روش تحقيق تاريخي Historical Research
بسیاری از فیلسوفان و محققان تاریخی امروزه بر این باورند کـه بـهترین و سـادهترین تعریف از تاریخ همان”مطالعه گذشته‘‘است.
تحقیق تاریخی، از آن دست تحقیقاتی است که بر موضوعی معین که در گذشته و در یک مقطع زمانی مشخص اتفاق افتاده، صورت میگیرد. از آنجا که در فاصله دو زمان مشخص در گذشته، رویدادهایی بهوقوع پیوسته و ابزاری تکمیل گشته است، بنابراین تلاش محقق در روش تاریخی بر آن است که حقایق گذشته را از طریق جمعآوری اطلاعات، ارزشیابی و بررسی صحت و سقم این اطلاعات، ترکیب دلایل مستدل و تجزیه و تحلیل آنها، بهصورتی منظم و عینی ارائه کند و نتایج پژوهشی قابل دفاع را در ارتباط با فرض یا فرضهای ویژه تحقیق نتیجه بگیرد.
محقق زمانی از روش پژوهش تاریخی استفاده میکند کـه با مسئلهای برخورد کند که در گذشته روی داده و در گذشته خاتمه یافته باشد.به عبارت دیگر،محدودهء زمان بسته شده اسـت.مـسئله مـیتواند مربوط به زمان نزدیک در گذشته و یا ریشه در حوادثی که چند قـرن پیـش روی داده،باشد(خلیلیشوورینی،1375، 75).
از نظر استفن ایزاک و ویلیام.ب.مایکل در کتاب راهنمای جامع تحقیق و ارزیابی،منظور از پژوهش تاریخی«بـازسازی سـیستماتیک و عـینی گذشته است که از طریق گردآوری،ارزیابی، تعیین صحتوسقم و ترکیب حوادث به مـنظور اثـبات وقـایع و تحصیل نتیجهای قابل دفاع صورت میگیرد و غالبا بر فرضیهای معین مبتنی است(ایزاک،1374، 54)
پژوهـش تـاریخی مـطالعهء نظاممند و دقیق گذشته است و محقق تاریخی با مهارت تمام بر روی نکاتی دربارهء یک واقـعه یـا یک شخص کار میکند(اسمیت، 1989، 317) .پژوهش تاریخی کاربرد روش علمی در مسائل تاریخی است.ایـن پژوهـش در حـقیقت جستوجوی منظمی است در اسناد و مدارک و منابع دیگری که در زمینهء مرتبط با سؤال محقق تـاریخی دربـارهء گذشته،حاوی حقایقی هستند.بنابراین پژوهش تاریخی ضرورتا با وقایعی سروکار دارد که قـبل از تـصمیم پژوهـشگر به مطالعه آنها به وقوع پیوسته است(دلاور، 1390، 84)
بورگ به نقل از کوهن و همکارانش،در سال 2001 تحقیق تاریخی را «تـعیین،ارزشـیابی و ترکیب منظم و عینی اسناد و مدارک برای برقراری حقایق و ترسیم نتایج دربارهء رویـدادهای گـذشته»تـعریف کرده است. برای مثال،محققی که قصد دارد دربارهء علل تغییر نظام آموزش و پژوهش ایران در سـال 1345 و بـه وجـود آمدن سه دورهء تحصیلی ابتدایی،راهنمایی و متوسطه به جای دو دورهء ابتدایی و مـتوسطه تـحقیق کند،از روش تحقیق تاریخی استفاده میکند.هدف تحقیق تاریخی بازسازی گذشته در زمینهء فرضیهای است که در زمان حـال تـدوین میشود (حسینزاده،1382).دستیابی به این هدف مستلزم جمعآوری اطلاعات به صورتی مـنظم، عـینی،ارزشیابی و تلفیق اسناد و مدارک و بالأخره رسیدن بـه نـتایج قـابل دفاع است.
