بایگانی دسته: انگیزشی و موفقیت
راههای رسیدن به شادی همیشگی
راههای رسیدن به شادی همیشگی
بطور کلی سه عامل وجود دارند که تاثیر بسزایی بر میزان شادی فردی شما خواهند داشت. بنابراین لازم است نگاه دقیقتری به این سه عامل اساسی داشته باشیم:
۱⃣ شرایط محیطی:
از میان فاکتورهای موثر بر افزایش یا کاهش شادی فردی، شرایط محیطی ما شامل سلامتی، ثروت، موقعیت اجتماعی و… فقط تا ۱۰ درصد اهمیت داشته و تعیینکننده هستند. این چیزی است که اکثر دانشمندان و محققان بر آن اتفاق نظر دارند.
تحقیقات نشان داده ثروتمندترین افراد جامعه آمریکا، یعنی کسانی که از درآمد سالانه بالای ۱۰ میلیون دلار برخوردارند، دارای سطح شادی فردی تقریباً برابر و گاه پایینتر نسبت به زیر دستان و کارگران و کارمندانی که برای آنها کار میکنند هستند و این به آن معناست که نقش عوامل مادی و پولی در کاهش یا افزایش سطح شادی و رفاه، بسیار اندک و محدود است.
۲⃣ ویژگیهای وراثتی:
ظرفیت و توانایی افراد برای شادی، تا حدی ارثی است و بخشی از ساختار بیولوژیک افراد محسوب میشود. مطالعات روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان نشان داده که هر انسانی با یک نوع آستانه شادی خاص و منحصر به فرد متولد میشود که عمدتا ریشه در ویژگیهای بیولوژیک پدر یا مادر یا هر دوی آنها دارد و به همین دلیل است که بعضی از افرادی که دارای پدر و مادر شادتری نسبت به دیگران هستند، از پتانسیل مناسبتری برای سرزندگی برخوردارند و بالعکس.
حال سوال کلیدی اینست که اگر فردی نه پدر و مادر شاد و امیدوار داشته باشد، نه از شرایط مالی، جسمی و اجتماعی مطلوبی برخوردار باشد، آیا شانسی برای شاد بودن و در رفاه بالا زندگی کردن دارد؟ پاسخ این سوال قطعا مثبت است، چرا که عامل سومی در افزایش یا کاهش سطح شادی و رفاه تاثیرگذار است که میتواند تمام این کمبودها و مشکلات را جبران کند و آن «خود و رفتار خود» است.
۳⃣ خود و رفتار خود:
محققان بر این اعتقادند که بیش از ۵۰ درصد شادی افراد، تحت تاثیر کارهایی که انجام میدهند و نگرشها و احساسات درونی آنها قرار دارد. به عبارت بهتر این رفتار و افکار و کردار انسانهاست که تعیینکننده سطح شادی آنهاست و میتواند محدودیتهای ژنتیک و شرایط نامساعد محیطی را جبران کند.
متیو ریکارد، نویسنده شهیر فرانسوی و نویسنده کتاب معروف «شادی: رهنمونهایی برای توسعه مهمترین مهارت زندگی» که از او با عنوان «شادترین انسان روی کره زمین» یاد میشود، میگوید: «شادی برای من میتواند خوردن یک بشقاب پر از اسپاگتی باشد، یا پیادهروی روی برفها در یک شب پر ستاره و….» پس برای هر کدام از ما شادی میتواند مصادیق متفاوتی را شامل شود.
بنابراین اگرچه بعضیها به طور طبیعی شادتر از دیگران هستند، اما شادی همه انسانها، شکننده و آسیبپذیر و در نتیجه کوتاهمدت و ناپایدار است. برای رسیدن به شادی همیشگی باید به مهارت شاد بودن دست یافت. برای این کار باید به ذهنمان آموزشهای کافی و مناسبی بدهیم و یک سری خصوصیتهای انسانی مانند آرامش درونی، تفکر هدفمند و عشق بیقید و شرط را در خود تقویت کنیم.»
👤 کن رابینسون
📖 کتاب Finding Your Element
چهار اصل سلامت
چهار اصل سلامت
✔️ شادی، احترام، امنیت و آرامش
➖ این چهار اصل نشانه داشتن تن و روان و زندگی سالم است.
ارتباط خود را با کسانی که این چهار عنصر حیاتی شما را تحقیر یا تضعیف می کنند، کم کرده یا به مرور فاصله بگیرید حتی اگر نزدیکترین کسان شما باشند.
اگر با کسی از گفتن یک حرف بترسید که روزی از آن سواستفاده کند؛ امنیت ندارید! از این گونه آدمها فاصله بگیرید.
اگر نزد کسی میروید که تا شما را میبیند؛ مینالد؛ انرژی روانی و شادی شما را میگیرد، از او فاصله بگیرید.
