متغيرهای فرضیه یا مساله تحقیق

متغیر به ویژگی یا صفت و عاملی اطلاق می شود که بین اعضای یک مجموعه مشترک بوده ولی مقادیر کمی و ارزش های متفاوتی داشته باشد.

مفهومی که  می تواند از لحاظ مقدار تغییر کند و دو یا چند ارزش یا عدد به آن اختصاص داده می شود.

وقتي يك مفهوم مبين دو يا چند ارزش كمي يا كيفي (حالت)باشد متغير ناميده مي شود.

چيزي كه مي تواند از لحاظ عددي تغيير كند یا ارزش هاي عددي متفاوتي را بپذيرد.

مثال: انسان، حزب یا مذهب هر کدام یک مفهوم هستند. برخی متغیرهای مربوط به انسان ویژگیهای بدنی، جنسیت، استعداد، هوش، تحصیلات، اضطراب و در دو مورد دیگر مثلاً  اعضای حزب یا پیروان مذهب متغیرهای این مفاهیم می باشند.

انواع متغيرها

1- از نظر ماهیت: متغیرهای کمّی و کیفی

    الف- متغیر كمي یا قابل اندازه گیری شامل متغیرهای مثل طول یا وزن و تعداد دانشجویان و …

     ب- متغیر كيفي که مقادیر عددی به خود نمی گیرند مثل ویژگیهای اخلاقی، پایبندی به اصول یا وظیفه شناسی و …

2- از نظر رابطه و نقش آنها در تحقيق (وابسته يا تابع يا تأثير پذير – آزاد يا مستقل يا پيش بيني كننده يا اثر گذار – تعديل كننده یا مستقل ثانوی – كنترلی – مزاحم يا مداخله گر)

3- بر حسب واحد اندازه گيري (پيوسته – گسسته)

4- بر حسب تعداد ارزش ها یا صفات (دو ارزشي – چند ارزشي)


انواع متغیرها از نظر ماهیت

1- متغیرکمّی:

به متغیری اطلاق می‌شود که از نظر کمی تغییر می‌کند و تفاوت‌های ناشی از این تغییرات را می‌توان با استفاده از عدد ثبت کرد

متغیرهایی هستند که انسان توانسته است برای آنها واحد اندازه‌گیری معین کند،مثل : وزن، سن، قد، نمره آزمون، درآمد، میزان اجاره مسکن

2- متغیرهای کیفی:
به متغیری اطلاق می‌شود که تفاوتهای ناشی از تغییرات آنها کیفی است و برای ثبت آنها ممکن است از روشهای دیگری غیر از عدد استفاده شود و بايد به نوعي منطقي ارزشيابي شوند، مثل: رنگ مو، رنگ چشم، جنس، روحیه، شجاعت و …

1- متغیر مستقل/ آزاد يا اثرگذار:

—متغیری است که تغییر می کند و تغییرات آن باعث تغییر در متغیر دیگری می شود. متغیری است که به منظور تعیین میزان نفوذ و تاثیر آن بر متغیر دیگری مورد پژوهش قرار می‌گیرد.

—در پژوهش های تجربی متغیر مستقل، متغیری است که به وسیله آزمایشگر و به منظور تعیین رابطه آن با پدیده مورد مشاهده، انتخاب،دستکاری یا کنترل می‌شود و یا به عبارتی متغیری است که پژوهشگر در آن دخل و تصرف می‌کند و یا آن را تغییر می‌دهد تا اثر آن را روی متغیر دیگر (وابسته) مطالعه کند.

—مثال: در تحقیق در مورد بررسی تاثیر روشهای مختلف تدریس بر میزان فراگیری دانشجویان، با تغییر دادن روش تدریس که متغیر مستقل است اثر آن را روی فراگیری دانشجویان که متغیر وابسته است، مطالعه می کنند.

—در یک تحقیق غیر تجربی (غیرآزمایشی)، متغیر مستقل توسط محقق دستکاری نمی‌شود، ولی متغیری است که از پیش وجود دارد و بنا به دلایلی که در تحقیق به آن پرداخته می شود بر متغیر وابسته تاثیر می گذارد و آن را تغییر می دهد.

  • مثال: اگر فرض شود که طبقه اجتماعی در پیشرفت تحصیلی اثر دارد، در اینجا طبقه اجتماعی متغیر مستقل و پیشرفت تحصیلی متغیر وابسته است. بدیهی است که نمی توان طبقه اجتماعی فردی را برای سالها تغییر داد و سپس نتیحه آن را در پیشرفت تحصیلی او سنجید.

2- متغیر وابسته/تابع يا تاثیر پذیر:

—شرایط یا وضعیت‌هایی است که با وارد کردن، از میان برداشتن یا تغییر متغیر مستقل ظاهر می‌شوند، از بین می‌روند یا تغییر می‌کنند.

—متغیری است که میزان تغییرات آن بر حسب تغییرات متغیر مستقل، مشاهده یا اندازه‌گیری می‌شود و تاثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص می شود.

مثال) در بررسی میزان تاثیر آموزش در عملکرد.

vآموزش‌ متغير مستقل است

vعملكرد ‌متغير وابسته است

—بنابراين متغير مستقل در درون فرد، يا درون محيط عمل مي كند و در نتيجه روي رفتار اثر مي گذارد، در حالي كه متغير وابسته جنبه مشاهده شده رفتار ارگانيزمي است كه تحريك شده است.

