پدیدارشناسی Phenomenology یکی از انواع روش تحقیق کیفی است. پدیده شناسی مطالعه فلسفی ساختارهای تجربه و آگاهی است. این روش با مطالعات ادموند هسرل (Edmund Husserl) در حوزه فلسفه معرفی شد. مبنای این فلسفه آن است که در هر تجربه، حقیقتی وجود دارد. اصول زیربنایی پدیدارشناسی با دو مفهوم «برگشت به اشیاء» هوسرل و «تفهم» وبر ارتباط نزدیکی دارد.
هدف پژوهش پدیدارشناسی، توضیح صریح و شناسایی پدیدهها است آنگونه که در موقعیتی خاص توسط افراد ادراک میشوند. براساس دستهبندی پارادایمهای بوریل و مورگان پدیدارشناسی در دسته پارادایمهای تفسیری قرار میگیرد. یعنی یک روش علمی که با رویکردی ذهنی به جمعبندی مباحث اجتماعی میپردازد.
تعریف پدیدارشناسی
اصطلاح Phenomenology (فنومنو لوژی = پدیدار شناسی) از واژه یونانی Phainomenon به معنای چیزی که خود را مینمایاند یا پدیدار است، گرفته شده است. اصطلاح فنومنولوژی هم کاربرد فلسفی و هم غیر فلسفی دارد. فنومنولوژی فلسفی، پژوهش و آگاهی مستقیم از پدیدارهایی است که در تجربهی بیواسطه آشکار میشود، لذا این امکان را به پدیدار شناسی میدهد که ساختارهای ماهوی یا ذاتی این پدیدارها را توصیف کند.
پدیدار شناسی از نظر لغوی، عبارت است از مطالعه پدیده ها از هر نوع، و توصیف آنها با در نظر گرفتن نحوه بروز تجلی آنها، قبل از هرگونه ارزش گذاری، تأویل و یا قضاوت ارزشی. در نگاه دیگر اگر پدیدار شناسی را معناشناسی بدانیم، معناهایی که در زندگی انسان پدیدار می شوند، یک نظام معنایی را شکل می دهند. این نظام معنایی با اضافه نمودن وجود به زمان و مکان به دست می آید و شناسایی این نظام معنایی نیز از همین راه حاصل می شود؛ یعنی یک شناخت مضاف به زمان و مکان » که آن را « تجربه زندگی می نامند.
تعریف پدیدە
دو ویژگی مهم هر نوع پدیده ای آن است که: اولاً پدیده ها دارای ماهیت اند، و ماهیت، ویژگی ضروری و ثابت پدیده می باشد. برای مثالs بزرگی یا کوچکی برای کیف جزء ماهیت او محسوب نمی گردد اما شکل جزء ماهیت آن است چون ممکن است از حالت کیف بودن بکلی خارج گردد. ثانیاً پدیده ها شهودی هستند: یعنی ماهیت پدیدارها را نه از طریق انتزاع که از طریق شهود بدست می آوریم. گزاره ی شهودی، گزاره ای است خوداعتبار بخش (self validating) یعنی گزاره ای که برای احراز درستی آن هیچ مدرکی قوی تر از خودش نتوانید ارائه بدهید. بدین ترتیب ماهیات شهودی، خودشان محکم ترین دلیل وجود خودشان هستند.
ویژگی سوم پدیده آن است که از طریق تعلیق وجود یا اپوخه (Epoche) بدست می آید. از آنجا که هر عمل دیدن روی یک چیزی که هست واقع می شود و نشان از تجربی بودن معرفت آدمی دارد, پس گزاره های پدیدارشناسی نباید درباره چیزهایی باشند که موجود و بود » قابل دیدن هستند. وجود امری است که در پدیده ها نباید اهمیت داشته باشد. هر آن چیزی که « و نبودش موجود است قابل تجربه است, اما اگر وجود یا بود و نبودش مهم نباشد این یعنی اپوخه؛ یا در پرانتز گذاشتن وجود.
فرضیه یا سوال در پدیدارشناسی
بیان فرضیه یا سوال در تحقیقات پژوهشی یک سوال همیشگی برای پژوهشگران است. در جامعه دانشگاهی کشور دانشجویان ایرانی کمابیش با تفاوت فرضیه و سوال آشنا شدهاند اما بیشتر اساتید با قدرت در برابر پذیرش تفاوت این دو گزاره پژوهشی مقاومت میکنند و اصرار دارند حتما فرضیه استفاده شود. امید است این متن که عیناً از دکتر الوانی نقل شده است به تنویر دیدگاه اساتید کمک کند.
پدیدارشناسی برای آنکه در توصیف صحیح پدیده توفیق یابد، باید در برابر وسوسه فرضیهسازی مقاومت کند، تا توصیف واقعیتها با مفروضات و آنچه باید از آن استنتاج شود، همخوانی داشته باشد. در واقع پدیدار شناسی چارچوب نظری ارائه نمیدهد بیمع با بررسی و توصیف پدیدهها بدون پیشدواری و نظر قبلی میپردازد. پدیدار شناسی هیچ نظریه و تعهدنظری را نمیپذیرد و فقط خود را به جنبههای علمی کار متعهد میداند.
جامعه و نمونه در تحقیقات پدیدارشناسی
پدیدارشناسی به توصیف معانی یک مفهوم یا پدیده از دیدگاه عدهای از افراد براساس تجارت آنان در مورد آن پدیده میپردازد. بنابراین درپی فهم تجارب مشترک عدهای از افراد است. بنابراین در تحقیقات مدیریت و علوم اجتماعی معمولاً از دیدگاه گروهی از خبرگان استفاده میشود که با روش نمونهگیری هدفمند یا نمونهگیری گلوله برفی انتخاب میشوند.
دادهها از افرادی گردآوری میشوند که تجاربی در خصوص پدیده موردنظر دارند. اغلب گردآوری دادهها در مطالعههای پدیدارشناختی، شامل مصاحبههای عمیق با خبرگان میشود. پولکینگهورنه (۱۹۸۹) ذکر کرده که مصاحبه با ۵ تا ۲۵ نفر که تجربه کامل پیرامون پدیده موردنظر را دارند، کافی است. ونمانن (۱۹۹۰) نیز ذکر کرده است که مکالمههای آهسته، مکتوب نمودن پاسخها و قطعات چندرسانهای در زمره دادههای گردآوری شده پدیدارشناس قرار میگیرند.
روش گردآوری دادهها در پدیدارشناسی
ابزار گردآوری دادهها در پدیدارشناسی عموماً مصاحبههای نیمهساختارمند است. البته میتوان از سایر انواع فنون گردآوری دادهها مانند مطالعات کتابخانهای نیز استفاده کرد.
در یک مصاحبه پژوهشی در روش پدیدارشناختی دو سوال گسترده و عمومی پرسیده میشود:
در مورد پدیده موردنظر چه تجربهای دارید؟
چه زمینه یا مقولههایی بر تجربه شما از پدیده موردنظر تاثیرگذار است؟
که شامل پرسشهای چه و چگونه میشود. برای نمونه پرسیده میشود جوهره و ماهیت پدیده موردنظر چیست؟ چه احساسی راجع به آن پدیده دارید؟ تفکر شما در ارتباط با آن چیست؟ چه معنایی در خصوص احساس شما نسبت به پدیده شکل گرفته است؟
روش تحلیل پدیدارشناسی
تحلیل دادههای پدیدارشناسی نیز از طریق تقلیل گزارههای معنیدار به درون تِمها و سپس نگارش توصیفاتی متنی و ساختاری صورت میپذیرد. بطور خلاصه در جدول زیر مواضع فلسفی و رکان تحقیق پدیدارشناسی ترسیم شده است.
مراحل روش پدیدارشناسی (کرسول، ۲۰۰۷)
برپایه دادههای حاصل از سوالات تحقیق که درقالب مصاحبه مطرح شده است، به شناسایی گزارههای مهم، جملات و عبارات مبین چگونگی شکلگیری تجربه خبرگان در خصوص پدیده مورد مطالعه، پرداخته میشود. سپس گزارههای دارای ارزش برابر مشخص میشود و تِمهای اصلی شناسایی میشود. به این فرایند افقیسازی گویند. در نهایت با ادغام و یکپارچه نمودن تصیفلا متنی و ساختاری، پژوهشگر به نگارش توصیفی جامع از پدیده میپردازد.
جمعبندی بحث پدیدار شناسی
ادموند هوسرل (Edmund Husserl) از فیلسوفان مهم و تأثیرگذار قرن بیستم و بنیانگذار پدیدارشناسی است. او بین نگرش طبیعى (پیوند و اشتغال مستقیم و سرراست ما با اشیا و جهان) و نگرش پدیدارشناسى (دیدگاه ژرف نگرانه اى که ما برپایه آن به تحلیل فلسفى محتواى امورى مى پردازیم که ازطریق نگرش طبیعى برایمان حاصل شده است) تمایز مى گذارد. وقتى به نگرش پدیدار شناختى وارد مى شویم، عمل بیرونى را کنار مى گذاریم یا همه قصدها (intentions) و باورهاى مربوط به نگرش طبیعى را تعلیق مى کنیم. این به معناى تردید در آنها یا غفلت از آنها نیست فقط به این معناست که ما از آنها فاصله مى گیریم و درباره ساختار آنها مى اندیشیم.
هوسرل این تعلیق را اپوخه پدیدار شناسى مى نامد. ما در زندگى انسانى روزمره مان از نگرش طبیعى آغاز مى کنیم و روندى که در آن به سوى نگرش پدیدار شناختى حرکت مى کنیم فروکاستن پدیدار شناختى نام دارد: یا چرخش از نگرش طبیعى به بررسى دقیق و تأمل در باب قصدها و مصداق هاى آنها.
هدف پدیدار شناسی همواره این بوده است که یک دانش، رشته یا رهیافت توصیفی دقیق باشد. شعار پدیدار شناسی«به سوی ذات خود اشیا»، بیانگر عزم اعراض از نظریهها و مفاهیم فلسفی و روی آوردن به شهود و توصیف مستقیم پدیدارهاست؛ آن چنان که در تجربهی بیواسطه آشکار میشوند. پدیدار شناسی، در صدد توصیف دقیق مظاهر پدیداری در تجربهی انسانی است.
منبع: روش تحقیق پدیدارشناسی نوشته آرش حبیبی نشر پارس مدیر