پژوهشگر در تحقیق تاریخی به یـافتن دادهـهای موجود میپردازد.یافتن دادهها درحالیکه در سایر روشهای تحقیق پژوهشگر به”تولید دادههای مورد نـیاز‘‘میپردازد. یـافتن دادهها با استفاده از گزارشهای رسـمی،اسـناد،مدارک،کـتابها و مـقالات و آثـار باقیمانده از گذشته دربارهء موضوع مورد مـطالعه انـجام میشود(سرمد،بازرگان و حجازی،1390).
برخی از فیلسوفان همچون کالینگ وود،درای و مورخانی همانند بـیکر و بـیرد معتقدند که گذشتگی تاریخ باعث شـده که تاریخ اساسا از عـلم و روش عـلمی متفاوت باشد.دانشمند تجربی مـستقیما بـه مشاهدهء پدیدهها میپردازد اما محقق تاریخی با یک گذشتهء ازدسترفته روبهروست.یعنی مـوضوع مـورد مطالعه کاملا غایب و جهتدار اسـت.جـهتدار از ایـن نظر که وقـایع مـعمولا به شیوههای مختلف و بـه وسـیله افراد متفاوت ثبت شدهاند.به عنوان مثال،ثبت وقایع و تفسیر آنها ممکن است بـه دسـت یک خبرنگار،مخبر دادگاه و یا یـک عـکاس صورت گـرفته بـاشد.تـعصبات و علایق این افراد مـمکن است موجب حذف برخی از مسائل و یا تفسیر اغراقآمیز مسائل دیگر شده باشد.(نورد، 1989). .از رویدادهای تاریخی تـنها بـرخی از وقایع در خاطرهها ماندهاند،تعداد کمی ثـبت شـدهاند و تـنها بـخش کـوچکی از رویدادهایی که ثـبت شـدهاند،باقی ماندهاند تا محققان تاریخی آن را مطالعه کنند بنابراین به نظر میرسد که محقق تاریخی با دادهـهای جـهتدار و نـاقص سروکار دارد.
محققان تاریخی به دنبال دلالتکنندههای غـیرقابل مـشاهده مـیگردند.هـیچ شـخص امـروزی ناصر الدین شاه را ندیده است.همینطور هیچ کسی یک نگرش و یا یک ویژگی فرهنگی و یک ذره اتمی را ندیده است.مورای مورفی در کتاب«دانش ما از گذشته تاریخی»این مـوضوع را به خوبی بیان کرده است.وی گفته است که امور و واقعیتهای تاریخی بسیار شبیه به ”ذرات اتمی‘‘هستند.آنها سازههای تئوریکی مسلم فرض شده و بدیهی برای تبیین و توصیف دادهء موجود هستند.از این نـظر مـحققان تاریخی بسیار شبیه به دانشمندان عمل میکنند.محققان تاریخی شواهد و مدارک موجود را بررسی میکنند و از”تئوریها‘‘برای تبیین آن استفاده میکنند .(نورد، 1989). بنابراین دانش ما از گذشته،اساسا بر مدارک و شواهد استوار است.
تـبیین و تـعمیم در تاریخ
محقق تاریخی با تبیین تاریخی از مرزهای تاریخنگاری فراتر میرود و وقایع را تابع عواملی چند میداند و تاریخ را صرفا شرح زندگی چند امیر نمیپندارد.دانـش تـاریخی موردی یا منفرد است و در اصـطلاح بـه آن غیرتعمیمی یا تفریدی میگویند.معنای آن این است که محقق تاریخ یک دوران را در نظر میگیرد،حوادث آن را به عنوان معلول مطرح میسازد و سپس در همان دوران عوامل را باز مـییابد.بـرای مثال هرگز محققی کـه دوران قـاجار را مطالعه میکند،میداند که تمامی دورانهای تاریخ همانند دوران قاجاریه نیستند،او این دوران را خاص،متمایز و منحصر به فرد میداند و به همان اعتبار نیز به کار تحقیق در آن میپردازد.بنابراین در مقابل دانـشهای تـعمیمی یا قانونمند،تاریخ را دانش تفریدی میگوید(ساروخانی، 1377، 84)
به دلیل جریان زودگذر و زمانمند تاریخ و دگرگونی وقایع در طول زمان،محققان تاریخی باید علاوه بر اینکه سعی دریافتن اظهارات و بیانهای واقعی دربارهء وقـایع گـذشته داشته بـاشند، باید نتایج و پیامدهای این وقایع را نیز بررسی کنند.توصیف بههمپیوستگی وقایع در طول زمان،موضوعی است که مـحققان تاریخی به آن تفسیر یا تبیین میگویند و احتمالا شکلی کاملا متفاوت از تـبیین در عـلوم دیـگر به خود بگیرد. یکی از مستمرترین مباحث میان محققان تاریخی بحث دربارهء تعمیم بوده است.روش پژوهش تـاریخی بـه عنوان یک روش علمی سطوح متفاوت تعمیم را برای توصیف و تبیین دادههای تاریخی به کـار مـیگیرد.
از نـظر بسیاری از محققان تاریخی،در روش تاریخی هدف از تعمیم،بیان قوانین کلی نیست و محققان تاریخی به این نـوع تعمیمها علاقهمند نیستند،بلکه آنان سعی میکنند یک واقعه خاص را در زمان و مکان خـاص مورد بررسی قرار دهـند درهـرحال امروزه اکثرا موافقاند که برخی تعمیمها در شکل تبیین و یا توصیف اجتنابناپذیر است. یکی از شکلهای تبیین تاریخی روایتاست.اگرچه در دههای اخیر محققان تاریخی بر تحلیلهای تاریخی-که مشابه آزمون فرضیهها و روش استدلالی و بـرهانآوری در علوم دیگر است، تأکید بیشتری دارند.هر دو روش طرفدارانی دارد،اگرچه روایت به خاطر ویژگی تاریخیاش جلب توجه بیشتری کرده است.
آرتور دانتو معتقد است که تبیینهای روایتی یکی از مواردی است کـه تـاریخ را از علم جدا میکند.محققان تاریخی هنوز کاملا آشکارا بر روایت تکیه میکنند.در عمل روایت یا تحلیل را بسته به مسائل ویژه موجود و در دسترسشان به کار میبندند.البته آنها غالبا هر دو روش را در آن واحـد بـه کار میبندند.به علاوه این موضوع با تعمیم و با اهداف محقق در ارتباط است. روایت برای تشریح و تبیین وقایع و صحنههای تکرارنشدنی و خاص و یکتا بسیار مناسب است؛تحلیل تاریخی معمولا بـرای تـعمیم فرایندهای تکرارشدنی و بازگشتپذیر بسیار مفید است.به طور خلاصه محققان تاریخی در روش و رویکرد بسته به اهدافشان متفاوت عمل میکنند.برخی به صحنهها و وقایع بسیار خاص و تکرارنشدنی علاقهمنداند و برخی به فـرایندهای تـکرارپذیر و عـمومی علاقهمندند.(نورد، 1989).
دیوید پاولنورد در مقالهای بـا عـنوان«مـاهیت تحقیق تاریخی به دو نوع محقق تاریخی اشاره کرده است؛یکی محقق تاریخی انسان مدار و دیگری محقق تاریخی علوم اجتماعی.از نظر نـورد،مـحقق تـاریخی انسانمدار اساسا به وقایع و صحنههای خاص تکرارناپذیر و یـکتا و بـینظیر علاقهمند است و به دنبال این است که یک واقعه را با درک زمینهء آن در زمان و مکان خاص و ویژه آن بررسی کند.انـسانمدار مـمکن اسـت که ایدهها و روشهای علوم اجتماعی را به کار گیرد،اما بـه دخالت دادن تئوری علوم اجتماعی علاقهمند نباشد.در انسانمداری،سبک و روش توصیف و تبیین غالبا روایت است.از این نظر میتوان محقق انـسانمدار را هـمان مـحقق مطالعات فرهنگی دانست که کمتر به دنبال تعمیم است و تنها بـه تـبیین آن رویداد در آن زمان و مکان خاص میپردازد.