—مثال:

—تأثير ارضاي نيازهاي كاركنان بر روحيه آنان.

—تأثير جوايز اعطايي بانك ها در افزايش حجم سپرده ها.

—تأثير رضايت شغلي در افزايش بازدهي كاركنان.

—تأثير آموزش همگاني از طريق صدا و سيما در بهبود وضع ترافيك.

—تأثير كنترل سرعت اتوبوس ها در كاهش تصادفات.

—تأثير شروع ساعات كار ادارات در بهبود وضع ترافيك.

—

3- متغیر تعدیل کننده:

نوعی متغیر مستقل است که ممکن است در موضوع و مساله تحقیق به صراحت ذکر نشده باشد ولی بر روی متغیر وابسته تاثیر دارد و در حقیقت متغیر مستقل ثانوی است و محقق لازم است اثر آن را در ارتباط با متغیر مستقل اولیه و متغیر وابسته مورد توجه قرار دهد. متغیر تعدیل کننده یا واسطه بدین منظور انتخاب می‌شود که روشن شود آیا این متغیر رابطه بین متغیر مستقل (اصلی و اولیه) و وابسته را تحت تاثیر قرار می‌دهد یا خیر؟

—مثال: در این فرضیه که «كارآيي مديران در طول سالهای خدمت به سبك مديريت آنها بستگی دارد»، سبك مديريت (حداقل در دو سطج وظيفه مدار و رابطه مدار) متغير مستقل و كارآيي مديران،‌ متغير وابسته است. امّا متغيرهای دیگری هم در این مساله و موضوع تحقیق وجود دارند که در کارایی مدیران تاثیر می گذارند. در این مثال چون به سالهای خدمت مدیران اشاره شده است، بنابراین تجربه كاري مدیران هم که در طول خدمت می تواند به عنوان یک متغیر مستقل دیگر علاوه بر سبک مدیریت در کارآیی آنها تاثیر داشته باشد، همراه با متغیر مستقل اصلی و به عنوان متغير تعديل كننده می بایست مورد توجه قرار بگیرد.

—

4- متغیرکنترل:

همه متغیرهای مربوطه به یک موقعیت پژوهشی را نمی‌توان همزمان مطالعه کرد، باید برخی از متغیرها را کنترل نمود يا آنها را خنثی کرد، این نوع متغیرها، متغير کنترل نامیده مي‌شوند.

—مثال: در این فرضیه که: «پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزانی که والدین آنها با سواد هستند بیشتر از پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزانی است که والدین آنها بی‌سوادند»، کاملاً روشن است که به جز سواد والدین به عنوان متغیر مستقل وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان، متغیرهای دیگری هم مثل هوش دانش آموز، محیط خانواده، متغیرهای مربوط به معلم، برنامه های درسی و … در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر دارند که در این تحقیق مورد نظر پژوهشگر نمی باشند و در نتیجه می بایست به عنوان متغیرهای کنترلی به آنها هم توجه شود.

5- متغیرهای مزاحم (مداخله گر)

اغلب پژوهشگران به ویژه محققین علوم انسانی، اجتماعی، دفاعی و امنیتی درمطالعه و بررسی فرایند روابط و تعاملات بین متغیرهای مساله  تحقیق خود به غیر از متغیر مستقل اصلی مساله تحقیق با متغیرهای دیگری نیز مواجه می شوند که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با متغیر وابسته تحقیق ارتباط داشته و بر آن تاثیر می گذارند در حالی که بررسی این روابط و تاثیرات، در تحقیق آنها مورد نظرنمی باشد. این نوع متغیرها را متغیر مزاحم یا مداخله گر می گویند. برخی از این نوع متغیرها فرایندهای ذهنی و درونی هستند که مستقیماً مشاهده‌ نمی شوند، اما رفتار را به موقع خود متاثر می‌کنند و اغلب نیز این تاثيرات قابل اندازه گیري و دستكاري نیست. برای مثال اضطراب چند نفر در میان یك جامعه آماری یا نمونه، هنگام آزمون فرضیات تحقیق.

انواع متغیرها برحسب واحد اندازه‌گیری

1- متغیر پیوسته:

  حالات و خصوصیاتي را تعریف مي كند كه داراي درجات بي شمار و پی در پی باشد و هر عددي را مي پذيرد. اگر بین دو ارزش یا دو واحد یک متغیر پیوسته عدد یا واحدی انتخاب کنیم دارای معنی و مفهوم خواهد بود.

   مثال: قد، وزن، سن، میزان درآمد.

2- متغیر گسسته :

حالات و خصوصياتي را تعريف مي كند كه داراي تعداد، گروهها و درجات محدود و مجزا از يكديگر باشند نه پیوسته وبي شمار. اگر بین دو واحد یک متغیر گسسته عدد یا واحدی انتخاب کنیم دارای معنی و مفهوم نخواهد بود.

مثال: جنسیت ( زن و مرد)، پیروان مذهب، تعداد دانشجویان یک کلاس که بین دانشجوی 12 و 13 نمی توانیم عدد 12/5 را به دانشجویی اختصاص بدهیم. یعنی برای انسان نمی‌توان پذیرفت.

—

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *