نیازی به داشتن دانش زیاد در زمینه روانشناسی نیست که بدانیم چه بزرگ کردن کودکان در شرایط سخت و چه بزرگ کردن کودکانی دارای شرایط سخت، زندگیتان را دشوار خواهد کرد. اما مسئلهای که نیاز به تجربه و تخصص دارد تشخیص این نکته است که آیا کودک شما تنها درحال گذراندن یک فاز و مرحله است یا اینکه با مسئلهای پیچیدهتر و جدیتر روبرو هستید.
نکتهای که بنابر ادعای متخصصین بعنوان پدر و مادر باید همواره در ذهن داشته باشید این است که تا جای ممکن از تشخیص خودسر و چسباندن برچسبهای خودساخته به کودکتان بر حذر باشید. به خاطر داشته باشید اوقات تلخی و کجخلقی کودک ۲ ساله شما لزوما به معنی مشکل او در پذیرفتن نظم و سلطه نیست. همانطور که اگر کودکی در مقطع مهدکودک دوست نداشت بدون حرکت روی صندلی بنشیند نباید نتیجه گرفت که او اختلال توجه دارد.
تعریف اختلال
متخصصین روانشناسی کودک از دانشگاههای آکسفورد و پیتسبورگ بر این باورند که استفاده از واژه “اختلال” برای کودکان زیر ۵ سال باید در نهایتِ احتیاط صورت پذیرد. پروفسور فرانسیس گاردنر عقیده دارد مدارک معتبری که مشکلات رفتاری کودک در دوران قبل از مدرسه را به مشکلات بزرگسالی مرتبط سازد بسیار محدود است. او ادامه میدهد: به همین صورت از نظر ما وجود مشکلات رفتاری در کودک به هیچ عنوان بِدین معنی نیست که آن کودک در آینده به اختلالات رفتاری دچار خواهد شد. “
جالب است بدانید متخصصین روانشناسی کودک بیش از نگرانی از نادیده گرفتنِ نشانههای اختلال رفتاری در کودکان، نگران پیشداوری و قضاوتهای اشتباه و درنتیجه آزار کودکانی هستند که تنها در حال کودکی کردنند.
اختلالات رفتاری و احساسی در خردسالی
توجه داشته باشید که گرچه تشخیص یک اختلال رفتاری جدی در کودک زیر ۵ سال به شدت نادر است؛ اما کودکان تا پیش از ۵ سال میتوانند علائمی مبنی بر بروز این اختلالات در سنین بالاتر را بروز دهند.
این اختلالات رفتاری و احساسی میتواند شامل:
- اختلال بیشفعالی و نقص توجه (ADHD)
- اختلال نافرمانی مقابلهجویانه (ODD)
- اختلال طیف اوتیسم (َASD)
- اختلال اضطراب
- افسردگی
- اختلال دوقطبی
- اختلال یادگیری
- اختلال سلوک (Conduct Disorders)
احتمالا نام تعدادی از این اختلالات را شنیدهاید. تعدادی دیگر نیز بهقدری نادر هستند که نامشان عمدتا در انجمنهای روانشناسی کودکان به گوش میرسد.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که یک فرد غیرمتخصص با مطالعه چند مقاله در اینترنت توانایی تشخیص این اختلالهای رفتاری را ندارد. برای مثال به اختلال نافرمانی مقابلهجویانه یا ODD توجه کنید. این اختلال شامل طغیانهای عصبی کودک به سمت افرادِ دارای قدرت و سلطه میباشد. اما تشخیص این اختلال علاوه بر رفتار کودک به تداوم زمانی این رفتارها (برای درنظر گرفتن بعنوان اختلال، این رفتارها باید دستکم ۶ ماه به طول بیانجامد) و داشتن تاثیر منفی روی عملکرد طبیعی کودک نیاز است.
Conduct Disorder یا اختلال سلوکی، اختلالی به مراتب جدیتر است. این اختلال رفتارهایی ظالمانه و خشن با انسانهای دیگر و حیوانات را به دنبال دارد و میتواند منجر به خشونت فیزیکی و یا اَعمال مجرمانه شود. متخصصین بروز این اختلال، در کودکان زیر سن مدرسه را به شدت نادر توصیف میکنند.
در سمت مقابل، اما اوتیسم طیف گستردهتری دارد که توانایی ایجاد مشکل در زمینههای رفتاری، اجتماعی و شناختی را برای کودک بهمراه دارد. اوتیسم را اختلالی نورولوژیکال یا عصبی طبقهبندی میکنند که برخلاف اختلالهای رفتاری دیگر ممکن است نشانههای آن از سنین بسیار کم و حتی نوزادی آشکار شود. بر اساس تحقیقات انجمن روانشناسی آمریکا، از هر ۶۸ کودک یکی مبتلا به اختلال طیف اوتیسم یا ASD است.
مشکلات رفتاری و احساسی
فراموش نکنید که داشتن مشکلات رفتاری و احساسی بسیار محتملتر است از ابتلای کودک به یکی از اختلالات بالا. بسیاری از این مشکلات تنها با گذر زمان رفع میشوند و تنها و تنها نیاز به صبر و درک پدر و مادر دارند.
در بسیاری از پروندههای کودکانِ دارای مشکلات رفتاری و احساسی، گرفتن مشاوره از فردی حرفهای و بیرون از خانواده موثر بوده است. یک متخصص میتواند به کودک شما آموزش دهد چگونه عصبانیتش را کنترل کند، احساستش را بشناسد و نیازهایش را بهتر به گوش والدین برساند. در نظر داشته باشید که دارودرمانی درمورد کودکان هنوز محل بحث بسیار است و بسیاری از روانشناسانِ کودک فایدهی دارودرمانی در کودکان را (جز در مواردی نادر و بسیار جدی) کمتر از زیانهایش تخمین میزنند.
رابطه رفتار والدین و اختلالات رفتاری
هرچند که تکنیکهای تربیتی والدین، به ندرت دلیل اختلالات رفتاری کودکان شناخته میشود، اما طرز برخورد آنها نقشی حیاتی در بهبود اختلالات و مشکلات رفتاری کودکان ایفا میکند.
از نظر پژوهشگران، تکنیکهای تربیتی والدین را میتوان به طور کلی به ۴ دسته تقسیم کرد:
۱. فرزندپروری پادگانی: تکنیکی شامل قوانین قاطع و بدون سازش. در این تکنیک کودک هیچ نقشی در تغییر قوانین بازی نمیکند.
۲. فرزندپروری مقتدرانه: در این روشِ تربیتی هم قوانینی قاطع وجود دارد، اما والدین مایلند نظر کودک را در مورد هر قانون بدانند. اگر روش اول را به دیکتاتوری تشبیه کنیم این روش بیشتر به دموکراسی شبیه است.
۳. فرزندپروری آسانگیرانه: نسبت به دو روش قبلی تعداد قانونها و درخواستها از کودک بسیار کمتر است. در این روش تقریبا نظم و انظباطی در خانه وجود ندارد و پدر و مادر بیشتر نقش دوست را برای فرزندشان بازی میکنند.
۴. فرزندپروری بیتوجهانه: هیچ قانونی وجود ندارد و برخورد بین فرزند و والدین بسیار کم است. در این روش وابستگی بین کودک و پدر و مادر در کمترین حد ممکن است و معمولا کودک از طرف والدین نادیده گرفته و یا طرد میشود.
درحالیکه روش دوم بیشترین شانس را برای تحویل فرزندانی شاد، با تربیت درست دارد؛ روش چهارم احتمالا به داشتن کودکانی بدون اعتماد به نفس، ناتوان در کنترل خود و فاقد صلاحیت منجر خواهد شد.
این ۴ روش تربیتی به ما میآموزد همانگونه که کودک به قوانین روشن و عواقبی حتمی درصورت شکستن آن قوانین نیاز دارد؛ به همان میزان نیز پدر و مادری مهربان میخواهد که حرفهایش را بشنوند و همیشه آماده حمایت و راهنمایی کردنش باشند.
رفتار والدین در قبال کودکی دارای اختلال
در کنار اهمیت خصوصیاتی، چون درک شرایط، همیاری اعضای خانواده، خلق و خوی آرام و صبر و شکیبایی زیاد درمقابل سختیهایی که کودکتان ایجاد میکند؛ تشخیص زمان کمک خواستن از فردی دانا یا مراجعه به روانشناس عنصری حیاتی است.
اگر رفتار کودک روند معمول زندگیتان را مختل کرده یا درحال آسیب زدن به تحصیلاتش است یا اینکه رفتارش به سمت خشونت میرود، زمان مراجعه به متخصص فرا رسیده است.
به دلیل اهمیت زیاد این موضوع، در انتهای مقاله یک بار دیگر یادآوری میکنم پیشداوری و قضاوت خودسرانه تاثیراتی بعضا بیبازگشت بر شخصیت کودک شما تحمیل خواهد کرد و هیچ فرد غیرمتخصصی با مطالعه چند مقاله صلاحیت و توانایی تشخیص یک اختلال رفتاری از عادات گذرا و بیخطر یک کودک را ندارد.
