بایگانی ماهیانه: دسامبر 2017

زندگی یک پژواک است، هر آنچه که می فرستید، باز می گردد.

زندگی یک پژواک است، هر آنچه که می فرستید، باز می گردد.

هر آنچه که می کارید، درو می کنید.

هر آنچه که می دهید، می گیرید.

هر آنچه که در دیگران می بینید، در شما وجود دارد.

یادتان باشد، زندگی یک پژواک است،

همیشه به سوی شما باز می گردد،

پس همیشه خوبی کنید.

تئوری منازعه

تئوری منازعه

?نظریه های منازعه بر این مبنا استوار هستند که جوامع ، اصولا ناشی از منازعه تشکیل می شوند و گسترش می یابند و نه بر اساس اجماع ! بنابر این منازعه یک پدیده طبیعی در جامعه است که باید مورد توجه قرار گیرد .

?بنا بر اعتقاد طرفداران نظریه های منازعه ، منازعات معمولاً میان گروه هایی وجود دارد که در جامعه تلاش می کنند تا کنترل موقعیت ها و رویدادهای خاص را تحت کنترل داشته باشند .چه اینکه با کنترل منابع قدرت ( مثل پول ، سرزمین ، قدرت سیاسی ) است که پیروزی و موفقیت در اجتماع حاصل می شود .

?طرفداران این نظریه ، معتقد هستند به علت اینکه قانون به خودی خود یک منبع پر ارزش است ، اگر از ارزش های یک گروه اجتماعی خاص حمایت کند ، آن گروه طبعا از قانون و اجرای آن سود برده ، ارزش های خود را دائمی کرده و بیشتر در موضع قدرت باقی می ماند .

?نظریه پردازان در این نظریه بر این باور اند که 《 کل فرایند قانون گذاری ، قانون شکنی و اجرای قانون ، نشان دهنده منازعاتی عمیق و زیربنایی میان گروه های ذینفع و مبارزاتی عمومی تر میان گروه ها برای کنترل قدرت می باشد . 》 پس از آنجایی که گروه های فرودست ، فاقد قدرت تاثیرگذاری قوی بر فرایند قانون گذاری هستند ، پس رفتار آن ها اغلب رفتاری مجرمانه تلقی می گردد .
?نکات عمده تئوری منازعه :

?_ منازعه یک حقیقت و واقعیت اجتماعی است زیرا جوامع بر اثر منازعه گروه ها رشد کرده و گسترش می یابند .

?_ معمولا منابع اعم از فیزیکی و اجتماعی ، کمیاب بوده و تلاش برای کنترل آن ها است که منازعه گروه ها را سبب می شود .

?_ کنترل منابع ، قدرت می آفریند و این قدرت باعث گسترش و حفظ منابع پایه برای گروه کنترل کننده می گردد .

?_ هر وقت یک گروه بر دیگران تسلط یافت ، با استفاده از ساز و کارهای اجتماعی ، برای بقای سلطه اش کوشیده و آن را مستحکم می کند .
_ قانون یک وسیله اجتماعی است که گروه بر سر قدرت را جهت حفظ تسلط بر دیگران یاری می دهد .

?_ قوانین غالبا چنان مطرح می شوند که ارزش های گروه بر سر قدرت را قوی تر و ارزش های دیگران را ضعیف تر نمایند . لذا نادیده گرفتن ارزش های طبقات ( فرودست ) سبب جرم زایی اعضای آن ها می گردد .

پدر مدیریت علمی(تیلور )

پدر مدیریت علمی(تیلور )

مدیریت در عمل قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارد ولی آنچه امروز به عنوان علم مدیریت شناخته می شود پس از “انقلاب صنعتی” و استفاده از ماشین در عملیات تولید و بروز تغییرات عمده در نظام تولیدی ، اقتصادی و تکنولوژیکی جهان نظیر تولید انبوه و جدا شدن مدیر و مالک، توسط فردی به نام “فردریک وینسلو تیلور” (۱۹۱۵-۱۸۵۶) مطرح شده است.
او در سن ۱۸ سالگی کار خود را در یک کارخانه ذوب آهن قراضه شروع کرد ابتدا به عنوان کارگر ساده و سپس به دلیل شایستگی هایش به سمت سرپرستی و نهایت به رده های بالای مدیریت کارخانه ارتقاء یافت . مهمترین ویژگی او مطالعه برای بهتر شدن کارش بود .
تیلور مهندس مکانیک بود (البته بعدها به صورت شبانه تحصیل را ادامه داد و مدرک مهندسی مکانیک دریافت کرد) که با استفاده از تجربیات خود درصنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینه “اصول مدیریت و مطالعه روش کار” انجام داد.
او”حرکاتِ بدن”را برای انجام کار و “زمان انجام کار ” مطالعه می‌کرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند و بر اساس آن زمانی که هر کارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده را تشخیص و ببیند چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعداً مبنایی برای سیستم پاداش و تنبیه گردید.
در دهه ۱۸۸۰ میلادی فردریک تیلور مطالعات خود را درزمینه زمان سنجی و حرکت سنجی، به مثابه راهی برای تعریف و بهینه سازی “واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی” آغاز کرد. تا قبل از تیلور کارها بر اساس حسابهای سرانگشتی انجام می‌شد و ازاستانداردهای علمی، برنامه‌ریزی مدیریتی و رویه‌های تحلیل خبری نبود. هدف تیلور تغییر این وضعیت به شرایطی بود که نشان دهد مدیریت فعالیتی علمی است نه یک کار اتفاقی.
از تیلور با عنوان “پدر مدیریت علمی” و موسس مکتب تیلوریسم یاد می شود. اودر سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب اصول مدیریت علمی را منتشر ساخت و در آن متذکر شد که
♦️”بهتر است هدف اصلی مدیریت، حداکثر کردن کامیابی کارفرما و کارمند باشد”.

