بایگانی ماهیانه: دسامبر 2018

چگونه “مسیر رفت و آمد” را به زندگی مان برگردانیم؟

 

چگونه “مسیر رفت و آمد” را به زندگی مان برگردانیم؟

دو محقق از دانشگاه های شیکاگو و کالیفرنیا به نام های نیکولاس اپلی و جولیانا شرودر، ۲۰۰ مسافر مترو را برای یک آزمایش علمی به کار گرفتند. مسافران به ۳ قسمت تقسیم شدند. به گروه اول گفته شد در طول مسیر با مسافران صحبت کنند. گروه دوم از صبحت کردن با دیگران منع شدند و از گروه سوم خواسته شد رفتار عادی خود را داشته باشند.

تنها تعداد اندکی از افراد، به ویژه در شهرهای بزرگ، این شانس را دارند که محل زندگی و کارشان، نزدیک هم باشد. بسیاری از افراد روزانه بین یک الی دو ساعت و بعضاً بیشتر، در مسیر رفت و آمد بین خانه تا محل کارشان هستند (۳۰۰ الی ۶۰۰ ساعت در سال و گاه بیشتر).

 

مجله کسب و کار هاروارد (harvard business review) که یکی از معتبرترین نشریات آکادمیک جهان است ( ترجمه ای از این مجله در ایران توسط نشر نوین منتشر می شود) در شماره می – جون ۲۰۱۷ خود به این موضوع پرداخته و با اشاره به آزمایش های متعددی که در سراسر جهان انجام شده، آسیب های طولانی بودن مسیر خانه تا محل کار را برشمرده است:

 

سفر صبحگاهی به محل کار سومین فعالیت بد افراد در طول روز است (نتیجه پژوهش های دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد).

 

احساس اضطراب بیشتر و قائل شدن ارزش کمتر به فعالیت (نتیجه پژوهش دولتی در انگلیس)

 

زوج هایی که یکی از آنها روزانه بیش از ۴۵ دقیقه در راه است، ۴۰درصد بیشتر در معرض خطر طلاق هستند (نتیجه پژوهش در سوئیس).

 

بالا بودن احتمال استعفا (نتیجه پژوهش ۵ محققی که نام شان در پاراگراف بعدی آمده است در انگلیس).

 

کاهش راندمان کاری، خستگی حین آغاز کار، کاهش رضایتمندی شغلی و … ( نتیجه مطالعات دیگر دانشگاهی).

 

اما ۵ محقق دانشگاهی به نام های فرانچسکا گینو، بردلی استاتس،جان ژکیموویچ، ژولیا لی و جوچن منگز نتیجه تحقیقات و آزمایش های متعدد خود درباره راه های کاستن از آسیب های مسیر را در harvard business review  منتشر کرده اند که خلاصه آن به این شرح است:

 ما در خانه و محل کار، دو وضعیت متفاوت داریم. یک جا پدر، مادر یا همسریم، جای دیگر، رئیس و کارمند و… .

 توصیه می شود از مسیر خانه تا محل کار – و برعکس – برای تغییر وضعیت ذهنی خود جهت جایگاه بعدی استفاده کنیم. مثلاً در مسیر خانه تا محل کار، به کارهایی که باید در طول روز انجام دهیم تا ارتقای کاری داشته باشیم فکر کنیم تا از پدر به کارمند تغییر شیفت دهیم یا وقتی از محل کار به منزل برمی گردیم، با فکر کردن به خانه، ذهینت کارمندی را به مادری تغییر دهیم.

 

پژوهشگران از ۴۴۳ کارمند در آمریکا برای انجام یک تحقیق درباره مسیر رفت و آمد دعوت به همکاری کردند. کارمندان به ۴ گروه تقسیم شدند. از یک گروه خواسته شد در طول مسیر به ارزیابی کاری بپردارند. اعضای گروه بعدی موظف بودند رفتارهای آرامش بخش را تجربه کنند، گروه سوم تلفیقی از این دو (ارزیابی کاری- رفتار آرامش بخش) را انجام می داد و افراد گروه آخر، هیچ دستورالعملی نداشتند.

 

بررسی میزان رضایتمندی افراد این ۴ گروه نشان داد که میزان رضایتمندی کاری گروه اول، بیشتر از بقیه بود.