روابط آزار دهنده بیماری میآفرینند، زیرا حداقل یکی از چهار اصل سلامت را از بین میبرند.
سلامتی بر سنت و هنجار مقدم است. سنتهایی که حفظ کردید دردها و بیماریهای شما را تسکین نمیدهند.
خود را از قید افکار و باورهای آزار دهنده رها کنید
پنج دلیل که چرا در مسیر هدفمان، نباید به حرف هرکسی توجه کنیم
پنج دلیل که چرا در مسیر هدفمان، نباید به حرف هرکسی توجه کنیم:
۱٫ شما تنها کسی هستید که به خوبی میدانید تواناییهایتان چه هست، نه مردم.
۲٫ شما به خوبی میدانید که این خودتان هستید که مسبب شادی خود میشوید، نه مردم.
۳٫ شما از هدف و منظور خود باخبر هستید، نه مردم.
۴٫ شما تمایل شدیدی دارید که به هدف خود برسید، نه مردم.
۵٫ شما تنها کسی هستید که میتوانید خواستهی خودتان را عملی کنید، نه مردم
مفهوم درماندگی آموخته شده چیست؟
مفهوم درماندگی آموخته شده چیست؟
دانش آموزی که برای پیشبرد اهداف خود زحمت می کشد و تلاش بسیار می کند، انتظار دارد که در پایان مورد بازخورد مناسب قرار گیرد و در ازای زحمتی که کشیده است، از نتایج زحمت خود بهره مند شود.
حال اگر به دلایلی این مورد صورت نپذیرد، دانش آموز منفعل شده و دیگر تلاشی از خود نشان نمی دهد و این بدترین حالتی است که ممکن است، به سراغ دانش آموز بیاید.
به طورکلی کودکی که شب تا دیروقت درس خوانده است، وقتی در ازای تلاش خود نمره مطلوب کسب نکند، ممکن است برای خود راهی جز گوشه گیری و انزوا نیابد.
“درماندگی آموخته شده” در حال حاضر به عنوان بیماری مزمن درآمده و دانش آموزان و دانشجویان را حیران و سرگردان کرده است. برای دستیابی به شناخت این گسست که یأس، بدبینی و بی اعتمادی عمومی را در پی داشته است، هر انسان فرهیخته و فرهنگ دوست را به فکر و چاره جویی وامی دارد.
مفهوم درماندگی آموخته شده (Learned helplesseness) تا حدودی توسط پژوهشگران به تصویر کشیده شده است. این مفهوم معرف منفی ترین حالت درک از خود است.
درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی دانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر می کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمی یابند. این موضوع که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فرد هستند، ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت.
سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژه ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد می شود، تعریف کرد.
گیلتی پلژر شما چیست؟
گیلتی پلژر شما چیست؟
🔸تصور کنید در حال رانندگی، به یک آهنگ شش و هشت فاقد ارزش هنری با صدای بلند گوش می دهید. با توقف پشت چراغ قرمز ناگهان متوجه می شوید در ماشین کناری، دوست و یا همکار شما نشسته است. بلافاصله صدای آهنگ را کم می کنید چون اگر همکارتان بفهمد طرفدار آن سبک موسیقی هستید، بسیار ضایع خواهید شد. این آهنگ، اصطلاحا “گیلتی پلژر” شماست.
🔸 گیلتی پلژر (guilty pleasure) هر چیزی است نظیر یک فیلم، برنامه تلویزیونی، یک آهنگ و هر رفتار دیگر که در شان شما نیست و از بیان آن خجالت می کشید، با این حال از انجام آن لذت می برید. آن رفتار بر قضاوت سایرین نسبت به شما تاثیرگذار است و به همین دلیل پنهانی آن را انجام می دهید. به عبارت دیگر، گیلتی پلژر چیزی است که شما قاعدتا نباید دوست داشته باشید ولی به هر حال دوستش دارید.
🔸گیلتی پلژر را می توان “لذت گناه آلود” یا “دلچسب ناپسند” ترجمه نمود. بگذارید با یک مثال دیگر مفهوم گیلتی پلژر را روشن تر کنم. وقتی در جمع دوستان در مورد علائق سینمایی خودتان در حال بحث هستید، وانمود می کنید که طرفدار کارگردان هایی همچون آندره تارکوفسکی، اینگمار برگمن و دیوید لینچ می باشید، با اینحال در خلوت خودتان فیلم های هندی از نوع کاملا تخیلی می بینید و بسیار هم لذت می برید؛ با این توضیح، فیلم های هندی گیلتی پلژر شما هستند!
