بایگانی ماهیانه: آوریل 2018
سخنان آموزنده از ۱۵ کارآفرین بزرگ
سخنان آموزنده از ۱۵ کارآفرین بزرگ
۱- استیو جابز (Steve Jobs)
بنیانگذار Apple
معیاری برای تعیین کیفیت باشید. اغلب افراد عادت ندارند عالی باشند ولی شما می توانید بهترین باشید.
۲- ریچارد برانسون (Richard Branson)
بنیانگذار Virgin Group
بزرگترین علاقمندی من در زندگی این بوده است که برای خودم هدف های دست نیافتنی قرار دهم و سپس تمام سعی خودم را برای رسیدن به این اهداف به کار بندم.
۳- جان دی راکفلر (John D. Rockefeller)
بنیانگذار Standard Oil
پیدا کردن یک دوست در یک تجارت خیلی بهتر از پایه گذاری یک تجارت بر اساس یک رابطه دوستانه است.
۴- توماس ادیسون (Thomas Edison)
مخترع لامپ
من هیچ وقت شکست نخوردم من فقط هزار راه پیدا کردم که به هدف نمی رسید.
۵- ری کراک (Ray Kroc)
رئیس مک دونالد
شانس با تلاش ارتباط مستقیم دارد. هر چقدر بیشتر تلاش کنید خوش شانس تر خواهید بود.
۶- دونالد ترامپ (Donald Trump)
رئیس سازمان ترامپ
گاهی اوقات شما با شکست در یک نبرد، راهی برای پیروزی در جنگ پیدا می کنید.
۷- بیل گیتس (Bill Gates)
بنیانگذار Microsoft
موفقیت یک معلم فریبکار است . او به افراد باهوش تلقین می کند که شما هیچگاه اشتباه نمی کنید.
۸- والت دیزنی (Walt Disney)
بنیانگذار کمپانی والت دیزنی
یکی از بهترین انواع تفریحات انجام دادن کارهای غیر ممکن است.
۹- سام والتون (Sam Walton)
بنیانگذار وال مارت
داشتن بالاترین سطح انتظار، کلید موفقیت در هر چیزیست.
۱۰- جف بزوس (Jeff Bezos)
موسس سایت آمازون
برند شما آن چیزی است که مردم در مورد شما می گویند، زمانی که شما در اطاق نیستید.
۱۱- لری الیسون (Larry Ellison)
بنیانگذار کمپانی اُراکل
زمانی که شما شروع به نوآوری می کنید، باید خودتان را آماده کنید که همه شما را دیوانه خطاب کنند.
۱۲- هنری فورد (Henry Ford)
بنیانگذار کمپانی فورد
چه شما فکر کنید که می توانید کاری را انجام دهید و چه فکر کنید که نمیتوانید آن کار را انجام دهید، در هر دو حالت درست فکر می کنید.
۱۳- کارلوس اسلیم (Carlos Slim)
صاحب کمپانی Telecoms
زمانی که شما برای تفکرات و اعتقادات دیگران زندگی می کنید، در حقیقت شما مرده اید.
۱۴- ماریکیاش (Mary Kay Ash)
بنیانگذار کمپانی آرایشی ماریکی
الزاما افراد مستعد با انبوهی از ایده های ناب بهترین ها نیستند. بهترینها کسانی هستند که حتی اگر فقط یک ایده دارند رسیدن به آن را دنبال میکنند.
۱۵- لری پیج (Larry Page)
بنیانگذار گوگل
زندگی ۲ شانس به شما داده است: یکی اینکه تغییراتی بزرگ در دنیا به وجود آورید و دیگری اینکه تغییراتی کوچک در کسانی که دوستشان دارید.
هر دو اینها شانس های فوق العاده ای هستند.