 کارهای منظم و مستمری را در مسیر انجام دهیم. مثلاً دیدن خبرهای روز، خریدی برای صبحانه در مسیر، کشیدن یک نقاشی روزانه در سرویس اداری و … .

سنتی برای مسیر خود تعریف کنیم و به آن پایبند باشیم.

 به مسیرمان معنی ببخشیم. یادگیری یک زبان جدید یا گوش دادن به کتاب های صوتی می تواند مسیرمان را معنی دار کند. اگر روزی یک ساعت کتاب صوتی گوش دهیم، در پایان سال، از اکثر افراد جامعه خود، داناتر هستیم، چون حدود یکصد کتاب را با گوش هایتان خوانده ایم.

 طولانی بودن مسیر، می تواند حس تنهایی را در انسان افزایش دهد.

 دو محقق از دانشگاه های شیکاگو و کالیفرنیا به نام های نیکولاس اپلی و جولیانا شرودر، ۲۰۰ مسافر مترو را برای یک آزمایش علمی به کار گرفتند. مسافران به ۳ قسمت تقسیم شدند. به گروه اول گفته شد در طول مسیر با مسافران صحبت کنند. گروه دوم از صبحت کردن با دیگران منع شدند و از گروه سوم خواسته شد رفتار عادی خود را داشته باشند.

بررسی میزان رضایتمندی سه گروه بعد از آزمایش، نشان داد که گروه اول، مسافران شادتری شده بودند.

 

این دو محقق نتیجه پژوهش خود را چنین گزارش کردند: صحبت کردن با غریبه ها در مسیر رفت و آمد، می تواند به سلامت افراد منجر شود.

 

رابرت پونتام از دانشگاه هاروارد دریافته است که ارتباط معنی داری بین طول مسیر روزانه انسان ها و روابط اجتماعی آنها وجود دارد: هر چه مسیر طولانی تر، ارتباطات اجتماعی کمتر و در نتیجه انسانها غمگین تر.

بنابر این، راهی که علم نیز آن را تایید می کند، هم صحبتی با همسفران (سایر مسافران یا راننده تاکسی) است تا اثر منفی طول مسیر بر روابط اجتماعی خنثی شود. پژوهشگران می گویند دستکم گوشی تلفن همراه تان را روی اسپیکر قرار دهید و در طول مسیر به یک دوست زنگ بزنید.

 جالب این که حتی تعامل با نرم افزارهای مسیریابی مانند waze نیز می تواند از استرس مسیر بکاهد.

 اگر برایمان مقدور است، با تغییر در محل کار یا زندگی مسیر را تا حد امکان کاهش دهیم یا دور کاری را تجربه کنیم. اگر دو شغل به ما پیشنهاد شد که یکی مسیر طولانی تری را می طلبد و کمی هم حقوق بیشتری دارد و دیگری با مسیری کوتاه تر و دستمزد کمتر، ترجیح ان کاری باشد که به خانه ان نزدیک تر است چون آثار منفی مسیر طولانی بر جشم و روح مان بیشتر از پولی است که می گیریم.

برگرفته: سواد زندگی

شادترین مشاغل دنیا کدامند؟

شادترین مشاغل دنیا کدامند؟

جدیدترین گزارش سازمان ملل با عنوان روز جهانی شادی که به بررسی پیوند بین کار و شادی اختصاص داشت و توسط موسسه مشهور گالوپ تهیه شده است، بر اساس یافته‌های جمع‌آوری شده از صدها هزار نفر از کارکنان شرکت‌ها و سازمان‌های مختلف در بیش از ۱۵۰ کشور جهان از سال ۲۰۰۶ تا کنون شکل گرفته است.

در این تحقیق جامع، رفاه درونی که از آن با عنوان «شادی» یاد می‌شود از ابعاد مختلف مورد اندازه‌گیری قرار گرفته است و عواملی که باعث بالا رفتن کیفیت زندگی کارکنان شده و با کار کردن آنها پیوند خورده است در قالب یک مقیاس یازده نمره‌ای با عنوان «نردبان کانتریل» تعریف شده است. عواملی همچون لذت بردن، استرس و نگرانی طی ساعات کاری روزانه افراد در تعیین نمره کسب شده هر فرد تعیین‌کننده هستند.