🔸از مفهوم گیلتی پلژر در حوزه تبلیغات بسیار استفاده می شود. در جدیدترین پژوهشی که در این زمینه انجام شده و در ژورنال بسیار معتبر Journal of Business Research به چاپ رسیده این نتیجه حاصل شده است که تبلیغاتی که در آنها از مفهوم گیلتی پلژر استفاده می شود، تاثیر متفاوت بر مردان و زنان دارد. این تبلیغ ها احتمال خرید زنان را افزایش می دهند اما در مورد مردان تاثیر عکس دارند.
🔸 مطابق با جستجویی که انجام داده ام، آهنگ “گنگم استایل” و رای دادن به دونالد ترامپ گیلتی پلژر خیلی ها بوده است. آقای گلزار از چهره های مشهور و محبوب ایرانی است. تعداد فالوورهایی که در اینستاگرام دارد و فروش فیلمهایش گواه این امر می باشد. با اینحال وقتی در جمع های مختلف در مورد ایشان صحبت می شود تقریبا تمام افراد نه تنها خود را طرفدار ایشان نشان نمی دهند بلکه ابراز بیعلاقگی نیز می نمایند.
به تجربه دریافتهام که گلزار گیلتی پلژر خیلی ها می باشد؛ یعنی در کنار علاقمندانی که خود را همواره طرفدار ایشان نشان می دهند برخی نیز در ظاهر این موضوع را انکار می کنند ولی با اینحال مرتب عکس های ایشان را می بییند، اخبارشان را دنبال می کنند و … .
این موضوع در مورد برخی سلبریتی های دیگر و افرادی که در اینستاگرام فالوورهای زیادی دارند نیز صادق است.
🔸 با توجه به مطالبی که بیان کردم می توان نتیجه گیری نمود که همه آدمها گیلتی پلژر دارند. اگر بخواهم به تعدادی از گیلتی پلژرهای خودم اعتراف کنم می توانم به این موارد اشاره کنم: برخی از فیلم های طنزی که به فیلم های اتوبوسی هم معروف هستند را دوست دارم؛ گاهی اوقات آتاری (از بازی های دوران کودکی) و یا مار (بازی قدیمی گوشی نوکیا) بازی می کنم؛ بعضی از آهنگ های خواننده پرحاشیه داخل ایران را دوست دارم؛ و …
گیلتی پلژرهای شما چیست؟
✍ دکتر رضا صالح زاده
حرکت به سوی مشکل بزرگ
اگر دائما به حرف های کسانی گوش می کنید که دقیقا همانند شما فکر می کنند، پس باید بگوییم که به سمت یک مشکل بزرگ حرکت می کنید
ریچارد برانسون
پدیده سواد مصنوعی و الگوی جدید نادانی
پدیده سواد مصنوعی و الگوی جدید نادانی
روزانه فقط در تلگرام بیش از ۳ میلیون مطلب منتشر می شود. جالب است بدانید در ساعت ۴ صبح که میزان مطالب منتشر شده به کمترین مقدار خود می رسد نیز ۲۵ هزار مطلب نشر می یابد. این میزان تولید محتوا در شبکه های مختلف اجتماعی در طول تاریخ بی نظیر و فوق العاده است و منجر به پدیده جالبی شده: «همه ما» راجع به «همه چیز» می دانیم اما با ویژگی هایی خاص.
کارل تارو ژورنالیست معروف ژاپنی می گوید: هر وقت هر کسی از هر چیزی سخن میگوید ما وانمود می کنیم که دربارۀ آن میدانیم. همکارانمان دربارۀ فیلم، کتاب، قیمت ارز، حمله نظامی آمریکا صحبت میکنند سرمان را بالا و پایین می بریم یعنی من هم دربارۀ آن می دانم. این درصورتی است که آن ها دربارۀ آن موضوع فقط نظرات کس دیگری را در یک شبکه اجتماعی خوانده اند و آن را بازگو می کنند همان گونه که ما نیز چنین می کنیم. ما به شکلی خطرناک به نوعی کپی برداری از دانایی نزدیک میشویم، که در واقع الگوی جدید نادانی است. ما با سواد مصنوعی روبرو هستیم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
رسانه ها باعث شده اند به سرعت برق در معرض اخبار و به سرعت باد در معرض تحلیل اخبار قرار بگیریم. محیط اطراف ما پر است از اخبار مغشوش، اعداد و ارقام گول زننده و حرف های جهتدار. سه مساله این موضوع را تشدید می کند:
۱- حجم بالای اخبار و تحلیل ها. اطلاعات بیشتر یعنی فرصت کمتر برای بررسی دقیق تر آن ها.
۲- سبک زندگی شتابان: زندگی امروزی نسبت به ۲۰۰ سال پیش بسیار چگال تر شده است. یعنی میزان رخدادهای کاری و ارتباطاتی در واحد زمان بیشتر شده است.
۳- سواد مصنوعی: نظرات ما از پرسهزدن در شبکههای اجتماعی سرچشمه میگیرند، نه مطالعۀ کتابها! این کپی برداری از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.
