مقدمه
از آغاز تاریخ بشر درصدد پی بردن به قاعده و نظم موجود در پدیده ها و رویدادهای جهان اطراف خود بوده است. بدین جهت کشف قوانین،اصول و نظریه های حاکم بر پدیده ها و رویدادها نایل آمده است. اما باید توجه داشت که این قوانین و اصول تحت شرایط خاصی اعتبار دارد. این شرایط زیربنای صحت آنها را تشکیل می دهد. (سرمد ودیگران 20:1382)
شکی نیست که پی بردن به قاعده و نظم میان پدیده ها و رویدادها در علوم فیزیکی و زیستی در مقایسه با علوم انسانی و اجتماعی (از جمله علوم رفتاری) با سهولت بیشتری انجام می شود. زیرا موضوع اصلی در علوم انسانی و اجتماعی، انسان است (همان:21).
باید توجه داشت که رفتار آدمی پیچیده است و عوامل بسیاری در آن دخالت دارد که به ظاهر آن را سازمان نایافته و حتی متناقض جلوه گر می کند. اما می توان با روش مناسب به شناخت آن پرداخت (همان:20).
روش اول از نگاه متفکران مختلف تعاریف متفاوتی دارد.هر کدام از دیدگاه خود به تعریف این مفهوم می پردازند.
در انجام دادن پژوهش، به منظور کسب شناخت، باید مجموعه ای از گزاره ها[1] (فرضیه یا سوالهای تحقیق) را تدوین کرد سپس آنها را مورد آزمون قرار داد یا پاسخ آنها را فراهم آورد. این امر، فرایند پژوهش را هدایت کرده و پژوهشگر را در بدست آوردن شناخت یاری می دهد. بر این اساس، روش تحقیق وسیله یا طریقه تعیین این امر است که چگونه یک گزاره تحقیق مورد تأیید قرار می گیرد یاری می شود. به عبارت دیگر،روش تحقیق چارچوب عملیات یا اقدامات جستجوگرانه برای تحقق هدف پژوهش،جهت آزمون فرضیه یا پاسخ دادن به سوالهای تحقیق را فراهم می آورد (سرمد ودیگران 22:1382).
اما باید توجه داشت که میان روش و روش شناسی تفاوت مفهومی وجود دارد و نباید این دو را با هم در یک معنا بکار برد.
به اعتقاد ساروخانی (1388) روش شناسی مطالعه منظم و منطقی اصولی است که تفحص علمی را راهبردی می کنند.
از این دیدگاه، روش شناسی به عنوان شاخه ای از منطق و یا حتی فلسفه است. دیدگاه دیگر روش شناسی را شاخه ای از علم می داند (ساروخانی 22:1388).
در مقابل تالکوت پارسونز در اثرش “ساخت عمل اجتماعی” می نویسد: روش شناسی در اصل با روشهای پژوهش تجربی نظیر آمارشناسی، مطالعه موردی، مصاحبه و غیره سروکار ندارد. بلکه ملاحظه زمینه های کلی برای اعتبار کار عملی است. سپس روش شناسی نه دقیقاً یک رشته فلسفی، و نه دقیقاً رشته ای علمی است. (پارسونز به نقل از ساروخانی 22:1388)
روش و تکنیک
همانطور که پیش تر اشاره شد، روش به چارچوب عملیاتی یا اقدامات جستجوگرانه اشاره دارد. یعنی روش را نمی توان ابزار کار پژوهشگر دانست بلکه روش تنها تعیین کننده چارچوب کار تحقیقی است. اما ابزارهایی که مورد استفاده محقق قرار می گیرند تکنیک نامیده می شوند.
در یک تقسیم بندی کلی می توان روشهای تحقیق را به سه گروه مختلف تقسیم نمود :
1. پیمایش 2. مطالعات میدانی 3. آزمایش
در زیر به بررسی مختصری از هر یک از آنها پرداخته شده است.
1. پیمایش[2]: تحقیق پیمایشی روشی است برای گردآوری داده ها که در آنها از گروههای معینی از افراد خواسته می شود به تعدادی پرسش مشخص (که برای همه افراد یکسان اسن) پاسخ دهند. این پاسخها مجموعه اطلاعات تحقیق را تشکیل می دهند. تحقیق پیمایشی عام ترین نوع تحقیقات اجتماعی است. احتمالاً رواج گسترده آن هم دلایل درستی دارد و هم دلایل غلط (بیکر 196:1386).