شعار اساسی تیلور :
همیشه برای انجام دادن هر کاری روش بهتری هم هست.

باور اصلی تیلور : او باور داشت که می توان با استفاده از روش های علمی میزان تولید را افزایش داد.

 

نظریه_اسناد ( Attribution )

نظریه_اسناد ( Attribution )

قدیمی‌ترین فرمول‌بندی نظریه اسناد را می‌توان در کارهای فریتس هایدر ( Fritz Heider ) که به عنوان پدر_اسناد از او نام برده می‌شود مشاهده کرد. هایدر در سال ۱۹۵۸ کتاب “روان‌شناسی روابط میان‌ اشخاص ” را منتشر کرد و نخستین گام را در پاسخ به این سوال که مردم برای درک علل رفتار خود و دیگران چه تبیین‌هایی به کار می‌برند، برداشت. از نظر هایدر همه مردم در زندگی روزمره مانند دانشمندان عمل می‌کنند و برای درک افراد پیرامون خود یا به عبارت دیگر محیط اجتماعی خویش از همان اصول علی و منطقی استفاده می‌کنند که دانشمندان برای فهم دنیای فیزیکی به کار می‌گیرند. افراد رفتارهای دیگران را مشاهده، تحلیل و تبیین می‌کنند. این تبیین‌ها اسناد نامیده می‌شوند.

هایدر برای توصیف چگونگی استفاده از علیت در اسنادهای روزمره، از منطق استفاده می‌کند. اگرچه برای رویدادهای مختلف تبیین‌های فراوانی وجود دارد اما می‌توان آن‌ها را به دو دسته اساسی تقسیم کرد:

? اسناد_شخصی یا درونی

? اسناد_موقعیتی یا بیرونی.

ما در پیش‌بینی رفتار دیگران ابتدا می‌کوشیم میان تاثیرات محیطی و تاثیرات درونی تمایز بگذاریم. طبق گفته هایدر، بیشتر مردم برای درک رفتار دیگران یکی از تبیین‌های زیر را به کار می‌گیرند:

?آن‌ها ممکن است فرض کنند که رفتار شخص دیگر، معلول عوامل موقعیتی نظیر عوامل اقتصادی یا فشار اجتماعی است(اسناد موقعیتی).

?آن‌ها ممکن است تصور کنند که آن رفتار غیرعمدی و اتفاقی بوده و احتمالا در آینده روی نخواهد داد(اسناد موقعیتی).

? تبیین سوم این است که شخص با این رفتار یکی از صفات شخصی خود را بروز داده است.(اسناد شخصی).

هایدر معتقد است که اسنادهای شخصی وقتی بیشتر آشکار می‌شوند که محیط امکان یک رشته رفتارهای متنوع و ممکن را فراهم کند. وقتی درباره یک شخص یک اسناد شخصی استنباط شد، از این اسناد برای پیش‌بینی رفتار او می‌توان استفاده کرد. از نظر هایدر نیروهای محیطی و درونی، با هم رابطه‌ای افزایشی یا کاهشی دارند؛ آن‌ها ممکن است مکمل، کاهش‌دهنده یا حذف‌کننده یکدیگر باشند.

اسناد_درونی یا شخصی نیز به دو مولفه تقسیم می‌شود:

توانایی فرد برای انجام دادن یک عمل و کوششی که صرف آن می‌شود.

این دو مولفه رابطه‌ای قوی با هم دارند. چنانچه هر یک از این دو مولفه نباشند، حاصل تاثیرات مشترک آن‌ها نیز صفر خواهد بود. توانایی بدون تلاش یا تلاش بدون توانایی، به هیچ عملی منجر نخواهد شد. هم‌چنین اگر دشواری تکلیف بیش از محدوده توانایی باشد انجام دادن عمل، غیرممکن خواهد بود و اگر ناچیز باشد برای اجرای آن توانایی بسیاری لازم نیست. در وضعیت‌های نسبتا دشوار دستیابی به اطلاعات مفید درباره توانایی عمل‌کننده، بیش از هر زمان دیگر میسر است.

مبنای دیگر تحلیل هایدر از عمل، ادراک کوشش است که با دو چیز تعیین می‌شود:

“قصد عمل‌کننده و کوشش وی برای نیل به عمل”

عقاید زیربنایی هایدر با دو بیان اسنادی بنیادین در ارتباط است:

 آیا عمل معلول گرایش‌های درونی است یا عوامل بیرونی؟ اگر درونی است، عمدی بوده یا غیرعمدی؟

ما در زندگی روزمره پیوسته با اندک توجهی چنین قضاوت‌هایی را انجام می‌دهیم: آیا هم‌کلاسی‌ام که امروز به من بی‌اعتنایی کرد واقعا به من بی‌علاقه شده است؟ یا از یک اختلاف خانوادگی رنج می‌برده است؟ و… پاسخ‌های ما به این‌گونه سوال‌ها راهنمای رفتار بعدی ماست و برای رفتار مناسب باید اسناد درستی بدهیم. قابل ذکر است که نظریه هایدر در تبیین این مطلب قاصر است و نمی‌توان آن را به طور عملی به وسیله آزمون تجربی بررسی کرد. این نظریه به کمک تفسیر و توضیح سایر نظریه‌پردازان اسناد توسعه یافته است.