در تحقیق جامع موسسه گالوپ، ۱۱ نوع شغل مورد تعریف و طبقه‌بندی قرار گرفتند که شامل مواردی همچون مشاغل خویش‌فرما، کارمند اداری، مدیریت، کار در مزرعه، کارگر ساختمانی، کار در معدن و رانندگی می‌شود.
سوالی که در این میان مطرح شد این بود که در کدام یک از این مشاغل احساس شادی بیشتری وجود دارد.

اولین یافته تحقیق گالوپ این بود که افرادی که در مشاغل کارگری و یدی حضور دارند در تمام مناطق جهان احساس شادی کمتری می‌کنند از جمله کارگران ساختمانی، معدنچیان، رانندگان و ماهیگیران که از کارشان احساس شادی ناچیزی می‌کنند یا اصلا احساس شادی ندارند.
احساس شادی در میان مدیران، مجریان، کارگران حرفه‌ای نیز چندان تعریفی نداشته و نمره‌هایی با میانگین ۶ از ۱۱ را به احساس شادکاری‌شان می‌دادند.

در جبهه مقابل، کارگران یقه سفید و عالی‌رتبه از احساسات مثبت بیشتری در طول ساعات کاری‌شان سخن می‌گفتند که این احساسات مثبت شامل مواردی همچون لبخند زدن و لذت بردن می‌شود و در مقابل موارد اندکی از احساسات منفی مانند نگرانی، اضطراب، غم و عصبانیت را گزارش می‌کردند.

در این میان عوامل و فاکتورهایی همچون میزان درآمد افراد، تحصیلات، سن، جنسیت و وضعیت تاهل نیز تاثیر بسزایی بر کاهش یا افزایش احساس شادی کارکنان دارند که در تحقیق گالوپ به نحوه تاثیرگذاری آنها نیز پرداخته شده است.

منبع: HBR

چگونه بیچاره شویم و زندگی را بیهوده هدر دهیم؟!

چگونه بیچاره شویم و زندگی را بیهوده هدر دهیم؟!

دوست دارید بیچاره شدن را یاد بگیرید و تا حدی که می‌توانید زندگی خود را به فنا بدهید؟ اگر بله، این مقاله را تا آخر بخوانید تا بفهمید چه تفاوت بزرگی بین بیچاره بودن و لذت بردن از زندگی وجود دارد، آنگاه شما کارهایی را که برای بیچاره شدن لازم است انجام دهید. در ضمن لازم است بدانید که بیچاره شدن، سرنوشت نیست بلکه یک انتخاب است. به بیانی دیگر مجموعه‌ای از مهارت‌هاست که باعث می‌شود یا بیچاره شویم و ببازیم، یا برنده شویم. دقیقا شبیه به فوتبال.

 

این مقاله بر اساس کتاب “چگونه بیچاره شویم” _ نوشته‌ی Randy J Paterson_ به تحریر درآمده است. در این کتاب که خلاصه‌ی آن در این مقاله آمده است یاد می‌گیرید که چگونه با اتخاذ یکسری استراتژی‌های مختلف، و فقط در پنج مرحله، به سمت بیچاره شدن پیش بروید و از کمترین خوشبختی ممکن در زندگی برخوردار شوید.

 البته شاید هم در حین خواندن این مقاله متوجه شوید خودتان دارید خیلی از این قدمها را به طور روزانه برمی‌دارید، اما خب یاد می‌گیرید که چگونه می‌توان بدتر از این هم عمل کرد و بیشتر به سمت بیچاره شدن پیش رفت.

 ۱_ دور خودتان خط بکشید و تبدیل شوید به یک جزیره

 انسان یک موجود اجتماعی است. انسان مثل زنبورهای عسل که باید دسته جمعی کار و زندگی کنند،است. نه مثل خرس‌ها که به طور انفرادی زندگی می‌‌کنند. در واقع ما خرس نیستیم و به تنهایی نمی‌توانیم مدت زیادی دوام بیاوریم، برای همین است در تاریخی که از زندگی بشر بر روی کره زمین ثبت شده است آدمها همیشه در دسته‌ها و قبیله‌هایی بین ۷۵ تا ۱۵۰ نفر زندگی می‌‌کرده‌اند، و البته در این قبایل کسانیکه نمی‌توانستند اجتماعی باشند یا ارتباطات خوبی داشته باشند مجبور به منزوی بودن می‌شدند و خب حیوانات درنده نیز همیشه گرسنه و حی و حاضر بودند و به دنبال چنین غذاهای نابی.

 

خب حالا اگر این یک استراتژی بسیار عالی برای بیچاره شدن در زمانهای گذشته بوده چرا الان نباشد؟ ما هنوز هم می‌توانیم تبدیل به یک جزیره ‌دور افتاده شویم، به دور خودمان حصار بکشیم، به همراه یک کامیپوتر و یک خط اینترنت در یک فضای مجازی زندگی کنیم و بیخیال فضای واقعی شویم.

 

۲زیادی جدی گرفتن همه چیز

 

وقتی که همه چیز را بیش از حد جدی بگیریم و همه چیز را به خودمان بگیریم، زندگی به سمت بیچاره شدن و ناراحتی عمیق پیش می‌رود. بهترین راه برای بیچاره شدن در همه‌ی جنبه‌ها، این است که راجع به همه چیز و همه‌ی آدمها خیلی زود قضاوت کنیم و فکر کنیم خودمان خیلی خیلی خوب و باهوش هستیم و دیگران یک مشت آدم خنگ و نفهم هستند. نتیجه این می‌شود که هر روز فاصله‌ی خودمان را با دیگران بیشتر می‌کنیم و با سرعت به سمت بیچاره شدن پیش می‌رویم.

 

از دیگر فواید جدی گرفتن زیادی همه چیز این است که راجع به همه چیز غُر می‌زنیم و شکایت داریم. هوا آفتابی باشد غر می‌زنیم، هوا بارانی باشد غر می‌زنیم، همسایه‌ها سروصدا کنند غر می‌زنیم، دولت کاری بکند غر می‌زنیم، کاری نکند غر می‌زنیم. اینکه از زمین و زمان شکایت داشته باشیم و خودمان را عاری از خطا و اشتباه ببینیم و فکر ‌کنیم فرشته‌ی روی زمین هستیم، راه بسیار خوبی برای بیچاره شدن است.

 

۳توجه به هر سه زمان گذشته، حال و آینده

 

اینکه فکر کنیم هر سه زمان _ گذشته، حال و آینده _ دارای اهمیت یکسانی هستند نیز از بهترین روشهای رفتن به سوی بیچاره گی است. با این حساب به جای اینکه تمرکز خودتان را به صورت شش دانگ روی زمان حال بگذارید، مرتبا به زمان گذشته می‌روید و در مورد اتفاقات بدی که قبلا رخ داده فکر می‌کنید. همچنین به زمان آینده می‌روید و شروع می‌کنید به نگران شدن و اینجاست که استرس تمام وجودتان را می‌گیرد. این راه خوبی برای هدر دادن زمان حال است. و هدر دادن زمان حال نیز راه بسیار خوبی برای بیچاره شدن است.

 

خشم از گذشته، و ترس از آینده، روش بسیار خوبی برای داشتن یک زندگی سراسر بیچارگی و عذاب است. اگر می‌خواهید خیلی خیلی بیچاره شوید سعی کنید حتما از این روش استفاده کرده و تا جای ممکن روزهایتان را با نگرانی طی کنید. مثلا سعی کنید در ذهنتان سناریوهای مخلتفی بسازید که چی می‌شه اگه نتونم بعد از دانشگاه، یه شغل پیدا کنم یا چی می‌شه اگه مریض بشم و نتونم امتحانات این ترم رو پاس کنم.

 

البته بهترین زمان برای نگران شدن و رفتن به زمان گذشته یا آینده، درست وقتی است که به رختخواب می‌روید و قصد دارید بخوابید. در این صورت واقعا از یک زندگی سراسر بیچارگی سرشار خواهید شد چون هرگز رنگ یک خواب خوب و خوش را نخواهید دید. موفق باشید.

 

۴بیخیال اهدافتان شوید

 

موثرترین روش برای بیچاره شدن این است که تمام اهدافی که داشته‌اید را رها کنید و دست از هرگونه تلاشی بردارید. البته از آنجایی که بیچاره بودن برای خیلی‌ها تنها هدف زندگی‌شان نیست، می‌توانید یک هدف دیگر یعنی عدم رضایت از زندگی را نیز به آن اضافه کنید. چگونه؟ با انتخاب روشی که برای انجام کارهایتان به کار می‌برید. برای داشتن بیشترین احساس بیچاره بودن و نارضایتی از زندگی، سعی کنید تاجای ممکن به صورت غیرهوشمندانه کار کنید. مثلا به جای اینکه گام به گام به سوی یک هدف بروید و هر بار قدمهایتان را اندازه بگیرید تا احساس رضایت به شما دهد، سعی کنید برعکس عمل کرده و یک هدف بزرگ را انتخاب کنید و آن را به گامهای کوچک تقسیم نکنید و مرتبا هم کار امروز را به فردا بیاندازید. به این صورت شما هرگز به اکثر هدفهای زندگی‌تان نخواهید رسید و به طور چشمگیری احساس بیچاره بودن خواهید داشت.

 

۵از همه چیز بترسید

 

آخرین روش برای بیچاره شدن این است که با ترسیدن از همه چیز، خودتان را فلج کنید و قدم از قدم برندارید. با ترسیدن از همه چیز هرگز از ‌منطقه‌ی امن زندگیتان خارج نخواهید شد و هیچ شانسی برای رسیدن به هیچ چیزی نخواهید داشت. اگر واقعا می‌خواهید بیچاره شوید، وقتی هدفی به سرتان زد، بیخیالش شوید و سعی کنید از هر چیزی که باعث ایجاد انگیزه‌ در شما شود دوری نمایید تا هیچ انگیزه‌ای برای رسیدن به اهدافتان نداشته باشید.

 

سعی کنید از رشد شخصیتی دست بردارید، سعی کنید از مطالعه دست بکشید، سعی کنید هرگز به دنبال یادگیری و کسب دانش نباشد. یادتان باشد مبادا دست به انجام کاری بزنید یا با کسی ارتباط برقرار کنید یا قدمی‌ برای رسیدن به هدفتان بردارید، بلکه فقط سعی کنید دست روی دست بگذرارید و منتظر یک موقعیت عالی باشید که خودتان هم می‌دانید هرگز فرا نمی‌رسد. کار زیاد سختی نیست که منفعل باشید و اجازه دهید زمان بگذرد.

منبع: مجله قرمز

هر ایرانی این شش نکته را به فرزندش بیاموزد

هر ایرانی این شش نکته را به فرزندش بیاموزد

در کتاب حاجی‌آقا نوشته صادق هدایت،  حاجی به کوچک‌ترین فرزندش درباره نحوه کسب موفقیت در ایران نصیحت می‌کند:

توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده؛ اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی! سواد زیادی لازم نیست، آدم را دیوانه می‌کنه و از زندگی عقب می‌اندازه! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن! چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافی است، تا بتوانی حساب پول را نگه‌داری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟ حساب مهمه! باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی، از من می‌شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! 

سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می‌توانی عرض اندام بکن، حق خودت را بگیر! از فحش و تحقیر نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه، هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو، فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی‌سواد؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد، تا کار بهتر درست بشه!… نان را به نرخ روز باید خورد! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی!…. کتاب و درس و اینها دو پول نمی‌ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی! اگر غفلت کردی تو را می‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی، چند کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه!!!!ا

 

آنچه گفته شده عریان ترین شیوه تشریح دستیابی به موفقیت برای نسل بعدی است. به نظرم در همین نوشته به ظاهر حاوی نکات غیراخلاقی، نکات طلایی نهفته است. آنچه حاجی به فرزندش گفته حاوی نکات مثبت و منفی است. بخشی از توصیه ها درست است هر چند که لحن بیانش بد است.

در ادامه شش نکته را که بعد از خواندن نکات حاج آقا در ذهنم جرقه زد را انتخاب می کنم که به فرزندم بیاموزم و فکر می کنم هر ایرانی باید به فرزندش بیاموزد.

۱. نسل قبلی به ما گفتند درس بخوان تا برای خودت کسی شوی. این حرف اشتباه است. درس خواندن خالی نه شعور می آورد و نه خوشبختی. این تجربه زندگی با تمام جوانب آن است که برایت شعور و خوشبختی می آورد. وقتی می گویم زندگی یعنی همه چیز: از آشپزی بگیر تا دوچرخه سواری، از بستن چشم ها برای گوش دادن به یک موسیقی تا فوتبال گل کوچیک. از کار کردن در خیریه کوچک محله تان تا پیگیری سخنرانی های سران جهان در مجمع جهانی گروه بیست. درس خواندن خالی نه شعور می آورد و نه خوشبختی. 

۲. در مدرسه این چیزها را به تو یاد نمی دهند: سواد مالی، سواد رسانه ای، سواد جنسی. هر سه این ها مهم اند. هر کدام را از منابع معتبر بیاموز. ریاضی را بیاموز نه با این هدف که پیچیده ترین معادلات را حل کنی بلکه برای آنکه بیاموزی چگونه از دانش ریاضی در تصمیم گیری های مالی ات استفاده کنی، وقتی وام می گیری، وقتی سرمایه گذاری می کنی و وقت بیمه عمر می خری اگر ریاضی بلد نباشی کلاهت پس معرکه است. خواندن ریاضی اگر منجر به افزایش سواد مالی در تو نشود، کم فایده است.  

۳. تاریخ مهم تر از جغرافیاست. اکنون نرم افزارهای موقعیت یاب، راهیاب و نقشه های آنلاین فراهم شده اند، اگر جغرافیا ندانی، باز هم راهت را پیدا خواهی کرد اما تاریخ را هیچ نرم افزاری نمی تواند خلاصه کند. تاریخ را عمیق بخوان. تا آن اشتباهاتی که ما کردیم را تو انجام ندهی. اشتباهی که دوبار تکرار شود دیگر نامش اشتباه نیست، حماقت است.  

۴. زبان انگلیسی، چینی و عربی به اندازه زبان فارسی اهمیت دارد. وقتی زبان فارسی بلدی، یعنی ۸۰ میلیون هم سخن عاطفی و هم کار تجاری داری، در جهان امروز این عدد می تواند به شدت گسترش پیدا کند. حلقه هم سخنان و هم کارانت را به بیش از ۸۰۰ میلیون گسترش بده. جهان فردا، جهان بدون مرز است.   

۵. مهارت ارتباطات موثر را بیاموز. ۵۰% موفقیت به ارتباطات موثر، قانع و همراه کردن دیگران و تاثیرگذاری روی آنان است. باید بلد باشی خوب حرف بزنی، خوب ارایه کنی، خوب گزارش بنویسی و خوب متقاعد کنی. مذاکره و ارایه موثر را خوب یاد بگیر. 

۶. مدرک مهم است اما اکنون زمان مهارت است. آن زمان که ما درس می خواندیم تعداد مدرک دارها کم بود. پس هر کسی ارشد و دکترا داشت مزیت داشت در زمان شما دیگر مدرک از مد می افتد کسانی باقی خواهند ماند که مهارت داشته باشند. تا ده سال آینده بسیاری از مشاغل از بین می روند و بسیاری مشاغل جدید خلق می شوند. رشته ای را بخوان و مهارتی را کسب که به درد دنیای فعلی نمی خورد بلکه به درد دنیای آتی می خورد. اگر رشته بدی انتخاب کنی مانند این است که تولید کننده بهترین چرتکه دنیا هستی، در جهانی که هیچکس از چرتکه استفاده نمی کند. 

✍دکتر مجتبی لشکر بلوکی

جلال_آل_احمد

 

جلال آل احمد

هر چقدر ما ایرانی‌ها شلنگ قلیان به دست داریم این غربی‌ها کتاب در دست دارند و کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است … ما چوب حماقت‌مان را میخوریم آنها نان لیاقتشان را!

 

#جلال_آل_احمد

 

چرا خارج شدن از “دایره راحتی ” دشوار است؟

چرا خارج شدن از “دایره راحتی ” دشوار است؟

  قدم برداشتن به خارج از دایره ی راحتی معمولا چالش برانگیز است. برای کاهش وزن و رژیم گرفتن باید تا حدودی از  غذاهایی که دوست داریم صرف نظر کنیم ، برای خروج از رابطه ای که مخرب است باید تحمل و توانایی تنها ماندن و دل کندن را داشته باشیم  ، اگر می خواهید کسب و کار جدیدی راه اندازی کنید باید قدرت تحمل شکست و مشکلات نادیده گرفته شدن را داشته باشید . ما معمولا از بسیاری از کارهایی که به نفعمان  است خودداری می کنیم به این دلیل که رنج زیادی را باید متحمل شویم و از “دایره راحتی” خود خارج شویم.