تحقیق پیمایشی احتمالاً بهترین روش موجود برای آن دسته از پژوهندگان اجتماعی است که علاقمند به جمع آوری داده های اصلی برای توصیف جمعیت های بسیار بزرگی هستند که نمی توان به طور مستقیم آنها را مشاهده کرد. با نمونه گیری احتمالی دقیق می توان گروهی از پاسخگویان را فراهم آورد که ویژگی های آنان منعکس کننده ویژگی های جمعیت بزرگتر باشد، و پرسشنامه های استاندارد شده دقیق داده هایی بدست می دهند که با داده هایی که از همه پاسخگویان بدست می آیند شباهت دارند (ببی 530:1388).
2. مطالعات میدانی : مشاهده میدانی با دیگر روشهای مشاهده از آن رو متفاوت است که تنها به جمع آوری داده ها منحصر نمی شود، بلکه در درون آن نظریه سازی[3] نیز صورت می گیرد. یک محقق میدانی به ندرت کار خود را با فرضیه های دقیقاً تعریف شده که باید آزموده شوند شروع می کند. معمولاً چنین محققی ابتدا به مشاهده اجمالی قضیه می پردازد، با بدست آمدن نتایج کلی تجربی به انواع دیگر از روشهای مشاهده روی می آورد و در انتها به بازنگری نتایج می پردازد و…(همان:581).
3. آزمایش : در بیشتر کتب روش تحقیق از آزمایش تحت یک نوع روش مجزا از سایر روشها یاد شده است. این در حالی است که در برخی کتابها (از جمله رفیع پور 1387) آزمایش به عنوان یک تکنیک معرفی شده است.
در هر حال روش آزمایش در علوم اجتماعی و رفتاری نیز همانند علوم طبیعی برای کشف یک رابطه علی و اثر محرک بر یک پدیده مورد استفاده قرار می گیرد.
در تحقیق اجتماعی هنگامی از روش آزمایش استفاده می شود که هدف اصلی تحقیق، آزمایش واکنش یا اثر خاص باشد. محور طرح آزمایش باید آن رویداد، آن واقعه، آن لحظه ای باشد که علتی باعث معلولی می شود. آزمایش، همین تولید (یا مشاهده) اثر است. آزمایشگر باید این رخداد را خود خلق کند یا از بین رخدادهای جاری برای مشاهده برگزیند (بیکر،1388 :241-240).
در حالی که روشهای تحقیق چارچوب کلی را ارائه می دهند و راهگشای محقق درطول تحقیق اعم از گردآوری داده ها، دسته بندی، تجزیه و تحلیل و حتی ارائه نتیجه تحقیق هستند، تکنیک ها تنها ابزارهایی هستند که محقق با بکارگیری آنها اطلاعات مورد نیاز خود را گردآوری می کند.
رفیع پور در کتاب خود تحت عنوان تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی (چاپ پنجم 1387) تکنیک ها را در 9 گروه دسته بندی نموده است که به هر یک از آنها بطور مختصر اشاره می شود :
1. آمار : منظور از آمار استفاده از داده های از پیش تهیه شده (سرشماری ها و پیمایش های ملی و…) است که محقق با استفاده از آزمونها و روشهای آماری به تحلیل می پردازد.
2. مطلعین کلیدی : برای گردآوری اطلاعات در مورد یک روستا، یک بازار و یا یک مکان یا گروه مذهبی و… به افرادی مراجعه می کنیم که اطلاعات مفیدی را در رابطه با موضوع در اختیار دارند.
3. بحث گروهی : محقق با طرح موضوع افراد را وارد بحث و گفتگو می کند و خود نیز به گردآوری اطلاعات از میان گفتگو می پردازد.
4. تکنیک پرس و جو (مصاحبه) : این تکنیک همان پرسشنامه است که به صورت باز یا بسته طراحی می شود و به صورت حضوری و یا غیرحضوری تکمیل می شود.
5. تکنیک دلفی : این تکنیک نوعی بحث گروهی است که به صورت کتبی انجام می شود و شرکت کنندگان معمولاً افراد متخصص و آگاه در زمینه موضوع مورد نظر هستند.
6. مشاهده : مشاهده ابتدا توسط مردم شناسان و انسان شناسان فرهنگی مورد استفاده قرار گرفت و به تدریج به مطالعات شهری و پیچیده اجتماعی نیز راه پیدا کرد. این نوع تکنیک خود به گونه های مختلف تقسیم می شود مانند : مشاهده مشارکتی/غیر مشارکتی – سیستماتیک/غیر سیستماتیک – ساخت یافته/بدون ساخت و… .