از طرف دیگر،محقق علوم اجتماعی به فرایندهای عام و تکرارپذیر علاقهمند اسـت و عـمدتا بـه دنبال تعمیمها و تئوریهایی برای تبیین انواع وقایع بدون توجه به زمان و مـکان آن اسـت. چـنین محققانی غالبا روشهای علوم اجتماعی را برای کمک به دستهبندی پدیدههای تاریخی به کار مـیگیرند و بـه دنـبال خلق تئوری اجتماعی هستند(مانند مارکس و توینبی).روش تبیین ممکن است روایت باشد امـا غـالبا به شکل تحلیل علمی است .(نورد، 1989).
محققان تاریخی انسانمدار با تعمیم مخالف نیستند.آنـها پذیـرفتهاند کـه هر اظهار نظری دربارهء فعالیتهای انسانی کموبیش با میزانی تعمیم همراه است.چرا کـه فـعالیتهای انسانی از واقعیت جدا و به زبان بیان شدهاند.اما به دو دلیل تعمیم هدف و سـبک تـاریخ انـسانمدار نیست:
1. اولا محقق تاریخی انسانمدار میپندارد که تعمیم سطح بالا در وقایع تاریخی غیرممکن است.
2. ثانیا،وی مـعتقد اسـت که درک گذشته نه از تعمیم که از توجه دقیق به تکرارناپذیرها و وقایع خاص و بـینظیر نـاشی مـیشود
اهمیت و ضرورت مطالعات تاریخی
هدف تحقیق تاریخی بهکار بردن دادههای مربوط به واقعیتهای مرتبط با رویدادهای گذشته و تفسیر آنها است. از این طریق میتوان به عوامل مؤثر در بروز وقایعی که در گذشته رخ داده است، پی برد و رویدادهای زمان حال را بهتر شناخت. تحقیق تاریخی کمک میکند تا با تحلیل دادههای مربوط به عادات، رسوم، سنتها و چگونگی انجام اموری که بهنحوی در گذشته بودهاند، درک بیشتری بهدست آوریم.
شناخت پدیدههای تاریخی از دو جهت مفید است:
1. ضرورت شناخت تغییرات اجتماعی؛ یکی از مهمترین فواید شناخت تاریخی و پدیدههای تاریخی، سنجش و اندازهگیری دگرگونیها، مسیر و آهنگ آنها است. مبحث تغییرات اجتماعی از مهمترین و فراگیرترین مباحث دانشهای اجتماعی-انسانی است. از همینرو، تمامی دانشمندان، از افلاطون تا هگل؛ از جمله سن سیمون، بوسوئه، ماکیاول، ویکو، هردرف اگوست کنت، دورکیم و پرودون، مسئله تغییر اجتماعی را آنچنان مطمح نظر قرار دادهاند که بهزعم دورکیم طرح مسئله تغییر در جامعه و مسیر حرکت جوامع از جامعهشناختی نیز قدیمتر است.
2. شناخت و پیشبینی آینده؛ شناخت و پیشبینی آینده برای هر فرد و هر جامعه ضروریست و در راه تحقق این مهم، شناخت تاریخی، گامی اجتنابناپذیر است؛ زیرا برای پیشبینی حرکت پدیدهها باید به عقب بازگشت و گذشته آنان را شناخت. در اصطلاح به آن “فرافکنی روند” اطلاق میشود.
ماهیت پدیدههای تاریخی
حال که ضرورت مطالعه پدیدههای تاریخی را دیدیم، باید به ماهیت این پدیدهها توجه کنیم. برخی از مشخصات پدیدههای تاریخی چنیناند:
الف) غیر زندهاند؛ حوادث تاریخی زنده نیستند؛ بلکه مربوط به گذشته دور یا نزدیکاند. از اینرو، درک و فهم مستقیم آنها ممکن نیست. پس همواره بهطور باواسطه، مطالعه و یا ارزیابی میشوند.