نظریه X و Y در مدیریت
نظریه X و Y در مدیریت :
نظریه x و y یکی از نگرشهای معروف مدیریت در بخش منابع انسانی است. این نظریه توسط داگلاس مگ گریگور در کتاب معروف خود با عنوان “بعد انسانی سازمان” ارائه داده شد و بر این موضوع تاکید داشت که مدیران باید توجه بیشتری به نیازهای اجتماعی و خودشکوفایی افراد در محیط کار داشته باشند. مک گریگور در این نظریه، برداشتها ، طرز تلقیها و نگرشهای مدیران را در مورد انسان به دو گروه تقسیم کرد.
وی برای اجتناب از پیشداوری افراد در مورد این دو گروه، آنها را با دو حرف x و y مشخص کرده است.
به طور کلی مفروضات نظریه x عبارتند از:
۱٫ بیشتر انسانها ذاتاً تنبل و از کار بیزارند.
۲٫ بیشتر انسانها از قبول مسئولیت گریزانند و ترجیح می دهند که تحت هدایت دیگری قرار گیرند.
۳٫ برای انگیزش انسانها باید از مشوقهای مادی و اقتصادی و ایجاد امنیت استفاده کرد.
۴٫ قابلیت خلاقیت و نوآوری برای حل مسائل فقط در تعداد محدودی از افراد یافت می شود که به مشاغل مدیریت و رهبری می پردازند.
۵٫ بیشتر مردم باید تحت کنترل دقیق قرار گیرند، زیرا معمولاً افراد از علاقه کافی برای کار برخوردار نیستند.
در حالی که مفروضات نظریه y عبارتند از:
۱٫ کار به طور طبیعی مانند بازی است.
۲٫ معمولاً افراد مسئولیت پذیرند و با اشتیاق به دنبال پذیرش مسئولیت هستند.
۳٫ اگر افراد به کار خود علاقمند باشند، به طور مناسبی برانگیخته می شوند، در واقع احساس رضایت درونی بهترین پاداش برای افراد است و شیوه خود کنترلی مؤثرتر از کنترل توسط دیگران است.
۴٫ قابلیت خلاقیت و نوآوری برای حل مسائل، به طور طبیعی در تمامی انسانها وجود دارد.
۵٫ کنترل را می توان به خود افراد واگذار کرد، در واقع شیوه خود کنترلی مؤثرتر از کنترل توسط دیگران است.
✅ ویژگیهای سبک مدیریت بر مبنای پیش فرضهای نظریه x :
۱٫ تأکید بر تمرکز و تصمیم گیری متمرکز
۲٫ تأکید بر کنترل منابع
۳٫ مدیر مداری و ایفای نقش رهبری توسط مدیران
۴٫ استفاده از مشوق های خارجی
۵٫ توقع حصول نتایج کوتاه مدت
۶٫ استفاده از ساز و کار های کنترل توسط دیگران
۷٫ تأکید بر استفاده صرف از امکانات و ظرفیتهای موجود
۸٫ تأکید بر ضرورت رفع تضاد میان منافع افراد .
✅ ویژگیهای سبک مدیریت بر مبنای پیش فرضهای نظریه y :
۱٫ تأکید بر عدم تمرکز و استقلال واحدهای سازمانی
۲٫ تأکید بر ارزیابی نتایج
۳٫ کارمند مداری و ایفای نقش حمایتی توسط مدیران
۴٫ استفاده از مشوقهای درونی شغل
۵٫ توقع حصول نتایج بلند مدت
۶٫ استفاده از ساز و کار های کنترل درونی
۷٫ کوشش برای توسعه منابع و افزایش ظرفیت تولید و خدمات
۸٫ پذیرش امکان وجود وحدت و همکاری در میان کارکنان (یا حداقل وجود منافع متقابل)
بر اساس این نظریه ها، مدیران با توجه به مفروضاتی که در مورد انسان دارند، به هدایت کارکنان می پردازند و سبکی را برای رهبری انتخاب می کنند که متناسب با مفروضات مذکور باشد.
مگ گریگور بر این باور بود که مدیران باید نگرش خود به انسان را بر مبنای مفروضات نظریه y قرار دهند، به همین دلیل، آن گروه از مدیران که مفروضاتی مبتنی بر نظریه x دارند را به تغییر مبانی نگرش فرا می خواند.
