتی دیپلماتیک میتوانید پیدا کنید.
🔺روسای برخی از شرکتها وقتی درآمد شرکت اصلیشان از حدی بالاتر میرود و شرکتها و استارتآپهای آیندهدار را میخرند:
خرید توییتر و اینستاگرام را چه کسی دوست داشت؟ اینستاگرام الان کلی درآمد برای متا دارد و مبلغ خرید اولیه آن مسخره به نظر میرسد.
به نظر میرسد که صاحبان استارتآپهای بزرگ در بازهای وارد یک شیب نزولی فکری و خلاقیت میشوند و فقط میتوانند با پول خود و خلاقیت زیردستهای خود زنده بمانند. مانند همان کاری که ایلان ماسک الان میکند.
🔺کسانی که به خاطر اینکه مقدار زیادی پول دستشان است، پول درمیآورند:
مانند شرکتهای بیمه و بانکداری که چون پول زیادی زیر دستشان است خود را محق میدانند که دستکم در بخشهای بالای مدیریتی پاداش و کارانههای باورنکردنی بدهند.
🔺شرکتهای دارویی یا واردکننده دارو و محصولات پزشکی:
در حالی که بسیاری یک درصد خاص از پزشکان را ثروتمند میدانند، پول اصلی جای دیگری است: شرکتهایی که دارو و لوازم پزشکی میسازند یا وارد میکنند.
البته شرکتهای دارویی مبالغ هنگفتی برای توسعه و تحقیق مصرف میکنند، اما در بسیاری موارد حاشیه سود بالایی دارند و وقتی یک دارو به نام خود ثبت میکنند تا مدت زیادی از عواید هنگفت برخوردار میشوند.
🔺سخنرانهای انگیزشی و نویسندگان کتابها:
واقعا چند درصد از شرکتکنندگان در سخنرانیهای انگیزشی، مسیر زندگیشان تغییر کرده است؟ ممکن است چند صباحی ترشح هورمونهای هیجانی و لحن سخنران و امیدی که میدهد، آنها را آدمهای کوشاتری کند.
🔺هر رئیس شرکتی با درآمد بسیار افزونتر از کارمندان، و رانت اطلاعاتی که باعث میشود به موقع سهام خود را بفروشد.
🔺اعضای برخی نهادها و سازمانهای ورزشی که همیشه عملکردی غیرشفاف دارند.
🔺دلالهای خودرو و معاملات ملکی در برخی کشورها
✍منبع: کانال آموزه های سازمانی