عوامل دموگرافیک

اصل پیتر

اصل پیتر

■اصل پیتر در سال ۱۹۶۹ میلادی توسط لارنس جی پیتر صورت‌بندی شد. این اصل می‌گوید انتخاب یک نامزد برای تصدی یک سمت، بر اساس میزان موفقیت عملکرد در نقش فعلی‌اش صورت می‌گیرد نه بر اساس سنجش توانایی‌های او برای ایفای نقش جدید؛ بنابراین کارکنان تا آنجا که موفقیت‌آمیز عمل کنند ارتقاء می‌یابند و فقط هنگام رسیدن به «مرز بی‌کفایتی» متوقف می‌شوند و در همان سمت باقی می‌مانند. نتیجهٔ این امر آن است که غالباً در سازمانها با مدیرانی روبرو هستیم که شایستگی جایگاه خود را ندارند.
□اصل پیتر حالت خاصی از «پدیده همه‌جانبگی» است: هر آنچه (درست) کار می‌کند در حالتی پیشرفته‌تر و چالش‌برانگیزتر به کار گرفته خواهد شد تا آنجا که دیگر کارایی از خود نشان ندهد.
●علی در شرکت‌شان در سمت کارشناس فروش فعالیت می‌کند.
او کارش را به خوبی انجام می‌دهد و از عهده‌ی تمام وظایفی که به او محول شده بر می‌آید. به همین دلیل احساس می‌کند که حقش خورده شده و جلوی پیشرفتش گرفته شده و باید به سمت بالاتری ارتقا پیدا کند.
او را در موقعیت سرپرست فروش قرار می‌دهند. باز هم کارش را به خوبی انجام می‌دهد و وظایف محوله را به بهترین شکل ممکن انجام می‌دهد. باز هم احساس می‌کند که نباید در این سمت باشد و حقش خورده باشد و جلوی پیشرفت او گرفته شده است.
به هر حال، فرصتی پیش می‌آید و پس از اینکه مدیر فروش قبلی (که او هم فکر می‌کرد حقش خورده شده و استعفا داده و به شرکتی دیگر رفته است) استعفا داد، او را در سمت مدیر فروش قرار می‌دهند.
سمت مدیر فروش علاوه بر آشنایی با مهارت فروش، نیازمند دانش مدیریت نیز هست که علی از آن بهره‌ی چندانی نبرده است.
او احساس می‌کند که شغل فعلی کمی از محدوده‌ی توانمندی‌های او بالاتر است. حالا دیگر اعتراضی ندارد و با رضایت به کار فعلی ادامه می‌دهد!

○کسی که در پاسخگویی به تماس‌های مشتریان توانمند است، انتظار دارد که به عنوان مدیر مرکز تماس (Call Center) نیز انتخاب شود. در حالی که مدیر مرکز تماس،‌ بیش از آنکه به مهارت تماس گرفتن با مشتریان و مدیریت یک تماس موفق نیاز داشته باشد، به مهارت مدیریت تعارض و چالش‌های همکارانش نیاز خواهد داشت.

■کسی که فروشنده‌ی خوبی بوده، الزاماًً مدیر فروش خوبی هم نخواهد بود. همچنانکه کسی که به خوبی شیرینی می‌پخته، الزاماً نمی‌تواند یک قنادی موفق را هم اداره کند. چون مدیریت یک قنادی، از جنس شیرینی پزی نیست و دانسته‌ها و تجربیات و مهارت‌های دیگری را نیاز دارد.
●این دیدگاه، هم در مدیران و هم در کارکنان وجود دارد. کارکنان، به محض اینکه در یک موقعیت شغلی موفق می‌شوند و می‌توانند تمام استانداردهای آن را رعایت کنند، احساس می‌کنند که شایستگی قرار گرفتن در یک موقعیت بالاتر را هم دارند.
مدیران هم، احساس می‌کنند که به هر حال، موفق بودن در موقعیت شغلی قبلی می‌تواند یک شاخص پیش بینی کننده مناسب، برای عملکرد فرد در موقعیت شغلی جدید باشد.

برگرفته از  گاهنامه مدیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *