بایگانی ماهیانه: آگوست 2018
از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!
از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!
🔹این که فکر کنیم کارآفرینان موفق از ثروتمند ترین های دنیا هستند، تا حدود زیادی نادرست می باشد. زیرا وقتی ما حرف از “ثروت” می زنیم، در واقع از نقطه نظر مالی به قضایا نگاه می کنیم. در صورتی که فعالیت به عنوان یک تاجر یا فروشنده شناخته شده، با گذاشتن سرمایه خود در بانک متفاوت می باشد.
🔹به دلیل تصمیمات مهمی که یک کارآفرین باید در طول عمر کاری خود بگیرد، همواره پشیمانی هایی نیز در ذهن خود خواهد داشت. در اینجا به ۱۰ کاری می پردازیم که یک تاجر موفق، اگر به عقب بازگردد طور دیگری آن ها را انجام می داد.
۱- آرزو می کنند که ای کاش زوتر شروع می کردند
این یکی از رایج ترین پشیمانی های افراد موفق به شمار می رود. همه آن ها دوست داشتند که ایده های درخشان خود را زودتر پیدا می کردند.
۲- کاش به دانشگاه نمی رفتیم
تقریباً همه تاجران موفق از تحصیلات آکادمیک خود پشیمان هستند. دلیل این امر مشخصاً بلا استفاده بودن واحد هایی است که در آن دوره گذرانده اند. زیرا اگر دانشگاه را سکوی پرتابی برای ورود به بازار کار بدانیم، این کارآفرین ها از این سکو کمکی نگرفته اند.
۳- از عجله داشتن خود پشیمان هستند
خواستن موفقیت و ثروت بیشتر برای کسب و کار خود، کار بسیار ساده ای می باشد. اما صبر داشتن در شروع یک کار، باعث کاهش تعداد و شدت شکست های یک تجارت می گردد.
۴- پشیمانی از عدم ارتباط مناسب با دیگران
اگر نتوانید یک رابطه کاری سودمند را با یک برند، یا طیفی از مشتریان خود برقرار سازید، حتماً در آینده به مشکل خواهید خورد. داشتن ارتباطات قوی با مردم، به شما کمک می کند تا یک پایگاه نیرومند متشکل از مشتریان و همکاران داشته باشید.
۵- نداشتن یک زندگی اجتماعی با کیفیت
اگر محیط کاری شما خیلی سرد و بی روح باشد، انرژی و انگیزه لازم برای پیشرفت و تلاش در بدنه شرکت شما پدیدار نخواهد شد. پس از امروز به دنبال یک تعامل دوستانه با دیگران باشید.
۶- غافل شدن از خانواده
خانواده شما همیشه باید در اولویت اول قرار داشته باشند. اگر به اندازه کافی با آن ها وقت نگذرانید، از شما دور می شوند و این سردی، در کار شما نیز تاثیر منفی خواهد نهاد.
۷- کار بیش از حد و بی توجهی به دیگران
این که بیش از اندازه به کسب و کار خود توجه کنید، ناخواسته موجب می شود تا از زندگی لذت نبرید و برای ایجاد دوستی های تازه زمانی نداشته باشید.
۸- ارتباط ناکافی با بچه ها
بیشتر افراد موفق انقدر مشغول جلسه ها و همایش های مختلف هستند، که وقتی برای بچه های خود ندارند. این برای سلامت خانواده و روحیه آن ها مضر است.
۹- نظر نخواستن از مشتریان
اگر در مورد خدمات و محصولات خود از مشتریان سوال نکنید، آن ها به سادگی به سمت گزینه های دیگر خواهند رفت.
🔟 عدم ایجاد یک فرهنگ مثبت در شرکت
برای این که در مسیر پر تلاطم موفقیت در بازار امروز، کاری از پیش ببرید، نیاز دارید تا یک روحیه تیمی مثبت و قوی را در بطن تجارت خود تزریق نمایید.
منبع: SuccessStory.com
مهارت نه گفتن: رد درخواست های غیرمنطقی دیگران
مهارت نه گفتن: رد درخواست های غیرمنطقی دیگران
همه ما در موقعیت هایی قرار گرفته ایم که گفتن کلمه نه برای ما دشوار بوده است. ناتوانی نه گفتن می تواند در موقعیت های مختلف مشکلاتی برای ما ایجاد کند. بسیاری از نوجوانانی که دچار مشکلات مختلف مانند مصرف مواد و فرار از خانه میشوند در نه گفتن مشکل دارند.
پاسخ نه گفتن شامل سه گام است.
۱- تصمیم خود را بگیرید: در این مرحله باید تصمیم بگیرید که آیا دادن پاسخ مثبت به درخواست موردنظر به نفعتان است یا خیر
۲- دلایل خود را بیان کنید: به طرف مقابل علت تصمیم یا خواسته و احساستان را بگویید.
۳- به طرف مقابل نشان دهید که نظر، خواسته یا احساس او را درک می کنید: همدلی کردن با دیگران و تلاش برای درک احساسات آنها موجب می شود تا دیگران پاسخ منفی خود را راحت تر بپذیرند.
کانال تلگرام ما
روش های مختلف نه گفتن:
در برخی موقعیت ها به ویژه در شرایطی که فشار گروهی وجود دارد شاید یک بار نه گفتن برای کاهش فشار گروهی کافی باشد.
۱-مقاومت در برابر اعمال فشار دیگران: همه افراد به سادگی از خواسته خود دست برنمی دارند، از این سه شکل و شیوه های مختلف و با استفاده از تاکتیک های گوناگون شما را تحت فشار قرار می دهند تا با خواسته آنها موافقت کنید.
تاکتیک های تاثیرگذاری عبارتند از:
۱- القای احساس گناه: تو راضی می شوی من در این درس بیافتم.
۲- تهدید: اگر این کار را نکنی دوستی مان تمام می شود.
۳– دست انداختن و تحقیر: بچه ننه، دهنت بوی شیر می دهد؛ به این نوع رفتارها تاکتیک های نفوذ گفته می شود. در این نوع موقعیت ها با استفاده از گام هایی که گفته می شود، در مقابل فشار دیگران مقاومت کنید.
تمرین:
در گروه های دوتایی با استفاده از گام های معرفی شده به ایفای نقش موقعیت های زیر بپردازید.
الف) یکی از دوستانتان از شما می خواهد که امروز به مدرسه نروید و برای نوشیدن مشروبات الکلی به شهرهای اطراف بروید، او به شما می گوید تعادی از دوستان او نیز آنجا هستند بعد از شما می پرسد می ترسی این طور نیست؟ تصمیم بگیرید به او بگویید نه
ب) یکی از دوستان خانوادگی تان از شما می خواهد که بعد از مدرسه به خانه او بروید شما احساس خوبی درباره او ندارید لذا احساس ناراحتی می کنید لذا تصمیم می گیرید به شیوه جراتمندانه رفتار کرده و از پذیرش او امتناع ورزید.
منبع : مهارت جرات مندی/شهرام محمدخانی
The greatest gift of life is friendship
Vivamus congue bibendum lectus sed fermentum. Suspendisse ultricies sagittis pretium. Praesent quis vulputate urna, id posuere elit. Donec faucibus, enim nec scelerisque laoreet, urna dolor semper nibh, ac eleifend ante neque sit amet leo. Etiam sed nunc non ex feugiat cursus. Vestibulum non augue vitae sapien lacinia efficitur at nec mauris.
Cras consequat lacus in ante imperdiet, non luctus dui hendrerit. Donec eget nibh pellentesque, commodo lectus vitae, dignissim velit. Mauris suscipit faucibus mattis. Maecenas eget metus venenatis, dictum turpis non, rutrum velit. Vestibulum eu efficitur ex. Aliquam egestas congue arcu, sit amet cursus tellus venenatis eget.
سیستمهای احمق یا مدیران جلسهای؟
سیستمهای احمق یا مدیران جلسهای؟
همه ما میدانیم که مدیران بسیار سرشان شلوغ است. دلیل اصلی آن هم این است که دائم جلسه دارند. علت آن این است که باید در مورد موضوعات متعددی تصمیم بگیرند. البته پوشیده نیست که بخشی از این کارها و جلسات نیز تشریفاتی است. خوب چرا این تصمیمات از طریق دیگری گرفته نمیشود؟
مثلا چرا کارهای گسترده کارشناسی در قالب یک گزارش خوب تهیه نمیشود و مدیر از طریق خواندن آن گزارش تصمیم نمیگیرد؟ میتوان گفت به همان دلیل که بسیاری از اساتید، پایان نامه دانشجویان را نمیخوانند و تنها در جلسه به ارائه وی گوش میدهند و نظر میدهند.
ریشه این ماجرا پدیده «احمق بودن سیستمها»ست (Stupid). بسیاری از سیستمها در کشور ما احمق هستند و این باعث میشود که درست کار نکنند و لذا مدیران ناگزیر باید دائم با آنها کلنجار بروند. پس با دو سیستم احمق و سیستم هوشمند روبرو هستیم. اما فرق این دو سیستم در چیست؟ مثلا آیا سیستم بیمارستانی ما هوشمند است یا احمق؟ سیستم حمل و نقل؟ سیستم علمی؟ مالیاتی؟ ثبت اسناد؟ تامین اجتماعی؟ گمرک؟ بازنشستگی؟ آموزش و پرورش؟ کنکور؟
سیستم هوشمند سیستمی است که ظاهر آن ساده است و شما به راحتی با آن مواجه میشوید و کار خود را انجام میدهید ولی در پشت آن، پیچیدگی بسیار زیادی وجود دارد که شما اصلا نمیبینید. شما از کار کردن با سادگی آن لذت می برید در حالیکه نمیدانید چقدر طراحی پیچیدهای دارد. در مقابل، سیستم احمق سیستمی است که ظاهری پیچیده دارد و شما در کار کردن با آن دچار مشکلات میشوید در حالیکه پشت آن بسیار ساده است و توان خاصی ندارد. در عمل اتفاقی که میافتد این است که در سیستم هوشمند، شما بار خاصی متحمل نمیشوید و خیلی ساده با آن کار میکنید در حالیکه در سیستم احمق، همه بار بر روی دوش شماست.
مثلا گوگل را فرض کنید. پیچیدهترین سیستم دنیاست و در عین حال ساده ترین ظاهر را دارد. اما در مقابل، در سیستم ارزیابی آموزشی، همه بار بردوش دانشجو و دانشآموز و خانواده وی است در حالیکه در باطن خبری نیست و معلوم نیست چه چیز را میسنجد. یا در سیستم ارتقای اساتید، باید نمرهها را تک تک از جاهای مختلف جمعآوری کنی و همه بار بر روی دوش توست و آن طرف چک میکند که نمرات را آوردی یا نه. وارد یک بیمارستان که میشوی، همه کارها را باید خودت انجام دهی. خلاصۀ ماجرا اینکه باید بدوی.
در سیستمهای احمق، مدیران ناگزیر میشوند تا برای همه چیز تصمیمگیری کنند. باطن سیستم خبری نیست. جوک معروفی بود که میگفت درون سر طرف را که شکافتند صرفا یک سیم بود که دو تا گوش را بههم وصل میکرده که نیفتد؛ این همان حکایت سیستم احمق است. اما متاسفانه مدیران به جای اینکه تلاش کنند سیستمسازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت میپردازند و آن همانا حل مسائل و چالشهای آن یکی پس از دیگری از یک جلسه به جلسه دیگر است. اینطوری میشود که مدیر ما همیشه سرش شلوغ است.
پس نمیتوان و نباید همه چیز را به آمریکا مرتبط کرد. این سیستمها هستند که احمق هستند و اگرچه مدتی کنترل و مدیریت فردی می شوند، اما ناگهان از یک جایی کار خراب میشود و همه چیز میریزد بیرون. حال سوال این جاست که چه کسی و چه زمانی بالاخره آستین همت بالا خواهد زد و سیستمها را به صورت هوشمند طراحی خواهد کرد؟ آیا این تغییرات باید از بالا به پائین باشد؟ آیا باید منتظر تغییر نسل باشیم؟ یا پائین به بالا هم میتوان کاری کرد؟
به نظرم هر کسی از پائین هم میتواند در سیستمهایی که خودش حضور دارد تلاش کند و هوشمندی را به آنها تزریق کند. با هر بهبود ساده، سیستمها هوشمندتر میشوند…
مدیرانی که خود را به احمقانگی سیستمها تسلیم میکنند، بهتر است شغل دیگری برای خود برگزینند. انتظار می رود یک مدیر (حال می خواهد رئیس بانک مرکزی باشد یا وزیر اقتصاد یا رئیس یک سازمان)، تحلیل خوبی از سیستم خود داشته باشد و آن را از نو طراحی کند. طرحی که هوشمندانه باشد و بتواند به راحتی با شبیه سازی نیازهای مراجعان، به آنها پاسخ دهد.
خلاصه اینکه در سیستم احمق، مدیران جلسهای ما به تصمیمات احمقانهتری میرسند. مثلا سیستم احمق اجازه تاسیس موسسات مالی داده و تصمیم احمقانهتر این بوده که پول را به مالباختگان (!) از بودجه عمومی برگرداندیم . یا مثلا نرخ ارز جابجا شده و ما در یک جلسه تصمیم گرفتیم ارز ۴۲۰۰ تومانی به خیلیها بدهیم. یا مثلا توی کویر ذوب آهن زدیم، حالا میخواهیم از خلیج فارس آب بیاوریم…
کیفیت در زندگی انسان
پروفسور کاندو در سال ۱۹۲۴ در ژاپن متولد و در ۱۹۴۵ از دانشگاه کیوتو فارغ التحصیل شد .
کاندو معتقد است ،که ” کیفیت با طبیعت انسان سازگار تر از موضوع هزینه و بهره وری است ، چون کیفیت نه تنها بر زندگی انسانبه مدت طولانی تری اثر می گذارد بلکه مورد توجه تولیدکنندگان و مشتریان نیز هست و علاوه بر این ، برایدسترسی به مرغوبیت بالاتر محصولات و خدمات ، ایجاد انگیزه در کارکنان بسیار مهم است .
کاندو بر رابطه بین کیفیت و نیروی انسانی تأکید خاصی داشته و انسانیت را اساس انگیزه می داند و بیان می کند که کار انسان بایستی شامل سه عنصر اساسی زیر باشد :
خلاقیت – لذت اندیشیدن
فعالیت بدنی – لذت کارکردن با عرق پیشانی
اجتماعی بودن – لذت سهیم بودن در خوشی و غم همکاران
کاندو در کتاب خود تحت عنوان ” انگیزه انسانی – یک عامل حیاتی برای مدیریت ” تصریح می کند که : کار هرچه خلاق تر باشد نقش مهمی در ایجاد انگیزه دارد . وی چهار اقدام عمده زیر را در پشتیبانی چنین فرایندیپیشنهاد می کند :
۱- وقتی دستورالعمل کار را صادر می کنید ، اهداف واقعی کار را روشن کنید
۲ – سعی کنید افراد قویا” احساس مسئولیت برای انجام دادن کار خود کنند
۳ – برای خلق ایده های نو فرصت بدهید
۴ – ایده ها را بپرورانید و بگذارید به بار بنشینند
او معتقد است با رعایت اصول چهارگانه این امکان بوجود میآید تا کار به عنوان یک فعالیت خلاق جلوهگر گردد و نیز اگر عقاید ایجاد و پرورش یابند افراد درگیر ، اتکا به نفس را احساس نموده و این تجربه گرانقیمتی از دیدگاه انگیزش است.
ما از طریق یادگیری , خودمان را بازآفرینی میکنیم .
ما از طریق یادگیری , خودمان را بازآفرینی میکنیم .
ازطریق یادگیری به موجودات جدیدی با قابلیتهای جدیدی تبدیل میشویم که قبلا از آن ناتوان بوده ایم.
پیترسنگه