ب) تکرارناپذیرند؛ گذشته تاریخی هرگز عینا تکرارشدنی نیست؛ چراکه مورخ، خواه ناخواه، با معیارهای جامعه زمان خود با گذشته مواجه میشود؛ پس باید ضریب انحراف خاصی را در ارزیابی خود بپذیرد.
ج) فقط در اسناد و مدارک نیستند؛ حوادث تاریخی هرگز تماما در اسناد و مدارک جای نمیگیرد و مورخ ناچار است از روشهای استنتاجی، جهت تکمیل این خلأ استفاده کند، که طبیعتا عنصری تازه بر واقعیت تاریخی میافزاید.
د) مجزّا نیستند؛ هیچ واقعه تاریخی بهطور مجزّا و در تجرید معنا ندارد و این قاعده کلی پدیدههای اجتماعی در همه زمانها است.
ه) از ما دورند؛ در موارد بسیاری این پدیدهها از ما دورند و به همان نسبت با روشهای محقق و زمان او متفاوتند. از این رو نیازمند ترک ارزشهای زمانه خویش و جای گرفتن در زمانه خاص حادثه بهمنظور درک درست آن است.
و) غیر روشمنداند؛ امکان استفاده از روشهایی همچون مشاهده، مصاحبه و … در آنها نیست.
ز) باواسطه مطالعه میشوند؛ در پدیدههای تاریخی امکان مطالعه بیواسطه آنها نیست و راهی جز مطالعه باواسطه آنها وجود ندارد.
در پایان باید گفت که پدیدههای تاریخی هرچند به گذشته تعلق دارند، لیکن با محقق دارای شوق و هوش تیز، گفتگو میکنند و او را به شوق و حرکت وامیدارند.
اصول اساسی
در استفاده از روشهای تاریخی چند اصل اساسی مورد توجه است:
1. اصل نسیان؛ در برابر خود میانبینی قرار دارد. محقق باید به چند صورت این اصل را تحقق بخشد:
الف) فرازمانی؛ محقق باید ارزشهای زمانه خود را بر زمان تحقیق، تحمیل نکند.
ب) فراغت ارزشی؛ باید از ارزشهای خاص ذهنی خود، آگاهی یابد و از تحمیل آنان به موضوع تحقیق اجتناب ورزد.
ج) فرامکانی؛ تحقیق تاریخی معمولا بهنوعی تمایز مکانی را به همراه دارد. باید به ضرایب تأثیر مکان بر ارزشها، مراسم، عادات و … توجه داشت.
2. اصل تأمل و شکگرایی مثبت؛ محقق باید در پذیرش دادهها، به صور مختلف تأمل ورزد و در این راه، از عوامل بسیاری مثل عقل سلیم و شناخت نویسنده، مدد گیرد.
3. اصل استقراء؛ محقّق در اسناد گوناگون غور میکند، جزء جزء حوادث را شناسایی مینماید و در هر گام، احتیاط را نصبالعین خود میسازد تا در نهایت، به شناخت جامع دست یابد.
4. اصل جامعیت، بازساخت کلی؛ هر حادثه در درون مجموعهای یا شبکهای علّی جای یافته و در آن معنی پیدا میکند. شناخت مجموعه، بدون شناخت هریک از عناصر، ممکن نیست؛ همچنانکه شناخت هر حادثه جز در کل یا مجموعه بهدست نمیآید.
البته در هرگونه تفسیر و تحلیل تاریخی نکاتی را باید در نظر داشت:
1. حذر از کلگرایی؛
2. حذر از دادن قانون علمی برای مجموع تاریخ؛
3. دانستن اینکه هیچگونه جبر علمی در تاریخ نیست؛
4. حذر از پیشگویی در مجموع تاریخ و ….
مراحل تحقیق تاریخی
مطالعه تاریخی سه گام مقدماتی و دو گام اساسی دارد؛ که در زیر، به هر یک از آنها بهطور مختصر میپردازیم:
1. صورتبندی مسئله؛ در این مرحله مقدماتی به این میپردازیم که چه مسألهای را باید حل کنیم؟ و به چه مسألهای باید بپردازیم؟
2. تدوین فرضیه؛ باید محقّق، مقدمتا بیان کند که چه فرضیهای را برای شروع تحقیق مد نظر قرار داده است؟
3. نقد منابع و اسناد؛ محقق، قبل از پرداختن به تحقیق، ناگزیر از منابع و اسناد است.
4. توصیف تاریخی؛ در مقام توصیف، به این میپردازیم که این پدیده تاریخی یا دیدگاه مورد مطالعه، کی، کجا، درچه موقعیتی، چگونه، بهوسیله چه کسی یا کسانی و به چه صورتی ظهور یافته است؟
مورخ در این مقام، محتاج اسناد و مدارک است. توصیف، لزوما کشفی نیست بلکه غالبا مورخ، ناچار از بازسازی است و این، صعوبت توصیف تاریخی را نشان میدهد. هرچند توصیف، دقیقتر باشد، مراحل بعدی کاملتر میگردد. به هر روی، آغاز مطالعه تاریخی همین مرحله است. محقق در مقام توصیف غالبا با سه مسأله عمده مواجه است: توصیف ظهور، تطوّر و وضعیت نهایی حادثه تاریخی.
5. تبیین تاریخی؛ تبیین، بیان علت وقوع حادثه یا تطوّر آن در پرتو قانون کلی است. در مقام تبیین نیز مانند توصیف، سه مسأله عمده وجود دارد: تبیین ظهور، تطوّر و وضعیت حادثه تاریخی
نظریات پیرامون علمی بودن تحقیق تاریخی
درباره علمی یا غیرعلمی بودن روش تحقیق تاریخی، نظرات مختلفی ارائه شده است:
نظرات مخالف؛
1. با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای علم، قابلیت پیشبینی آن است، محققان تاریخی اغلب نمیتوانند، براساس وقایع گذشته، تعمیمها یا پیشبینیهایی را برای آینده نتیجه بگیرند. زیرا وقایع و حوادث گذشته، اغلب بدون برنامه حاصل شدهاند یا آنچنان که در برنامه بوده، صورت نیافتهاند.
2. محققان تاریخی در بیشتر موارد بر گزارشها و مشاهدات کسانی متکی هستند که میتوان در صلاحیت آن افراد و یا به حقیقت گزارش آنان شک کرد.
3. محقق تاریخی اغلب در تشخیص حقایق دچار ابهام است و درست مثل فردی عمل میکند که میخواهد قسمتهای مختلف ماکتی را که تکههایی از آن گم شده است سر هم کند، لذا به ناچار درصد پرکردن جای خالی این واقعیتها از طریق استنتاجها و استنباطهای ذهنی از حوادث گذشته برمی آید.
4. حوادث تاریخی در محیطی بسته مانند آزمایشگاه صورت نمیگیرد. بنابراین، محقق تاریخی قادر نیست، شرایط مشاهدهشده را کنترل کند؛ یا متغیرهای عامل حادثه را دستکاری نماید.
نظرات موافق؛
1. محقق تاریخی، محدویتهای موضوع مورد مطالعه و تحقیق را تعیین و شناسایی میکند، فرضها یا سؤالهایی را مطرح مینماید که باید برای آنها پاسخهایی مناسب فراهم کند. اطلاعات لازم را جمعآوری و تجزیه و تحلیل میکند و به آزمودن فرضهای خود میپردازد و از آنها نتایجی بهدست میآورد که تا اندازهای قابل تعمیم است. بنابراین با توجه به مراحل منظم و علمی فوقالذکر، میتوان ادعا کرد که این دست از فعالیتها تا اندازهای جنبه علمی دارد.