به همین خاطر است که اخبار درست و غلط و شایعه و حقیقت در فضای مجازی تقریبا هم ارزشاند. چرا؟ چون ما فرصت نمی کنیم که درستی آن چه را که دریافت می کنیم، بررسی کنیم. بلافاصله آن را می خوانیم و احتمالا آن را برای دیگران فوروارد (ارسال) می کنیم و در گفتگوهای خانوادگی یا دوستانه یا کاری مان از آن اطلاعات استفاده می کنیم که نشان دهیم از زمانه عقب نیستیم. مثلا گزارشی در فضای مجازی منتشر شد در مورد وضعیت اقتصاد ایران در سال ۹۷، ملت هم بدون اینکه از صحت و سقم آن و همچنین اعتبار منبع آن اطمینان حاصل کنند، آن را برای دیگران ارسال می کردند. وقتی هم که با این انتقاد روبرو می شدند که این گزارش مکنزی نیست. جواب می دادند که گزاره های آن درست است. خوب! اولا اینکه از کجا معلوم که این گزاره درست است. مرجع صحت سنجی این گزاره ها کجاست؟ شخص شما؟ حتی اگر مکنزی گفته باشد اگر چیزی به شهود ما نزدیک است حتما درست است؟ اگر حتی چند گزاره در این گزارش درست باشد آیا به آن معناست که همه آن گزاره ها درست اند و متعلق به مکنزی؟
چه می توان کرد؟
۱- تعلیق قضاوت. نه باور کنید و نه رد کنید. زمانی که استدلال به نفع یا علیه آن گفته یا نوشته ندارید نه ردش کنید، قضاوت خود را معلق کنید تا زمان دریافت اطلاعات کافی برای قضاوت.
۲- در حالت مستی قضاوت نکنید. دو روانشناس آمریکایی در مطالعات خود نشان دادند زمانی که افراد از آرامش فکری بیشتری برخورداند، کیفیت قضاوتهای حرفه ای شان افزایش پیدا می کند. مطالعات نشان داده زمانی که شتابزده، هیجانی، خسته و پریشان هستیم، کیفیت قضاوت های ما افت می کند و قضاوتی که در زمان شتابزدگی می کنیم به اندازه قضاوت یک فرد مست، غیرقابل اتکاست.
۳- به ساختارهای مشکوک، حساس باشید. جملاتی که با فعل مجهول و بدون فاعل ساخته شدهاند مانند «گفته میشود» یا «شنیدهها حاکی از آن است که» و «یا بر اساس اخبار منتشر شده» روشی برای پیچاندن شما هستند. در این ساختارها خبر وجود دارد. اما منبع خبر وجود ندارد.
۴- برای هر چه می خوانید یا می شنوید از خودتان بپرسید: الف) آیا از منبع خبر/گزارش مطمئن هستم؟ ب) آیا شواهد تاییدکننده یا استدلال های قانع کننده آورده شده یا اینکه یک حرف به زبان های مختلف تکرار شده؟ ج) آیا بین مقدمه و اطلاعات ارایه شده و نتایج رابطه منطقی وجود دارد؟ د) آیا تمام واقعیت بیان شده یا بخشی از واقعیت؟
۵- از چرا و کلمات هم خانواده استفاده کنید. آدم های دقیق دائم می پرسند چرا؟ چرا کاندیدای ریاست جمهوری شما بهتر است؟ چه چیز باعث می شود که فکر کنید قیمت ارز بالا می رود؟ چطور به این نتیجه رسیدید؟
۶- در منطق، فصلی وجود دارد به نام مغالطات. برای تقویت تفکر سنجشگرانه (انتقادی) بخش مغالطات را بخوانید با بیش از ۷۰ نوع مغالطه (=دامگاه اشتباه ذهنی) آشنا شوید.
۷- حضور در شبکه های اجتماعی مفید است. جریان آزاد اطلاعات در آن بسیار جذاب، مفید و غنیمت است. اما فراموش نکنیم که آن ها نمی توانند جایگزین کتاب و تفکر عمیق شوند.
مجتبی لشکربلوکی
ساختن واژهی «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود!
ساختن واژهی «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود!
تا زمانی که کودک بیسوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم، خوب زندگی میکردیم.
تمامی احساساتمان، غم و شادیمان و هر چه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم. انگار ارزش امروز را بهخوبی میفهمیدیم.
اما از وقتی «فردا» را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای آن!
از داشتههای امروز لذت نبردیم و گذاشتیمشان برای روز مبادا.
شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم:
«فردا» روزیست که داشتههای امروزت را نداری؛
پس امروز را زندگی کن!
اهداف
اهداف، رویاهایی هستند که تاریخ انجام مشخصی دارند.
دایانا شارف