نیازی به داشتن دانش زیاد در زمینه روانشناسی نیست که بدانیم چه بزرگ کردن کودکان در شرایط سخت و چه بزرگ کردن کودکانی دارای شرایط سخت، زندگیتان را دشوار خواهد کرد. اما مسئلهای که نیاز به تجربه و تخصص دارد تشخیص این نکته است که آیا کودک شما تنها درحال گذراندن یک فاز و مرحله است یا اینکه با مسئلهای پیچیدهتر و جدیتر روبرو هستید.
نکتهای که بنابر ادعای متخصصین بعنوان پدر و مادر باید همواره در ذهن داشته باشید این است که تا جای ممکن از تشخیص خودسر و چسباندن برچسبهای خودساخته به کودکتان بر حذر باشید. به خاطر داشته باشید اوقات تلخی و کجخلقی کودک ۲ ساله شما لزوما به معنی مشکل او در پذیرفتن نظم و سلطه نیست. همانطور که اگر کودکی در مقطع مهدکودک دوست نداشت بدون حرکت روی صندلی بنشیند نباید نتیجه گرفت که او اختلال توجه دارد.
تعریف اختلال
متخصصین روانشناسی کودک از دانشگاههای آکسفورد و پیتسبورگ بر این باورند که استفاده از واژه “اختلال” برای کودکان زیر ۵ سال باید در نهایتِ احتیاط صورت پذیرد. پروفسور فرانسیس گاردنر عقیده دارد مدارک معتبری که مشکلات رفتاری کودک در دوران قبل از مدرسه را به مشکلات بزرگسالی مرتبط سازد بسیار محدود است. او ادامه میدهد: به همین صورت از نظر ما وجود مشکلات رفتاری در کودک به هیچ عنوان بِدین معنی نیست که آن کودک در آینده به اختلالات رفتاری دچار خواهد شد. “
جالب است بدانید متخصصین روانشناسی کودک بیش از نگرانی از نادیده گرفتنِ نشانههای اختلال رفتاری در کودکان، نگران پیشداوری و قضاوتهای اشتباه و درنتیجه آزار کودکانی هستند که تنها در حال کودکی کردنند.
اختلالات رفتاری و احساسی در خردسالی
توجه داشته باشید که گرچه تشخیص یک اختلال رفتاری جدی در کودک زیر ۵ سال به شدت نادر است؛ اما کودکان تا پیش از ۵ سال میتوانند علائمی مبنی بر بروز این اختلالات در سنین بالاتر را بروز دهند.
این اختلالات رفتاری و احساسی میتواند شامل:
- اختلال بیشفعالی و نقص توجه (ADHD)
- اختلال نافرمانی مقابلهجویانه (ODD)
- اختلال طیف اوتیسم (َASD)
- اختلال اضطراب
- افسردگی
- اختلال دوقطبی
- اختلال یادگیری
- اختلال سلوک (Conduct Disorders)
احتمالا نام تعدادی از این اختلالات را شنیدهاید. تعدادی دیگر نیز بهقدری نادر هستند که نامشان عمدتا در انجمنهای روانشناسی کودکان به گوش میرسد.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که یک فرد غیرمتخصص با مطالعه چند مقاله در اینترنت توانایی تشخیص این اختلالهای رفتاری را ندارد. برای مثال به اختلال نافرمانی مقابلهجویانه یا ODD توجه کنید. این اختلال شامل طغیانهای عصبی کودک به سمت افرادِ دارای قدرت و سلطه میباشد. اما تشخیص این اختلال علاوه بر رفتار کودک به تداوم زمانی این رفتارها (برای درنظر گرفتن بعنوان اختلال، این رفتارها باید دستکم ۶ ماه به طول بیانجامد) و داشتن تاثیر منفی روی عملکرد طبیعی کودک نیاز است.
Conduct Disorder یا اختلال سلوکی، اختلالی به مراتب جدیتر است. این اختلال رفتارهایی ظالمانه و خشن با انسانهای دیگر و حیوانات را به دنبال دارد و میتواند منجر به خشونت فیزیکی و یا اَعمال مجرمانه شود. متخصصین بروز این اختلال، در کودکان زیر سن مدرسه را به شدت نادر توصیف میکنند.
در سمت مقابل، اما اوتیسم طیف گستردهتری دارد که توانایی ایجاد مشکل در زمینههای رفتاری، اجتماعی و شناختی را برای کودک بهمراه دارد. اوتیسم را اختلالی نورولوژیکال یا عصبی طبقهبندی میکنند که برخلاف اختلالهای رفتاری دیگر ممکن است نشانههای آن از سنین بسیار کم و حتی نوزادی آشکار شود. بر اساس تحقیقات انجمن روانشناسی آمریکا، از هر ۶۸ کودک یکی مبتلا به اختلال طیف اوتیسم یا ASD است.