2. محقق تاریخی برای رسیدن به نتایج، گاهی اصولی از احتمالات را بهکار میبندد، که شبیه این اصول را پژوهشگران علوم فیزیکی نیز مورد استفاده قرار میدهند.
3. این واقعیت که محقق تاریخی نمیتواند متغیرهای بازیگر در موقعیت واقعه را مستقیما کنترل کند، کاملا واضح و روشن است. اما باید توجه داشت که این محدودیت در بیشتر تحقیقات علوم رفتاری، بهویژه در تحقیقات غیر آزمایشگاهی مانند پژوهشهای جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی و اقتصاد نیز کم و بیش وجود دارد.
منابع تحقیق تاریخی
اولین وظیفه محقّق تاریخی بررسی در مورد درستی، اعتبار و معنیدار بودن اطلاعات جمعآوری شده است. اطلاعات مورد نیاز در پژوهش تاریخی را میتوان از دو منبع یا مأخذ بهدست آورد:
الف) منابع دست اول (Primary Sources)؛ مانند:
1. اسناد و مدارکی که توسط ناظران واقعی، ضبط و نوشته شدهاند.
2. بقایایی که از فرد یا گروه بهجا مانده است مانند: فسیلها، اسکلتها، ابزارها، لباسها، سکهها و مانند آنها.
3. گواهی شفاهی فرد ناظر در جریان وقوع حادثه. معمولا کسب این اطلاعات از طریق مصاحبه شخصی صورت میکیرد.
ب) منابع دست دوم (Secondary Sources)؛ منابع دست دوم گزارشهایی است که گزارشگر آن، ناظر عینی واقعه نبوده و امکان دارد گزارش مذکور بر اساس مصاحبه با مشاهدهکننده واقعی حادثه، تهیه و تنظیم شده؛ یا گزارشگر، گزارش این فرد را مطالعه کرده باشد. معمولا محققان تاریخی هنگامی از منابع دست دوم استاده میکنند که اطلاعات دست اول موجود نباشد.
تعدادی از منابع تحقیق تاریخی عبارتند از:
1. منابع مکتوب؛ کتابها، روزنامهها، شرح وقایع تاریخی، سالنامهها، بیوگرافیها و …؛
2. منابع شفاهی؛ منابع و مطالبی که سینه به سینه از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشود؛ مثل تصانیف، اشعار، داستانها، افسانهها، ضربالمثلها و فولکلور ملل و سنن ملی؛
3. منابع تصویری؛ فیلم، نقاشی و …؛
4. منابع ساختمانی؛ ابنیه تاریخی، مقبرهها، محلهای مسکونی مربوط به گذشتگان؛
5. منابع مادی و ابزاری؛ سفالها، سکهها، ظروف، آلات، ابزار و کتیبهها؛
6. اسناد الکترونیکی؛ فیلم، نوار صوتی، صفحه و ….
نقد اسناد
مهمترین وظیفه محقق تاریخی بررسی، نقد و ارزیابی سند است؛ تا از این طریق اعتبار آن نزد او تأیید شود و با اطمینان خاطر بتواند به آن تکیه نماید. به این اقدام، نقد سند گفته میشود که بر دو نوع است:
الف) نقد بیرونی؛ محقق، حقیقی بودن و اصالت سند را مورد بررسی قرار میدهد. یعنی اینکه آیا سند مربوط به واقعه است یا خیر؟ و آیا احتمال جعلی بودن وجود ندارد؟ محقق تاریخی باید سند را با سایر اسناد و شواهد تاریخی مقایسه نماید؛ مثلا او باید امضا و مهر، تاریخ، نوع خط، نوع جوهر بهکار رفته، نوع کاغذ، نوع کلمات و … را مورد بررسی قرار دهد و آنرا با سایر اطلاعات مربوط به شخص، واقعه یا تکنولوژی دوره مربوط به سند مقایسه نماید و از صحت تعلق آن به موضوع مورد مطالعه اطمینان حاصل کند.
ب) نقد درونی؛ پس از اطمینان از صحت ارتباط سند با موضوع مورد مطالعه، ارزیابی محتوای مطالب مطرح میشود که آیا اطلاعات صحیح است و تصویر درستی از موضوع یا واقعه را ارائه میدهد؟ آیا مطالب آن با موازین عقلی تطبیق میکند؟ آیا در بیان واقعیت غلو نشده؟ آیا سند تحت فشار نوشته نشده؟ آیا سند واقعیت را وارونه جلوه نمیدهد؟
مسائل و مشکلات موجود در روشهای تاریخی
کار تحقیق در امور و پدیدههای تاریخی هرچند جالب و لازم، لیکن بسیار دشوار است. در این مسیر، مشکلاتی وجود دارد؛ که میتوان به مواردی اشاره کرد:
1. معمای عینیّت؛ کوشش مورخ در جستجوی علت و مسئله غایت، او را با معمای عینیت مواجه میکند. چون در کشف علل، مورخ فقط اکتفا به این نمیکند که علّتهای کافی یا ضروری برای حوادث را بیابد، ناچار غالبا میکوشد، بین آنچه علت واقعی و مستقیم واقعه است، با آنچه علّت مستقیم و مربوط نیست، تفاوت بگذارد و این، امری است که او را وارد قلمرو ارزشها میکند. قضاوتهای دور از بیطرفی در مسئله علیّت ما را وارد قلمروی میکند که منطق تاریخ یا علم شناخت تاریخ است.
2. وسوسه تعمیم و پیشبینی: جامعهشناسی در آستانه پدیدههای تاریخی هر لحظه در وسوسه تعمیم و پیشبینی است. فلسفه تاریخ و تاریخزدگی عینا همین بود.
3. تحمیل ناآگاه زمان خویشتن؛ محقق خواه ناخواه در معرض این خطر قرار دارد که حتی برای یک لحظه زمان خود را با زمان مورد مطالعه یکسان انگارد و در نتیجه حرکت و ناهمسانی ناشی از آنرا از یاد برد.
4. عنصر گزینش؛ پدیدههای تاریخی بیواسطه مطالعه شدنی نیستند، امکان احیای آنها نیز نیست. گاه واسطهها دور، دست نیافتنی و متعددند، در مواردی بین اندیشهها، تضاد و تخالف دیده میشود و این از آن روست که ذهنیت، عاملی مؤثر در نقل پدیدههاست. یکی از این عوامل ذهنی، گزینش است. هر مورّخ از زاویه دیدی خاص نظر میکند و از روزنه همان زاویه حوادث و مسبّبات آنها را بر میگزیند. هیچ دو مورخی از یک حادثه یک نوع تفسیر و تاریخ نمینویسد. به تعداد مورخان، میتوان تاریخ داشت؛ یعنی نه تنها در گزیدن چهرهای از حوادث ناگزیریم، بلکه در گزیدن خود حوادث چاره نداریم.
نکات مثبت روشهای تاریخی
1. منظومهنگری؛ منظور این است که محقق تاریخی، با توجه به فاصلهای که با واقعیت مورد مطالعه دارد، میتواند آنرا همچون منجّم در یک کهکشان ببیند.
2. ضد محیط بودن؛ محقق نباید با واقعیت مورد تحقیق چنان خو گیرد که جهات مثبت و منفی آنرا نبیند.
3. صیقلیابی واقعیت؛ با فاصله یافتن از واقعیت، بهتر میتوان آن واقعه و عوامل درست و پشت پرده آنرا دید. با گذشت زمان، اندیشهها مطرح میشوند.
4. پیوست یا استمرار؛ محقّق تاریخی، برخلاف محقّق جامعهشناسی، میتواند نه تنها واقعیّت، بلکه تبعات و استمرار آنرا نیز ببیند. تلاش دشوار پیشبینی در تاریخ از جهتی کاستی میپذیرد؛ زیرا در جریان حرکت واقعیت عینا دیده میشود.
سلام عالی است