به نظر وی اگر نگرش مدیر مبتنی بر مفروضات نظریه x باشد، با کارکنان خود نیز با همان نگرش رفتار خواهد کرد. از این رو، چنین مدیری از ساز و کارهای کنترل تفصیلی بهره می گیرد و برای ایجاد انگیزه در کارکنان، صرفاً از محرکهای مادی استفاده می کند. در حالی که اگر نگرش مدیر مبتنی بر مفروضات نظریه y باشد، می تواند هدفهای فردی و سازمانی را تلفیق کند. چنین مدیری برای تلفیق هدفهای مذکور به کارکنان خود آزادی عمل بیشتری می دهد، خلاقیت و نوآوری را تشویق می کند، کنترل را به حداقل می رساند، و برای جذاب تر کردن کار و ارضای نیازهای سطوح عالی تر کارکنان می کوشد. تحت چنین شرایطی، کارکنان نیز تعهد بیشتری نسبت به سازمان خواهند داشت. البته مک گریگور نیز می دانست که برخی از کارکنان نابالغ، در ابتدای کار به کنترل بیشتری نیاز دارند تا به بلوغ کافی دست یابند و شایستگی آن را پیدا کنند که با آنها بر مبنای نگرش مبتنی بر نظریه y رفتار شود.
افرادی که محکم دست میدهند ذهن سالمتری دارند
افرادی که محکم دست میدهند ذهن سالمتری دارند
میگنا- محققان به تازگی دریافتند، یک حقیقت راجع به دو اصطلاح “بدن سالم” و “ذهن سالم” وجود دارد و افرادی که قدرت بدنی بیشتری دارند، ذهن سالمتری دارند.
آنها محققان بر این باورند قدرت بدنی هر فرد در سنین میانسالی، میتواند به پیش بینی سلامت ذهن آنها منجر شود.
افرادی که با دیگران محکم دست میدهند، توانایی بیشتری در حل مسائل، تستهای ذهنی و استدلال مباحث دارند. محققان همچنین معتقدند، این افراد در مقایسه با دیگران سریعتر عکسالعمل نشان میدهند.
این مطالعه که توسط محققان دانشگاه “منچستر” صورت گرفت، نشان میدهد که “ورزش کردن” راه خوبی برای تقویت ذهن است.
مطالعات پیشین نشان داده است، افرادی که به آرامی با دیگران دست میدهند، دچار اختلالات بیشتری در بخش “ماده سفید” مغزشان هستند. ماده سفید مغز یکی از بخشهای سیستم عصبی مرکزی است که موجب اتصال بخشهای مختلف مغز به یکدیگر میشود.
دکتر جوزف فریث از محققان افتخاری این دانشگاه گفت: سلامت مغز و قدرت عضلانی کاملا با هم مرتبط هستند.
این مطالعات که در مجله “Schizophrenia Bulletin” منتشر شد، نشان میدهد که قدرت دست، میتواند تواناییهای ذهنی افراد در رده سنی ۴۰ تا ۵۵ سال و همچنین بالای ۵۵ سال را پیشبینی کند…
من داناترین فردم!
من داناترین فردم چون تنها کسی هستم که میدانم نمیدانم، در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز آگاه نیستند. این جهل سقراطی که بعدها نیکلاس کوزایی آن را «جهلِ فرهیخته» نامید درست همان چیزی ست که برای تفکر و کتابخوانی نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای دانایی، غلبه بر توهم دانایی ست.
سقراط
۱۲ نشانه یک محیط کاری سمی
۱۲ نشانه یک محیط کاری سمی
?تنبیه همیشه هست ولی هیچ پاداشی وجود ندارد.
?برای انجام هر کاری بوروکراسی شدید و سطوح متعدد تأیید و مدیریت وجود دارد و تلاش میشود که کوچکترین رفتار کارمندان نیز از بالا کنترل شود.