7. تحلیل محتوا : این تکنیک بیشتر در زمینه مطالعه برنامه های تلویزیونی و دیگر وسایل ارتباط جمعی کاربرد دارد. به این شکل که محتوای برنامه ها، روزنامه ها و… مورد بررسی قرار می گیرد.
8. آزمایش : در بیشتر کتب روش تحقیق از آزمایش بعنوان روش یادشده اما بعضاً بعنوان تکنیک نیز معرفی شده است. آزمایش در علوم اجتماعی و رفتاری از علوم طبیعی گرفته شده است. بعضی با تغییر یک متغیر انسانی یا غیرانسانی اثرات آن بر یک گروه انسانی و یا یک فرد مطالعه می شود.
9. سوسیومتری : کاربرد این تکنیک در بررسی گروههای اجتماعی است. درواقع محقق با مشاهده و پرس و جو از افراد اطلاعاتی را استخراج می نماید و در نهایت آن را به شکل سوسیوگرام نمایش می دهد که با توجه به آن جایگاه افراد در گروه و روابط آنها نسبت به یکدیگر مشخص می گردد.
تقسیم بندی روشها :
روشهای تحقیق را می توان با توجه به معیارهای مختلف در گروههای متفاوتی جای داد. هر یک از این معیارها بر روی یک ویژگی از روشها تأکید می کند و روشها را با توجه به آن ویژگی تقسیم بندی می کند.
1. با توجه به میزان تمرکز بر پدیده مورد نظر : الف: پهنانگر ب: ژرفانگر
تحقیق می تواند ژرفانگر یا پهنانگر باشد، یعنی با توجه به میزان تمرکز بر پدیده مورد بررسی متفاوت باشد. یک پژوهش پهنانگر به بررسی یک موضوع عمده و در سطح گسترده می پردازد، در حالیکه تحقیق ژرفانگر به یک موضوع واحد ولی به صورت همه جانبه و عمقی می پردازد. برای مثال بررسی علل و نحوه بروز انقلاب ها در حالت کلی و با شمول عام یک پژوهش پهنانگر است زیرا تنها به بررسی یک انقلاب نمی پردازد و بر روی یک انقلاب خاص تمرکز نمی کند. درحالیکه برای مثال مطالعه انقلاب فرانسه و بررسی زمینه ها، جریانات و نتایج آن یک تحقیق ژرفانگر است که درآن محقق به مطالعه آن به صورت واحد و همه جانبه می پردازد.
2. نوع داده های گردآوری شده : الف: کمی ب: کیفی
داده های کمی همواره داده های کیفی ای هستند که متناسب با موضوع به صورت کمی و عددی تبدیل می شوند. داده های کمی معمولاً از طریق پرسشنامه گردآوری می شوند. در پرسشنامه ها با استفاده از طیف های مختلف از جمله لیکرت بوگاردوی، ترستون و… جملات و سوالات محقق تبدیل به اعدادی می شوند که پاسخگویان با انتخاب گزینه مورد نظر در واقع عددی را به محقق ارائه می کنند و محقق از طریق این اعداد به نتیجه گیری می پردازد.
در روش کیفی داده ها نه به صورت اعداد بلکه به شکل جملات، نشانه ها و علایم، رنگها، حرکات چهره و رفتار افراد گردآوری می شوند. این داده ها قابلیت تبدیل شدن به عدد کمتری دارند، به همین علت به همان شکل که گردآوری شده اند مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. داده های کیفی بیشتر مورد استفاده محققان انسان شناسی و مونوگرافیست هاست، که بیشتر هدفشان توصیف موضوع است.
3. زمان : مقطعی و طولی( روندپژوهی، مطالعه نسلی، مطالعات پانل )
الف) مطالعات مقطعی : بسیاری از طرحهای تحقیق را با ایجاد مقطعی از پدیده ای در یک زمان و تحلیل دقیق آن مقطع برای مطالعه طراحی می کنند. غالب مطالعات اکتشافی و توصیفی مقطعی هستند. مثلاً سرشماری جمعیت هر کشور مطالعه ای است که هدف آن توصیف جمعیت آن کشور در یک زمان معین است. (ببی 215:1388)
بسیاری از مطالعات تبیینی نیز به طور مقطعی انجام می گیرد. محققی که برای بررسی علل تعصب نژادی و مذهبی به تحقیقی ملی در سطح گسترده می پردازد، به احتمال زیاد، با یک قالب زمانی واحد در فرایند جاری تعصب سروکار دارد (همان،215).
ب) مطالعات طولی : طرح مطالعه طولی بر سه نوع است: روند پژوهی که داده های مربوط به افراد مختلف را در فواصل زمانی مقایسه می کند؛ مطالعه نسلی که داده های مربوط به افراد هم سن و سال را با گذشت زمان و در فواصل زمانی مقایسه می کند (مثلاً گروه سنی 19-15 ساله 1960 را با گروه 29-25 ساله 1970)؛ مطالعه پانل که افراد معینی را در طول زمان بررسی می کند (بیکر 117:1388).
4. سطوح و گستردگی واحد تحلیل (کلان، میانه و خرد)
گستردگی واحد مورد بررسی می تواند متغیر باشد. واحد تحلیل می تواند خرد،میانه و کلان باشد. برای مثال در یک پژوهش که به بررسی رابطه گرایش سیاسی و طلاق در یک شهر پرداخته شود، واحد مورد بررسی در سطح خرد ( یعنی خانواده ) های آن شهر است.اما در صورتی به مطالعه ظرفیت نهادی شرکتهای سهامی پرداخته شود واحد تحلیل شرکتهای سهامی کل کشور را شامل می شود و این سطح را می توان در سطح میانه قرار داد. همچنین در صورتی که به مقایسه سیستم های سیاسی جهان بپردازیم در این صورت واحد تحلیل ما سیستم های سیاسی ای است که در کل جهان وجود دارد و این سطح از تحلیل سطح کلانی است.
پارادایم های روش شناختی :
پارادایم مشتمل بر مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنهاست که اعضای جامعه خاصی از آنها استفاده می کنند ( حافظ نیا 9:1387 ). پارادایم بعد از یک دوره ای توان تبیین خود را از دست می دهند و بینشهای جدید و نگرشهای نوین قدرت و تسلط یک پارادایم را تحلیل می برد که این جریان یک رابطه دیالکتیکی را تشکیل می دهد. به اعتقاد کوهن زمانی که قدرت تبیین یک پارادایم نزول می کند و آن پارادایم از طرف جامعه علمی طرد می شود یک انقلاب علمی رخ می دهد و پارادایم جدید جایگزین می شود.
در علوم اجتماعی ممکن است الگوهای تبیینی (پارادایم ها)ی نظری محبوبیت بدست آورند یا محبوبیت خود را از دست بدهند، اما به ندرت کنار گذاشته می شوند. الگوهای تبیینی علوم اجتماعی دیدگاههای گوناگونی را ارائه می دهند و هر یک از آنها بینشهایی را عرضه می دارند که دیدگاههای دیگر فاقد آنها هستند. اما جنبه هایی از زندگی اجتماعی را نادیده می گیرند که الگوی تبیینی دیگر آنها را آشکار می سازند (ببی، 98:1388).
پارادایم ها در علوم اجتماعی
متفکران از زاویه ها و دیدگاههای گوناگونی به تقسیم بندی پارادایم های روش شناختی علوم اجتماعی پرداخته اند و هر کدام معیارهای متفاوتی را برای این تقسیم بندی مدنظر قرار داده اند.
برای مثال ساروخانی (1388) در مجموع سه نوع بینش را بر می شمارد: 1. بینش آنان که همه دانشها را یکی می دانند 2. بینش آنان که بر افتراق مطلق دانشهای طبیعی و انسانی از روزنه روش تأکید می ورزند 3. بینش آنان که دیدی دیالکتیکی و تلفیقی دارند ( ساروخانی 27:1388).
در مجموع بینش اول شامل گروههای زیر می شود : رفتارگرایان، طبیعت گرایان، مکانیست ها، اثبات گرایان، اثبات گرایان جدید، تجربه گرایان و ارگانیست ها. بینش دوم نیز گروههای زیر را دربرمی گیرد : تأویل گرایان، تاریخ گرایان، پدیدارشناسان و اصحاب مکتب تفهمی. اما بینش سوم معتقد به گرایش موجودات طبیعی به تجمع با یکدیگر است.
محمدپور (1388) در یک تقسیم بندی جدید پارادایم های روش شناختی را به صورت کامل و جامع ارائه نموده است که در زیر به صورت جدول نشان داده شده است:
پارادایم
گروههای طرفدار پارادایم
عینی گرا،مطلق گرا،واقع گرا
– اثبات گرایی – پسا اثبات گرایی – خردگرایی انتقادی – واقع گرایی اجتماعی
ذهنی گرا،نسبی گرا،ایدئالیست
– تأویل گرایی کلاسیک – تأویل گرایی مدرن – برساختی،تفسیری – پدیدارشناختی
انتقادی
– انتقادی – فمنیسم – پست مدرن
ترکیب گرا
– پراگماتیسم کلاسیک – نئو پراگماتیسم