مشکلات رفتاری و احساسی
فراموش نکنید که داشتن مشکلات رفتاری و احساسی بسیار محتملتر است از ابتلای کودک به یکی از اختلالات بالا. بسیاری از این مشکلات تنها با گذر زمان رفع میشوند و تنها و تنها نیاز به صبر و درک پدر و مادر دارند.
در بسیاری از پروندههای کودکانِ دارای مشکلات رفتاری و احساسی، گرفتن مشاوره از فردی حرفهای و بیرون از خانواده موثر بوده است. یک متخصص میتواند به کودک شما آموزش دهد چگونه عصبانیتش را کنترل کند، احساستش را بشناسد و نیازهایش را بهتر به گوش والدین برساند. در نظر داشته باشید که دارودرمانی درمورد کودکان هنوز محل بحث بسیار است و بسیاری از روانشناسانِ کودک فایدهی دارودرمانی در کودکان را (جز در مواردی نادر و بسیار جدی) کمتر از زیانهایش تخمین میزنند.
رابطه رفتار والدین و اختلالات رفتاری
هرچند که تکنیکهای تربیتی والدین، به ندرت دلیل اختلالات رفتاری کودکان شناخته میشود، اما طرز برخورد آنها نقشی حیاتی در بهبود اختلالات و مشکلات رفتاری کودکان ایفا میکند.
از نظر پژوهشگران، تکنیکهای تربیتی والدین را میتوان به طور کلی به ۴ دسته تقسیم کرد:
۱. فرزندپروری پادگانی: تکنیکی شامل قوانین قاطع و بدون سازش. در این تکنیک کودک هیچ نقشی در تغییر قوانین بازی نمیکند.
۲. فرزندپروری مقتدرانه: در این روشِ تربیتی هم قوانینی قاطع وجود دارد، اما والدین مایلند نظر کودک را در مورد هر قانون بدانند. اگر روش اول را به دیکتاتوری تشبیه کنیم این روش بیشتر به دموکراسی شبیه است.
۳. فرزندپروری آسانگیرانه: نسبت به دو روش قبلی تعداد قانونها و درخواستها از کودک بسیار کمتر است. در این روش تقریبا نظم و انظباطی در خانه وجود ندارد و پدر و مادر بیشتر نقش دوست را برای فرزندشان بازی میکنند.
۴. فرزندپروری بیتوجهانه: هیچ قانونی وجود ندارد و برخورد بین فرزند و والدین بسیار کم است. در این روش وابستگی بین کودک و پدر و مادر در کمترین حد ممکن است و معمولا کودک از طرف والدین نادیده گرفته و یا طرد میشود.
درحالیکه روش دوم بیشترین شانس را برای تحویل فرزندانی شاد، با تربیت درست دارد؛ روش چهارم احتمالا به داشتن کودکانی بدون اعتماد به نفس، ناتوان در کنترل خود و فاقد صلاحیت منجر خواهد شد.
این ۴ روش تربیتی به ما میآموزد همانگونه که کودک به قوانین روشن و عواقبی حتمی درصورت شکستن آن قوانین نیاز دارد؛ به همان میزان نیز پدر و مادری مهربان میخواهد که حرفهایش را بشنوند و همیشه آماده حمایت و راهنمایی کردنش باشند.
رفتار والدین در قبال کودکی دارای اختلال
در کنار اهمیت خصوصیاتی، چون درک شرایط، همیاری اعضای خانواده، خلق و خوی آرام و صبر و شکیبایی زیاد درمقابل سختیهایی که کودکتان ایجاد میکند؛ تشخیص زمان کمک خواستن از فردی دانا یا مراجعه به روانشناس عنصری حیاتی است.
اگر رفتار کودک روند معمول زندگیتان را مختل کرده یا درحال آسیب زدن به تحصیلاتش است یا اینکه رفتارش به سمت خشونت میرود، زمان مراجعه به متخصص فرا رسیده است.
به دلیل اهمیت زیاد این موضوع، در انتهای مقاله یک بار دیگر یادآوری میکنم پیشداوری و قضاوت خودسرانه تاثیراتی بعضا بیبازگشت بر شخصیت کودک شما تحمیل خواهد کرد و هیچ فرد غیرمتخصصی با مطالعه چند مقاله صلاحیت و توانایی تشخیص یک اختلال رفتاری از عادات گذرا و بیخطر یک کودک را ندارد. برگرفته از برترین ها