اما برای خیلی از ما این یک واقعیت است : همانطور که رشد می کنیم و در شغلمان و در زندگی پیشرفت میکنیم  گاهی اوقات با شرایطی خارج از دایره راحتی مان مواجه شده ایم که نیاز بوده سبک رفتارهایمان را مطابق با آن ها تغییر دهیم  و این کار را انجام داده ایم.

  همانطور که مدیر عامل IBM جینی رومتی گفته : “رشد و راحتی را نمی توان همزمان کسب کرد!”

 آبراهام مازلو روانشناس معروف و نظریه پرداز درمورد سلسله مراتب نیاز های انسان ، نیز در همین زمینه گفته است که : ” انسان در  هر موقعیتی فقط دو گزینه پیش رو دارد ، یا قدم به جلو بگذارد و رشد را تجربه کند یا قدم به عقب بردارد و امنیت را تجربه کند

  به این ۵ چالش بزرگ در مسیر خروج از دایره ی راحتی توجه کنید !

 ۱ اولین چالش “تایید دیگران” است.

معمولا وقتی خارج از منطقه ی امن رفتار می کنید حس”غیر طبیعی بودن” به ما دست می دهد .

حالتی را تصور کنید که یک جوان کارآفرین می خواهد ایده ش را در یک جلسه به سرمایه گذاران که معمولا مسن و با تجربه هستند ارائه کند

احتمالا برای این مسئله “صدای خود را بلندتر می کند” تا حالت طبیعی بودن و تایید دیگران را بدست اورد.

 

۲ دومین چالش “شایستگی و صلاحیت ” است.

گاهی اوقات ممکن است احساس کنید لیاقت ندارید و علاوه بر این عرضه ی کافی را ندارید! خواه صحبت کردن یا سخنرانی در یک گردهمایی باشد یا ارائه کردن یک ایده نزد شخص یا اشخاصی باشد و تمام این ها بوجود آورنده ی حس “عدم لیاقت ” است

 

۳ سومین چالش ” آزاردهنده بودن  و سخت بودن انجام آن کار ” است.

موقعی که می خواهید برای اولین بار خارج از منطقه ای امن عملی را انجام دهید معمولا احساس آزاردهنده بودن به شما دست می دهد 

برای مثال: یک شخص درونگرا موقعی که میخواهد ارتباطاتی ایجاد کند و حتی صحبت هایی کوتاه داشته باشد حس عمیق ترسناک بودن را تجربه خواهد کرد

 

۴ چهارمین چالش “ترس از مورد پسند بودن” است.

ما نگران این هستیم که مردم این ورژن (نسخه) جدید از ما را دوست نداشته باشند چون خارج از دایره ی راحتی مان قدم برداشته ایم!

یک مثال شاخص در تحقیقات خودم مشاهده کرده ام این است که یک کارمند ناامید که به شدت با یک تردید مواجه شده شد که زندگی او را بهم زده بود ، می خواست به شخصی ابراز علاقه کند اما بیم داشت که مبادا مورد پسند شخص مقابل قرار نگیرد.

 

۵ پنجمین چالش “بحث اخلاقی” است.

بعضی وقت ها مردم نگرانی هایی برحق  در مورد رفتار هایی ک انجام میدهند دارند برای مثال موقعی که اخبار بدی یا مسئله حساسی  را به شخصی می گویند یا تصمیم به اخراج یک کارمند می گیرند!

 

💡البته تعداد کمی از ما همه ی این پنج چالش را بصورت همزمان در مواقعی  خارج از دایره ی راحتی مان رفتار می کنیم؛ تجربه می کنیم. اما حتی یکی از این مورد ها هم میتواند کار را سخت کند.

 

راستی اکثر ادم ها چنین تجاربی را داشته اند و مطمئناً در این زمینه تنها نیستید!

 

ادامه‌ی خواندن

ده جمله کوتاه و تاثیر گذار از استاد الهی قمشه ای

ده جمله کوتاه و تاثیر گذار از استاد الهی قمشه ای

 

۱- قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید..قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید…

 

۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد…

۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛شمع های افتاده خاموش می شوند…

۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد؛دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد…

۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش”، به جایی نرسیده‌ایم…

۶- “زمان” وفاداریه آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” …

۷- همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …

۸- خودبینی، دیدن خود نیست،خودبینی، ندیدن دیگران است…

۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند !

۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز بدار .