?سودآوری، شکست دادن رقیب و کاهش هزینهها تنها مواردی هستند که مورد توجه قرار میگیرند و به موارد دیگری که در سود خالص شرکت نقش دارند، توجهی نمیشود.
?مدیران با قلدری بر کارمندان حکومت میکنند یا اجازه قلدری کردن را به بعضی کارمندانشان در سازمان میدهند.
?با افراد همچون اشیاء یا منابع هزینه رفتار میشود نه دارایی و ثروت شرکت و به خوشحالی و رفاه آنها اهمیت بسیار کمی داده میشود. همچنین شواهد و نشانههای همدلی و همدردی رهبران با کارمندان بسیار اندک است.
? کارمندان باید درون سازمان با هم رقابت کنند و این رقابت با یک سیستم ارزیابی که بر روی عملکردهای فردی تمرکز میکند و به کار گروهی توجهی نمیکند، به آنها تحمیل میشود.
? در محیطهای کاری سمی، تعادل میان کار و زندگی وجود ندارد و زندگی فردی یا خانوادگی افراد باید برای کارشان قربانی شود.
?خودشیفتگی مدیران و داشتن رئیسهایی که گمان میکنند مرتکب هیچ اشتباهی نمیشوند، یکی دیگر از نشانههای محیط کاری سمی است.
? همکاران غرغرو
?شفافیت وجود ندارد. زمانی که شفافیت و ارتباط کمی درباره اهداف درون سازمان وجود داشته باشد، تقریبا غیرممکن است که بتوانیم برای به ثمر رساندن کارها، یک رابطه خوب و مبتنی بر اعتماد شکل بدهیم.
?نبود یک چارچوب بنیادین در کار باعث ایجاد هرجومرج میشود. زمانی که فردی برای انجام یک کار مشخص توبیخ میشود درحالیکه فرد دیگری برای انجام همان کار ترفیع میگیرد، این احساس ایجاد میشود که هیچ روال مشخصی وجود ندارد و کارمندان فکر میکنند مدیران از برخی کارمندان طرفداری میکنند.
?محیط به معنای واقعی کلمه بیمار است. زمانی که محیط کار به این شکل سمی باشد کارمندان واقعا دچار خستگی، فرسودگی و بیماری جسمی میشوند.
منبع: inc
مولفه های حقوق بشر
مولفه های حقوق بشر
بر اساس موارد ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر و با مراجعه به منابع موجود مولفه های حقوق بشر را به صورت زیر خلاصه کرد ند:
خودویرانگری چیست؟
بیشترِ ما تجربهی گفتگوهای درونی منفی با خودمان را داریم. این که خودمان و تواناییهایمان را زیر سوال ببریم و به امکان رسیدن به هدف شک کنیم. زمانی که این واگویههای منفی زیاد شوند، تبدیل به خودویرانگری میشوند. آدمِ خودویرانگر زمانی که در تلاش است به هدفش برسد، ناگهان بدون هیچ دلیل منطقی ترمز میکند. او مهارت لازم برای انجام کار را دارد، قدرتش را دارد، و اشتیاق لازم برای رسیدن به هدف را هم دارد؛ اما چیزی جلویش را میگیرد و اجازه پیشرفت به او نمیدهد. پس اگر کاری هست که فکر میکنید باید قدرت کافی برای انجامش داشته باشید، اما نمیتوانید انجامش دهید، خودویرانگری دارد خودش را نشان میدهد. مواردی مثل به تعویق انداختن کارها، آرزوهای دست نیافته، نگرانی و خودخوری، خشم بیمورد، احساس بیارزشی و … میتوانند از نشانههای خودویرانگری باشند. اگر تصمیم دارید در شغلتان پیشرفت کنید، یا زندگیتان را تغییر دهید، باید بر این خودویرانگری غلبه کنید. وگرنه اعتماد به نفستان را از دست میدهید و دیگر تواناییهایتان را باور نخواهید کرد.