داروینیسم معکوس
شما پروژهای تعریف کردهاید و دو نفر پیمانکار را دعوت کردهاید که آن کار را انجام بدهند. اولی با اطمینان میگوید که حتما آن را انجام میدهد و دومی از شما وقت میخواهد فردا به شما زنگ میزند و میگوید که این کار شدنی است البته چالشهایی دارد که باید حتما آن را با شما در میان بگذارد.
دو نفر کاندیدای مدیرعاملی شدهاند. شما آنها را به هیات مدیره دعوت میکنید و بر اساس اطلاعاتی که هفته پیش به آنان دادهاید از آنان میخواهید که برنامه و پیشبینی خود را از آینده شرکت مطرح کنند.
اولی برنامه خود را با اطمینان کامل ارایه میکند و موفقیت شرکت از پیش تضمین شده میداند و دومی برنامه کامل خود را مطرح میکند و البته موفقیت را مشروط به وجود پیشنیازهایی میکند که برخی محیطی هستند و برخی نیز در اختیار هیات مدیره.
شما کدام یک از پیمانکاران و کدام از یک کاندیداها را انتخاب میکنید؟ بدیهی است ما چون از بیاطمینانی خوشمان نمیآید، اولین گزینه که به ما اطمینان میدهد را انتخاب میکنیم و این جاست که در دام پدیده داروینیسم معکوس میافتیم.
پروفسوری در آکسفورد این پدیده را داروینیسم معکوس نامگذاری کرده است. چرا؟ چون در داروینیسیم معمولی قویترها میمانند و ضعیفترها حذف میشوند، ولی در داروینیسم معکوس هرکس که بیشتر حرف مفت بزند پروژه به او داده میشود!
در این پدیده کسانی که اطمینان کاذب بیشتری تولید میکنند و ادعاهای گزافتری مطرح میکنند پیروزترند و آنها که صادقانه بیاطمینانیها، چالشها و مشکلات را میگویند حذف میشوند.
چه می توان کرد؟
هر آنکس که به شما اطمینان صد درصد میدهد مشکوک باشید. چرا که آنان که در یک رشته خبره هستند زوایا، موانع، عدم قطعیتها و پیشنیازهایی را میبینند که یک تازه کار خوشخیال نمیبیند.
به جای اعتماد به سخنان افراد به عملکرد گذشته آنان نگاه کنید. صدای اعمال، بسیار رساتر از صدای گفتار است.
برگرفته از کانال آموزه های سازمانی
@organizationalbehavior